۱۳۹۶ اردیبهشت ۷, پنجشنبه

تأملی در مقوله عشق (۲۲)


تحلیلی از  

ربابه نون

ث
شرایط واقعی ـ عینی تشکیل عشق
از دید 
فروغ فیلسوف
 
در دیدگان آیینه ها  
 ـ گویی ـ  
حرکات و رنگ ها و تصاویر 
  وارونه منعکس می گشت
 
و
 بر فراز سر دلقکان پست و چهره ی وقیح فواحش 
  یک هاله ی مقدس نورانی 
مانند چتر مشتعلی 
می سوخت
 
مرداب های الکل  
با آن بخارهای گس مسموم
  انبوه بی تحرک روشنفکران
  را
به ژرفای خویش کشیدند
 
و   
موش های موذی
  اوراق زرنگار کتب را در گنجه های کهنه   
جویدند
 
خورشید  مرده بود
خورشید  مرده بود
  و
 فردا
 
در ذهن کودکان 
  مفهوم گنگ گمشده ای داشت.
 
آنها   
غرابت این لفظ کهنه را 
در مشق های خود با  
لکه ی درشت سیاهی 
  تصویر می نمودند.
 
۱
مرداب های الکل  
با آن بخارهای گس مسموم
  انبوه بی تحرک روشنفکران
  را
به ژرفای خویش کشیدند.
 
فروغ در این جمله، دو مسئله را به خواننده و شنونده شعر گزارش می دهد:
 
الف
اولا سقوط روشنفکران جامعه پس از سرد گشتن خورشید و بقیه بلایا را  

ب
ثانیا مقوله ادبی دیرآشنای «می» را از دید به کلی دیگری و با فونکسیون دیگری تئوریزه می کند.
 
ما بهتر است که این دو مسئله و دو نکته را مورد تأمل قرار دهیم تا به درک بخور ـ نمیری از این شعر فروغ فیلسوف نایل آییم:
 
۲
 
مرداب های الکل  
با آن بخارهای گس مسموم
  انبوه بی تحرک روشنفکران
  را
به ژرفای خویش کشیدند.
 
روشنفکر به قشر اجتماعی معینی اطلاق می شود که نان سفره اش را با کار فکری و هنری در می آورد.
هر قشر اجتماعی تعلق طبقاتی خاص خود را دارد.
روشنفکر می تواند نماینده طبقه حاکمه (برده دار، فئودال، سرمایه دار، کارگر) باشد، نماینده توده (بردگان، رعایا، پیشه وران، صنعتگران، پرولتاریا و غیره) باشد. 

دیری است که ما با روشنفکران لومپن پرولتاریا سر و کار داریم که سر کار مان گذاشته اند و کار دست مان داده اند.

بهتر است که خواننده ـ خود ـ بیندیشد و روشنفکران نماینده لومپن پرولتاریا را کشف کند.
 
۳
مرداب های الکل  
با آن بخارهای گس مسموم
  انبوه بی تحرک روشنفکران
  را
به ژرفای خویش کشیدند.
 
پس از مرگ خورشید، روشنفکران جامعه، تحرک (موبیلیته) اجتماعی خود را از دست می دهند و به الکل پناه می برند.
 
فروغ کدامین چیز ها و پدیده ها را در مفهوم تحرک تجرید می کند؟
 
۳
مرداب های الکل  
با آن بخارهای گس مسموم
  انبوه بی تحرک روشنفکران
  را
به ژرفای خویش کشیدند.
 
منظور فروغ از تحرک، به احتمال قوی، جنبش است.
در نتیجه، می توان گفت که فروغ در مفهوم «انبوه بی تحرک روشنفکران»، رکود جنبش روشنفکری را، یعنی رکود روشنگری به طور کلی را به چالش می کشد.
 
سؤال این است که دلیل این رکود جنبش فکری پس از سرد گشتن خورشید چیست؟
 
۳
مرداب های الکل  
با آن بخارهای گس مسموم
  انبوه بی تحرک روشنفکران
  را
به ژرفای خویش کشیدند.
 
چراغ فروزان روشنگری را، توده و حزب توده در دست داشت.
 
 با انحلال بی شرمانه حزب توده، با سرکوب خشن و خونین آن و با تخریب سازمان های دهقانی، پیشه وری، زنان، جوانان، کودکان و کارگران آن، با ممنوع اعلام کردن سازمان های سیاسی، صنفی، سندیکایی و هنری آن، چراغ روشنگری خاموش گشت.
به زبان فروغ «خورشید سرد شد.»
 
از قضا، شعرای حزب توده ـ احتمالا بی خبر از محتوای واژه «خورشید» در این شعر فروغ ـ حزب توده را «خورشید تابان» نام داده اند:  

 
ایران خورشیدی تابان دارد.
 
الف سپهر
(احسان طبری)

 ایران  
خورشیدی تابان 
دارد
با جان، 
پیوندی
 پنهان دارد

مهرش جاویدان با دل پیمان دارد
دل پاس پیمان دارد، تا جان دارد

رسم فریاد و افغان، بگذار
بانگ آزادی از جان،  بردار
از خواب خواری گردید ایران، بیدار
دل را 
ـ چون دریا ـ
بر این طوفان بسپار

شوری دیگر در سر ما ست
شوق اوجی در تن ما ست

 آزادی 
دامن بگشا
آهنگی دیگر 
بسرا

از خود گذر کن
هر سو نظر کن

بنگر ایران را
نور تابان را
عصری نو شد
چهره بگشا،
جانانه میهن، 
افسانه میهن
امید ما را، 
کاشانه میهن

پایان
ویرایش از 
تارنمای دایرة المعارف روشنگری

۴
مرداب های الکل  
با آن بخارهای گس مسموم
  انبوه بی تحرک روشنفکران
  را
به ژرفای خویش کشیدند.
 
با تعطیل حزب توده و اعدام روشنفکران توده ای، به توبه و تبعید واداشتن سران و کادرها و اعضای حزب توده، جامعه از روشنفکران انقلابی تهی می شود و تحت سیطره ترور و تبلیغت مستمر خرافه و توسعه خردستیزی، «انبوه روشنفکران» دچار رکود می شوند و برای تخدیر و تسکین وجدان معذب خویش، به میخانه ها پناه می برند.
 
مهدی اخوان ثالث در اشعاری که پس از کودتای کثیف ۲۸ مرداد سروده، همین مفهوم فروغ را با مهارت هنری حیرت انگیزی پوئه تیزه می کند. (جامه شعر می پوشاند.) 
 
  «ناگه غروب کدامین ستاره؟»
مهدی اخوان ثالث
(م. امید)
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر