مهدی اخوان ثالث
(م. امید)
(۱۳۰۷ ـ ۱۳۶۹)
ویرایش و تحلیل از
شین میم شین
ناگه غروب کدامین ستاره؟
(۱۳۴۱ ـ ۱۳۵۰)
ادامه
مستیم، مستیم، مستیم
مستیم
و
دانیم،
هستیم.
ای
ای
ـ همچو من ـ
بر زمین اوفتاده،
برخیز،
برخیز،
شب دیرگاه است،
برخیز
دیگر نه دست و نه دیوار
دیگر نه دیوار، نه دوست
دیگر نه پای و نه رفتار.
تنها توئی با من،
دیگر نه دست و نه دیوار
دیگر نه دیوار، نه دوست
دیگر نه پای و نه رفتار.
تنها توئی با من،
ای خوبتر تکیه گاهم،
چشمم، چراغم، پناهم.
من
چشمم، چراغم، پناهم.
من
ـ بی تو ـ
از خود نشانی نبینم،
تنهاتر از هرچه تنها
همداستانی نبینم.
با من بمان،
از خود نشانی نبینم،
تنهاتر از هرچه تنها
همداستانی نبینم.
*****
با من بمان،
ای تو خوب، ای یگانه!
برخیز، برخیز، برخیز!
با من بیا، ای تو از خود گریزان
من بی تو، گم می کنم راه خانه.
با من سخن سر کن،
برخیز، برخیز، برخیز!
با من بیا، ای تو از خود گریزان
من بی تو، گم می کنم راه خانه.
با من سخن سر کن،
ای ساکت پر فسانه
آئینه بی کرانه.
می ترسم،
آئینه بی کرانه.
می ترسم،
ای سایه،
می ترسم، ای دوست
می پرسم،
می پرسم،
آخر بگو، تا بدانم،
نفرین و خشم کدامین سگ صرعی مست
این ظلمت غرق خون و لجن را
چونین، پر از هول و تشویش کرده است؟
نفرین و خشم کدامین سگ صرعی مست
این ظلمت غرق خون و لجن را
چونین، پر از هول و تشویش کرده است؟
ای کاش می شد بدانیم،
ـ ناگه ـ
ـ ناگه ـ
غروب کدامین ستاره
ژرفای شب را، چنین بیش کرده است؟
هشدار،
ژرفای شب را، چنین بیش کرده است؟
هشدار،
ای سایه،
ره تیره تر شد
دیگر نه دست و نه دیوار
دیگر نه دیوار، نه دوست
دیگر به من تکیه کن،
دیگر نه دست و نه دیوار
دیگر نه دیوار، نه دوست
دیگر به من تکیه کن،
ای من،
ای دوست،
اما
هشدار،
هشدار،
کاین سو، کمینگاه وحشت
و آن سو، هیولای هول است
وز هیچیک،
و آن سو، هیولای هول است
وز هیچیک،
هیچ مهری نه بر ما.
ای سایه،
ای سایه،
ـ ناگه ـ
دلم ریخت،
افسرد،
ای کاش می شد، بدانیم،
ناگه کدامین ستاره فرو مرد؟
ناگه کدامین ستاره فرو مرد؟
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر