
جینا روک پاکو
(۱۹۳۱)
برگردان
میم حجری
· ما همه استعداد فوق العاده داریم.
· تازه از گهواره بیرون آمده بودم که معلق زدن بلد بودم.
· در آن دوره یکی از مسئولان تلویزیون پرسید که آیا من حاضرم با پادشاه و ملکه کولی ها در ملأ عام حضور پیدا کنم.»
· استفانی ناگهان سکوت می کند.
· برای اینکه صورت خود را محکم به خرس اسباب بازی می فشارد.
· وقتی که به بالا نگاه می کند، می بیند که پسرک همسایه نگاهش می کند.
· «اسم من دومینیک است!»، پسرک می گوید.
· «چه کار می کنی، تو روی هم رفته؟»
· «پاه!»، استفانی می گوید و فوری قطرات اشک را از چهره اش پاک می کند.
· «من وقت ندارم.
· حالا دوستانم می آیند.
· همه شان امروز تلفن زده اند.
· همین چند ثانیه پیش تلفن زنگ زد.
· توماس می آید، بینی، مایته، سوزه و فونی می آیند.
· ما در اتاق نشیمن، روی فرش تخته بازی می کنیم.
· دیروز پوپی و یوهانس با چند بچه دیگر آمده بودند و در اتاق خواب غواصی تمرین کردند.
· زیر تخت خواب ها دریا بود.
· ئولا، اولیور و ایزی در بالکن ایستاده بودند و هسته گیلاس تف می کردند.
· یکی از هسته ها به کلاه مردی اصابت کرده بود و همانجا مانده بود.
· راهرو خانه و حمام هم از بچه پر بود.
· آنها قائم با شک بازی می کردند.
· همه جای از حباب صابون پر بود.
· حباب های صابون را مادر من فوت کرده بود.
· پدرم هر شب برای ما قصه می خواند.
· قصه دختر شنل قرمز، رومپل استیلز کوچولو و قصه راهزنان را.
· در خانه ما البته جای سوزن انداختن نیست.
· هر جا که نگاه می کنی، یکی نشسته است.
· توپی کوچولو بالا روی چراغ می نشیند.
· بعضی وقت ها هم موسیقی می نوازیم.
· نی می نوازیم، با شانه ساز می زنیم و با قابلمه ها طبل می کوبیم.
· یک بار حتی صاحبخانه آمد و به موسیقی ما گوش داد.
· زندگی ما هر روز از این قرار است.
· عصر بچه ها خسته می شوند.
· آنگاه مادر من اوتوبوس بزرگ مان را می آورد و بچه ها را به خانه های شان می برد.»
· «تو قصه های من در آوردی نقل می کنی!»، پسرک می گوید.
· «اسمت چیه؟»
· استفانی اسمش را به او می گوید و متوجه می شود که کم مانده تا بگرید.
· آنگاه مدت مدیدی به آسمان چشم می دوزد، آنسان که چشمانش به سوزش می افتند.
· «علتش این است که من همیشه تنها هستم»، استفانی می گوید.
· «آره!»، دومینیک می گوید.
· «تنهائی اما نباید سبب شود که قصه های من در آوردی نقل کنی!
· اگر بخواهی می آیم پیشت!
· آنگاه می توانیم با هم بازی کنیم!»
۵ آوریل ۲۰۱۰
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر