۱۳۹۸ آبان ۲۱, سه‌شنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۱۶۹)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
سه قطره خون
صادق هدایت

تار را برداشتم،
آواز را با ساز جور کرده،
این اشعار را خواندم:

دریغا که بار دگر شام شد
سراپای گیتی سیه‌ فام شد
همه خلق را گاه آرام شد
مگر من که رنج و غمم شد فُزون

جهان را نباشد خوشی در مزاج
بجز مرگ نَبوَد غمم را علاج
ولیکن در آن گوشه در پای کاج
چکیده است بر خاک سه قطره خون
۱
هی
مش صادوخ
با
شام شدن در طویله تو
سراپای گیتی سیه‌ فام نمی شود.

۲
فقط
در
نیمکره ای از کره زمین
شب می شود.

۳
ولی
همزمان
در نیمکره ای دیگر
روز آغاز می شود.

۴
اکابر توانگر کند فرد را
خبر کن الاغ جهانگرد را

۵
غم تو
مش صادوخ
غم طبقه اجتماعی انگل علافی است که بر لب گور تاریخی اش ایستاده است
تا
به تلنگری
در گور سرنگون شود
و
جهان از لوث وجود بی مصرفش پاک شود.

۶
مرگ علاج غم امثال تو ست
که دردشان دردی طبقاتی است و نه دردی مربوط به مزاج کذایی جهان

۷
جهان رو به پیشرفت و ترقی و تعالی است
امروز بشریت صدها بار بهتر از دیروز است و فردای بشریت صدها بار بهتر ازامروز خواهد بود

۸
برو بمیر و خودت را راحت کن
بدبخت بیسواد
 
کاتیا
صادق هدایت


میدانید همیشه زن باید بطرف من بیاید و هرگز من بطرف زن نمیروم.
چون اگر من جلو زن بروم اینطور حس میکنم که آن زن برای خاطر من خودش را تسلیم نکرده، ولی برای پول یا زبان بازی و یا یک علت دیگری که خارج از من بوده است.
احساس یک چیز ساختگی و مصنوعی را میکنم.
اما در صورتیکه اولین بار زن بطرف من بیاید، او را میپرستم

 
ویرایش:
روزبه

این احساس هدایت احساسی زنانه است و او بدون آنکه خود بداند در صدد توجیه آن بر می آید.
شاید خودش در مقایسه با مردان دیگر متوجه این نقیصه شده باشد و نا خود آگاه می خواهد آنرا با دلائل عقلی موجه نماید.
واقعیت این است که نه تنها در میان انسان ها که در میان حیوانات نیز رجوع از طرف جنس نر صورت می گیرد و جنس ماده بی اعتنایی و ناز از خود نشان می دهد.
صادق هدایت
به قول معروف با دست پس می زند
تا
جنس مخالف را
با
پا
به سوی خود کشد.
به نظر می رسد هدایت با «صداقت» (بی اختیار و خودپو) چنین حرفی را می زند
و
نمی داند که این احساس نه احساسی مردانه که احساسی کاملا زنانه است.
صادق هدایت
نری (مردی) است
که به انتظار خواستگار نشسته است.

۱
ممنون
از
ابراز نظر

۲
این ظاهر قضیه است.

۳
به ظاهر
قضیه از این قرار است.

۴
خود این دیالک تیک نیاز و راز و ناز (محمد زهری)
دیالک تیک
است
رفتی ـ برگشتی
است
و
نه خیابان یکطرفه
و
نه
یک بن بست

۵
تعیین کننده
در
این دیالک تیک نیاز و راز و ناز
کشف راز است که پایان ناز
و
تشکیل راز دیگری از سوی حریف و شروع ناز حریف و جنون معشوق سابق است.

۶
ما در تحلیل مقوله عشق به این دیالک تیک ارجمند و بی بدیل زهری
بارها برگشته ایم.

۷
ناز اعضای طبقات حاکمه
ربطی به دیالک تیک زن و مرد (ماده و نر) ندارد.

۸
ناز اعضای طبقات حاکمه
افاده و عشوه طبقاتی است.

۹
حتی ایفای نقش زن توسط نران طبقه حاکمه و ایفای نقش مرد توسط زنان طبقه حاکمه
نه
انحراف جنسی موسوم به هموسکسوئالیسم
بلکه
پدیده ای طبقاتی است:
وفور نعمات از هر نوع است و تنفر از نعمات
که
خود را
در
ریخت و پاش و حیف و میل و تنوع طلبی بی حد و مرز برده داری و فئودالی و بورژوایی واپسین نمودار می سازد.
اخیرا خوردن حشرات الارض حتی مد دشه است.
در فیلم های پورنو
همین
ریخت و پاش و حیف و میل و تنوع طلبی بی حد و مرز برده داری و فئودالی و بورژوایی واپسین
تصور و تصویر پرفکت می شود.
همه اعضا و جاها و زوایای بدن بشری
به آلات تناسلی
فونکسیونالیزه می شوند.

۱۰
صادق هدایت
نماینده ایده ئولوژی فاشیستی در طویله کشور ما ست
که
با اعضای حزب توده محشور بوده است.
چپ نمودار شده است.
چون
ضد مذهب بوده است

خلایق خر ولی ندانسته اند
که
فاشیسم (و فوندامنتالیسم و آنارشیسم) هم چپ هستند و ضد مذهبی اند.

هر گردی
گردو نیست.

۱۱
صادق هدایت
با
شازده های قاجار
با
مریم فیروز
با
افراشته
با
نوشین
و
غیره
رابطه داشته است
و
در
طویله خانه اش
حوزه های حزبی هم تشکیل شده اند.

۱۲
حزب توده
هنوز هم که هنوز است
آلوده به تمایلات فاشیستی است

۱۳
آنتی فاشیسم جوانشیر
در حزب توده
استثنائی بوده
و
ضمنا
یک بعدی
بوده است
ضد فاشیسم پهلوی است
م. ک.
به
حماسه داد.

۱۴
آنتی فاشیسم جوانشیر
ولی
همه جانبه نیست
اگرچه جوانشیر نمایده فخرانگیز آنتی فاشیسم در حزب توده بوده و خواهد بود.

۱۴
میان فاشیسم و استالینیسم
خویشاوندی های نظری (تئوریکی) جدی وجود دارد.
۱۵
همین چند روز پیش
بحث بر سر مفهوم «سگ توده بودن»
توسط حضرات درگرفته بود.

۱۶
به زیر کشیدن نخبه
و
تحمیل سگیت بدان
برای اجامر قابل قبول نیست.

۱۷
توده
برای این زباله ها
حرفی توخالی
است

۱۸
توده
برای این زباله ها
همان
زباله است که باید گول زده شود و پس از انجام سرنگونی
سرکوب شود و
پیشوا فرمایی
جای توده فرمایی
(دموکراسی مارکسیستی ـ لنینیستی)
را بگیرد.
 
۱۹
روی این مسئله باید کار کرد.
 
ادامه دارد.
 
 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر