پروفسور دکتر ویلهلم رایموند بایر
(۱۹۰۲ ـ ۱۹۹۰)
فیلسوف حقوق
حقوقدان آلمانی
مارکسیست ـ لنینیست
مؤسس انجمن بین المللی هگل
در سال ۱۹۷۴
مانع شرکت یورگن هابرمس
در کنگره هگل در دانشگاه لومونوسف
در مسکو شد.
برگردان
شین میم شین
III
جریانات مختلف حقوقفلسفه
ادامه
تعالیم عدالتی حقوق
ادامه
ث
تعلیمات حقوقی ادوارد گانس
ادوارد گانس
(۱۷۹۷ ـ ۱۸۳۹)
حقوقفیلسوف
مورخ
وکیل آلمانی
۱
·
هگل که فقط «هر آنچه را که هست» به عرصه حقوقفلسفه راه می
داد، دولت را از حقوق دور می ساخت و در درس های خود راجع به فلسفه تاریخ جهان،
دولت را تئولوژی زدائی می کرد و اعلام می کرد که فقط «آزادی
جوهرمند»، یعنی «خرد اراده در خود»
می تواند به دولت توسعه یابد.
۲
·
ادوارد گانس ـ شاگرد او ـ فلسفه دولت او را به
تعلیمات ایده ای محض تقلیل داد و اعلام کرد:
·
«علم حقوق با مفهوم ها سر و کار دارد و حقوقفلسفه با ایده
ها.»
۳
·
در مقابل این نظریه محدود به ایده مندی حقوقفلسفه در عصر
کنونی (و لذا بلحاظ تاریخی بر تکلف ایده ای (ایده پاسخگوئی) طرح
های تقسیم بندی بیشمار دیگری مطرح می شوند:
الف
جورجیو دل وکیو
·
جورجیو دل وکیو مسئله گزاری منطقی، فنومنولوژیکی و
دئونتولوژیکی (منظور دئونتیکی است) را بطور همتراز و برابرحقوق در کنار هم ردیف می
کند.
ب
هرمان هلر
·
استفاده سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) وسیعا رایج اما ـ بر
خلاف آن ـ در تعلیمات دولت، مسائل فلسفی را نیز به مثابه جزئی از مسائل علوم واقعی
تلقی می کند و نه به مثابه جزئی از علوم روحی (انسانی)
پ
رودولف سمند، لیت و فرایر
۱
·
در تعلیمات انتگراسیون (همپیوندی) رودولف سمند، «تحلیل
ساختاری واقعیت روحی» تئودور لیت و تز هانس فرایر مبتنی بر جامعه شناسی به مثابه
علم واقعیت، تلاش می شود تا حقوق به مثابه تنظیمگر و تشکیل دهنده ضمنی مناسبات
اجتماعی برسمیت شناخته شود.
۲
·
آنها اما در نهایت، تعریفی از حقوق ارائه می دهند که خصلت
طبقاتی حقوق را نادیده می گیرد و یا خصلت طبقاتی حقوق در جریان معناپژوهی از بین
می برد.
۳
·
در نتیجه، تعریف فلسفی حقوق، بمثابه موضوع اصلی حقوقفلسفه جا زده می شود.
۴
·
بدین طریق، شعار موسوم به «ما
هرگر نخواهیم دانست» کانت
در تئوری شناخت، با شکوه و شکایت دردناک او مبنی بر اینکه قضات ـ همچنان ـ به
دنبال تعریف حقوق روان اند، انطباق پیدا می کند.
۵
·
نئوکانتیانیست ها و به پیروی از آنها، هواداران تعالیم
ساختاری فرمال از حقوق، همصدا با هانس کلسن اعلام می دارند:
·
«تفاوت وجود و الزام
را نمی توان دقیقتر توضیح داد.
·
این تفاوت بطور بیواسطه در ضمیر ما نهاده شده است.»
۶
·
گوستاو رادباخ این اندیشه را مو به مو تکرار می
کند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر