۲
ارتقای اقشار بینابینی مثلا خرده بورژوازی
به
مقام «مبتکر و سازنده و حامل و عامل پیشرفت.»
اقشار بینابینی
(Mittelstand)
شبیه قصبات اند.
در روایات دهقانی ایران
حضرت آدم
پای راستش
را
هر جا گذشت،
شهری
تشکیل یافت
و
پای چپش
را
هر جا گذشت،
دهی پدید آمد.
در ضمن گوزی داد
و
قصبه
پدید آمد.
طبقات اصلی جامعه سرمایه داری
را
بورژوازی
(طبقه حاکمه)
و
پرولتاریا
(سوبژکت تاریخ)
تشکیل می دهند.
اقشار بینابینی
نه
جزو و عضو طبقه حاکمه اند
و
نه
جزو و عضو سوبژکت تاریخ اند.
اقشار بینابینی
طیف متلونی اند که در حسرت رفاه و ریخت و پاش بورژوازی
آه می کشند
و
در
هراس از خانه خرابی و سقوط به ذلت پرولتاریا
کابوس می بینند.
اقشار بینابینی
پاندول واره
در
نوسان
میان بورژوازی و پرولتاریا
هستند.
بورژوازی
به
ویژه در کشورهای امپریالیستی
اقلیت انگشت شماری بیش نیست.
حکومت اقلیت انگشت شماری بر اکثریت عظیم مردم
آسان نیست.
فونکسیون جامعتی و وجود جامعتی اقشار بینابینی
در همین جا تعیین و تضمین می شود.
اقشار بینابینی
به
مثابه پایگاه اجتماعی طبقه حاکمه امپریالیستی
فونکسیونالیزه می شوند.
همان نقشی را که مثلا سعدی در فرماسیون اقتصادی فئودالی بازی می کرد،
اکنون
اقشار بینابینی
در فرماسیون سرمایه داری بازی می کنند:
هم و غم و فکر و ذکر سعدی
تعدیل تضادهای جامعه فئودالی
با
تبلیغ مستمر احسان و انفاق و عدل و قناعت و غیره
بود
و
هم و غم و فکر و ذکر اقشار بینابینی
تعدیل تضادهای جامعه سرمایه داری
با
تبلیغ دولت اجتماعی، حقوق بیکاری، کمک های اجتماعی و الی آخر
و
مدافعه مستمر مستقیم و غیرمستقیم از نظام جامعتی سرمایه داری
از
سویی
و
اشاعه آنتی کمونیسم
از
سوی دیگر
است.
اصولا و اساسا
همین اقشار بینابینی اند که نمایندگان طبقه حاکمه انگل و استثمارگر را انتخاب می کنند.
مسئله برای طبقه حاکمه امپریالیستی
به لحاظ اوبژکتیو
عدم ثبات اقتصادی ـ اجتماعی اقشار بینابینی
یعنی
خانه خرابی مستمر آنها ست.
یعنی
پرولتاریزاسیون مستمر آنها ست.
به همین دلیل طبقه حاکمه امپریالیستی به بازتولید کم و یا بیش آنها مبادرت می ورزد
تا
از نعمت پایگاه اجتماعی محروم نگردد و سرنگون نشود.
مسئله برای طبقه حاکمه امپریالیستی
پیوستن اقشار بینابینی به پرولتاریای سازمان یافته انقلابی
است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر