۱۳۹۹ اسفند ۱۹, سه‌شنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۳۸۶)

 

     

میم حجری

 

۴۶۸۶

سنگ سخنگو
تو زندگى دقيقا همون چيزى گيرت مياد 

كه شجاعت درخواستش رو داشته باشى

سگ سخن جو


عجب.
این 

یعنی 

خواستن = به دست آوردن
اگر حالا زنی
زور خود را بزند و با شجاعت تام و تمام
برابری زن و نر را بخواهد
دقیقا گیرش خواهد آمد؟
طرز «تفکر» زنان جنقوری با طرز «تفکر» سرآن آن کمترین تفاوتی ندارد

۴۶۸۷

سنگ سخنگو

اینجا وسط زمینه بیا من نظرم رو گفتم ثابت کن شما اینجا وسط زمین هست یا نیست

حزب اللهی

سگ سخن جو


نه
سوادی
نه
صداقتی
خور و خواب و ریش و شهوت
جمران خبر ندارد
ز جهان آدمیت


۴۶۸۸

سنگ سخنگو

ای بسا پرسیده‌ام از خود

 زندگی آیا درون سایه‌هامان رنگ می‌گیرد؟ 

یا که ما خود سایه‌های سایه‌های خویشتن هستیم؟ 

 فروغ فرخزاد

سگ سخن جو


این شعر زیبای فروغ به چه معنی است؟
سایه چیست؟
رنگ گرفتن در درون سایه خویش به چه معنی است؟
سایه ی سایه خود بودن به چه معنی است؟
فروغ
فقط
شاعر (هنرمند)
نیست.
فروغ
ضمنا
فیلسوف (حکیم) است.

۴۶۸۹

سنگ سخنگو

خداوند
یعنی صاحب، مالک
خداوند ملک یعنی صاحب املاک و مستغلات
خداوند رهی و بنده و غلام یعنی ارباب برده دار
خدا
برده دار انتزاعی و آسمانی است.
یعنی انعکاس برده داران زمینی است.
خدا
عکس است.
اصل خدا
همین برده داران خونریز زمینی اند

۴۶۹۰

سنگ سخنگو

از من به شما نصیحت

 به نصیحت هیچ کس گوش نکنین

سگ سخن جو


 
این اندرز مهربون
شبیه آنتی نوم دروغگو ست، که آنتی نوم کرتی هم نامیده می شد، زیرا اهالی جزیره کرتا دروغگویان نامداری بوده اند.
وقتی کرتی می گوید:
«من آنچه که اکنون بر زبان می رانم، باطل است»

 و 

بعد سکوت می کند، 

معلوم می شود که منظور او خودش است و آنگاه آنتی نوم دروغگو تولد می یابد.

این حکم تنها بشرطی می تواند حقیقی باشد که واقعا باطل باشد.
اما این یک تناقض منطقی است.
اگر بپذیریم که این حکم باطل است، برای اینکه کرتی راست گفته، پس آن باطل است:
چون او صریحا می گوید که آنچه که او بر زبان می راند، باطل است.

۴۶۹۱

سنگ سخنگو

این واژه جنقوری دقیقا یعنی چی که مدام استفاده میکنید

سگ سخن جو


جنقوری اسم مرکب است:
مثل کتابخانه
جن + قوری = جنقوری
جنقوری
قوری ئی است که شبیه چراغ علاء الدین است که از ان اجنه جمکران بیرون زده اند و حاضر به برگشت به قوری نیستند

۴۶۹۲

سنگ سخنگو

تاریخ اجتماعی ایران
به قلم مرتضی راوندی این ماجرا رسول اکرم با همسر برده اش، زید را مفصل ذکر کرده با آیه مربوطه
بخوانید
اگر سواد خواندن دارید.

۴۶۹۳

سنگ سخنگو

جنقوری 

مفهوم طنزآمیزی است 

جمهوری اسلامی 

نه جمهوری است و نه اسلامی. 

جنقوری است. 

سران جنقوری 

اصلا معاصر نیستند 

از قبور قرون بیرون امده اند و بر پشت امت نشسته اند 



۴۶۹۴

سنگ سخنگو

زنده باد
پس یک نفر حداقل مطلبی از مطالب ما را دیده است
عمر یک نفر دراز باد که امید سگان فراری از جنقوری است

۴۶۹۵

سنگ سخنگو

حالا این کتاب رو خوندی میگی همه تاریخ مبناش این کتابه ؟ شما هم سواد داری این کتاب رو بخون جلد ۶۸ این کتاب در این مورد نوشته این حرفای شما کذب هست

حزب اللهی

سگ سخن جو


یا مقلب القلوب و الابصار
یا محول الحول و الاحوال
اینکه برده داری زن برده اش را ... و یا حتی بکشد
جرم که نیست.
این مسائل اصلا مهم نیستند.
راستی نجفی برده دار کجا ست؟
میترا هی سراغش را می گیرد

۴۶۹۶

سنگ سخنگو

For every step in any walk Any town of any thought I'll be your guide For every street of any scene Any place you've never been I'll be your guide

سگ سخن جو


در هر قدم در هر راه هر شهر هر فکر
من راهنمای تو خواهم بود
در هر کوچه هر حس هر جای نادیده
من راهنمای تو خواهم بود.
مگر حریف
چشم برای دیدن ندارد که محتاج راهنما باشد؟

۴۶۹۷

سنگ سخنگو

برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم
حیف از آن عمر که در پای تو من سرکردم
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
ساده‌دل من که قسم های تو باور کردم
به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود
زآن همه ناله که من پیش تو کافر کردم
تو شدی همسر اغیار و من از یار و دیار
گشتم آواره و ترک سر و همسر کردم
زیر سر بالش دیباست تو را کی دانی
که من از خار و خس بادیه بستر کردم
در و دیوار به حال دل من زار گریست
هر کجا نالهٔ ناکامی خود سر کردم
در غمت داغ پدر دیدم و چون در یتیم
اشک‌ریزان هوس دامن مادر کردم
اشک از آویزهٔ گوش تو حکایت می کرد
پند از این گوش پذیرفتم از آن در کردم
بعد از این گوش فلک نشنود افغان کسی
که من این گوش ز فریاد و فغان کر کردم
ای بسا شب به امیدی که زنی حلقه به در
چشم را حلقه‌صفت دوخته بر در کردم
جای می خون جگر ریخت به کامم ساقی
گر هوای طرب و ساقی و ساغر کردم
شهریارا به جفا کرد چو خاکم پامال
آن که من خاک رهش را به سر افسر کردم
شهریار

عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
ساده‌ دل من که قسم های تو باورکردم

سگ سخن جو


این بیت شعر شهریار
غیرمنطقی و بی معنی است:
وفا در دیالک تیک عهد ووفا معنی دارد.
نمیشود با حسن عهد ببندی و سوگند هم بخوری
و
به کسان دیگر
بدون بستن عهد
وفا کنی.
شیره ای جماعت
کم و کسری جز عقل ندارند

۴۶۹۸

سنگ سخنگو

یه سوال کاملا جدی: 

زیاد که باشی زیادی میشی؟ 

باید اجازه بدی دل آدما برات تنگ شه تا قدرت رو بدونن؟ 

یه معضل بزرگه برام...

سگ سخن جو


بستگی به آدم دارد.
معیار خیلی ها بند تنبانی است.
مثلا
موی سر خالی از مغز خود را رنگ می زنند تا خلایق ازش خوششان بیاید.
خیلی از همسران الکی دعوا و قهر می کنند تا بعد آشتی کنند و نسبت به هم مهربانتر گردند.
زیبایی انسان ها در تحول فکری و فنی و فرهنگی مدام آنها ست ونه در مسافتشان

۴۶۹۹

سنگ سخنگو

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت


سگ سخن جو


مرگ بر انتقاد
برای اینکه هرکس هرچه بکارد، همان را درو میکند
مثال
چند نفر در قایقی نشسته اند
یکی به سوراخ کردن قایق میپردازد
وقتی از کردوکارش انتقاد میشود
می گوید:
به شما مربوط نیست
نتیچه نهایی کار من غرق شدن خودم است
با این حافظ چه باید کرد؟
باید او را با شعرش برداشت و در آب انداخت

۴۷۰۰

سنگ سخنگو

  درخت هرچه بیشتر به سمت بالا ، به سمت نور بکوشد ، ریشه های او در زمین ، پایین ، در تاریکی و عمق ، به سمت شیطان عمیق تر می شوند.

سگ سخن جو

 

 
نیچه
از بیولوژی همانقدر خبر دارد که سید علی وجنتی و رجوی خبر دارند.
اگر درخت در رقابت با درختان دیگر بر سر نور قرار گیرد، قد فراتر می کشد.
درخت کارخانه ای است و نور
ماده سوخت و انرژی کارخانه درخت است
برای تبدیل مواد معدنی به آلی
گازکربنیک و آب و غیره به میوه نیاز دارد.

تو در کرمان شاهی و از شاعر کرمانشاه خبر نداری
شاعری که فروغ پیرو ستایشکرش بود

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر