پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین
۱
· رلاتیویسم (نسبیت گرائی) به موضع معرفتی ـ نظری ئی (موضع مربوط به تئوری شناخت) اطلاق می شود که بنا بر آن، تنها روابط و مناسباتی که اشیاء نسبت به همدیگر دارند، قابل شناسائی اند.
۲
· موضوع واقعی شناخت، یعنی «وجود درخود» اما غیرقابل شناسائی است.
۳
· و لذا رلاتیویسم به این نتیجه می رسد که حقیقت عینی مستقل از سوبژکت شناسنده وجود ندارد.
· (این بدان معنی است که نه حقیقت اوبژکتیو (عینی)، بلکه فقط حقیقت سوبژکتیو وجود دارد.
· بر همین اساس ادعا می شود که هر کس حقیقت خاص خود را دارد.
· هرکس حقیقت سودآور خود را دارد.
· مراجعه کنید به فیلم ژاپنی و بعد هالی وودی موسوم به «حقیقت»، مترجم)
۴
· از دیدگاه رلاتیویسم هر شناختی نسبی است.
۵
· هر شناختی ـ در هرحال ـ وابسته به سوبژکت شناسنده است:
· هرشناختی ـ در تحلیل نهائی ـ سوبژکتیو است.
۶
· شالوده نظری رلاتیویسم قاعدتا جهان بینی مبتنی بر ایدئالیسم ذهنی است.
· مراجعه کنید به ایدئالیسم و ماتریالیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
۷
· رلاتیویسم معرفتی ـ نظری (یعنی رلاتیویسم مربوط به عرصه تئوری شناخت) به انحرافات زیر منتهی می شود:
الف
· رلاتیویسم به اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) ختم می شود.
· (اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) عنوانی است برای آموزه های معرفتی ـ نظری ئی، که شناخت چیزها را و در تحلیل نهائی شناخت واقعیت عینی را غیر ممکن می دانند. مترجم)
· مراجعه کنید به اگنوستیسیسم (ندانمگرائی)
ب
· رلاتیویسم به انکار حقیقت عینی ختم می شود.
· مراجعه کنید به حقیقت
پ
· رلاتیویسم به سازش جهان بینانه با مذهب ختم می شود.
· مراجعه کنید به مذهب (دین)
۸
· در پیش گرفتن رلاتیویسم به مثابه شالوده معرفتی ـ نظری، به معنی محکوم کردن ناگزیر خویش به انحرافات زیر است:
الف
· اسکپ تیسیسم (تردیدگرایی) مطلق
· مراجعه کنید به اسکپتیسیسم (تردیدگرایی)
ب
· به اگنوستیسیسم
پ
· به سوفیسم
· (مشخصه سوفیسم (البته نه به مثابه یک مکتب یکپارچه) عبارت است از داشتن گرایشات اسکپتیکی و رلاتیویستی کم و بیش شدید. مترجم)
· مراجعه کنید به سوفیسم
ت
· به سوبژکتیویسم (ذهنگرائی)
· مراجعه کنید به سوبژکتتیویسم
۹
· در پیش گرفتن رلاتیویسم به مثابه شالوده معرفتی ـ نظری به معانی زیر است:
الف
· به معنی به رسمیت شناختن نسبی بودن شناخت بشری است.
ب
· به معنی انکار وجود هرگونه معیار و ملاک عینی و مستقل از انسان است، که شناخت نسبی انسانی بدان نزدیک و نزدیکتر می شود.
۱۰
· به قول لنین، «همان طور که هگل اشاره می کند، دیالک تیک گشتاورهائی از رلاتیویسم، نفی و اسکپتیسیسم را در خود دارد.
· اما خود را به درجه رلاتیویسم تنزل نمی دهد.
۱۱
· ماتریالیسم دیالک تیکی مارکس و انگلس نیز بیشک گشتاوری از رلاتیویسم را در خود دارد، ولی خود را به درجه رلاتیویسم تنزل نمی دهد:
الف
· ماتریالیسم دیالک تیکی نسبی بودن شناخت بشری را می پذیرد.
ب
· این اما نه به معنی انکار حقیقت عینی، بلکه به معنی اشتراط (مشروطیت) تاریخی حد و مرز نزدیکی شناخت بشری به این حقیقت عینی است.»
· (ولادیمیر لنین، «مجموعه آثار»، جلد ۱۴، فصل دوم، ص ۵)
۱۲
· رلاتیویسم اخلاقی هنجارهای عام و ارزش های اخلاقی را مطرود می شمارد.
۱۳
· رلاتیویسم ـ به لحاظ تاریخی ـ محصول دوران های شکست و سقوط توسعه اجتماعی و علمی است.
۱۴
· رلاتیویسم گشتاوری از ایدئولوژی هائی است که عمرشان از نظر تاریخی به پایان رسیده است.
۱۵
· فلسفه بورژوائی معاصر ـ به ویژه جریانات فلسفی بورژوائی معاصر زیر ـ تحت نفوذ شدید درونمایه های رلاتیویستی است:
الف
· پوزیتیویسم
ب
· امپیریوکریتیسیسم
پ
· پراگماتیسم
ت
· اگزیستانسیالیسم.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر