جلال سر افراز
( ۱۲ خرداد ۱۳۶۲)
هنوز
روی سنگچین روبرو، گلی است
گلی
گلی
مثل قلب تو
درشت و پر تپش
درشت و پر تپش
گلی
است
مثل درد من
عمیق و پر عطش
عمیق و پر عطش
گلی
به رنگ و بوی هر چه
آرزو کنی
و
و
هر چه را که
خلق جستجو کند
٭٭٭
هنوز روی سنگچین روبرو گلی است
گلی
است
یا
پرنده ای
است
سفید و سهمناک
که رو به خط دوردست
اشاره می کند
و دامن تو را
سفید و سهمناک
که رو به خط دوردست
اشاره می کند
و دامن تو را
ـ سحر ـ
پر از ستاره می کند.
پر از ستاره می کند.
٭٭٭
گلی
است
گرچه
ز این حصار تنگ
دور می شود
و
و
گرچه
دست تو به خار دامنش نمی رسد
به خلوتت پناه چون که می بری
غرور می شود
عبور می شود.
به خلوتت پناه چون که می بری
غرور می شود
عبور می شود.
٭٭٭
شب تو
شب که نیست
روی سنگچین روبرو گلی است
که نور می شود.
روی سنگچین روبرو گلی است
که نور می شود.
پایان
ویرایش از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر