۱۳۹۶ اردیبهشت ۱, جمعه

تأملی در مقوله عشق (۱۸)


 تحلیلی از  

ربابه نون

ث
شرایط واقعی ـ عینی تشکیل عشق
از دید 
فروغ فیلسوف

در دیدگان آیینه ها 
ـ گویی ـ
حرکات و رنگ ها و تصاویر
وارونه منعکس می گشت

و بر فراز سر دلقکان پست
و چهره ی وقیح فواحش
یک هاله ی مقدس نورانی
مانند چتر مشتعلی می سوخت

مرداب های الکل
با آن بخارهای گس مسموم
انبوه بی تحرک روشنفکران
  را
به ژرفای خویش کشیدند

و 
موش های موذی
اوراق زرنگار کتب را
در گنجه های کهنه 
جویدند

خورشید 
مرده بود

خورشید 
مرده بود 
و
 فردا
در ذهن کودکان
مفهوم گنگ گمشده ای داشت.

آنها 
غرابت این لفظ کهنه را
در مشق های خود
با 
لکه ی درشت سیاهی
تصویر می نمودند

فروغ در این بند شعر انتقادی ـ اجتماعی غنی و غول آسایش، جامعه را پس از تخریب دیالک تیک شخصیت و توده (پیامبران و بره ها)، بلحاظ اوبژکتیو و سوبژکتیو (عینی و ذهنی)، مورد بررسی رئالیستی ـ راسیونالیستی (مارکسیستی) قرار می دهد و حیرت هر خردگرایی را در مقیاس تمام ارضی (گلوبال) برمی انگیزد:

۱
در دیدگان آیینه ها 
ـ گویی ـ
حرکات و رنگ ها و تصاویر
وارونه منعکس می گشت

به لاشخوری گفتیم که فروغ در مقیاس جهانی ـ حتی ـ حکیمی بزرگ و بی همتا ست و گله شعرای برهوت عه «هورا» و عا «شورا» از شاملو تا شفیعی، یک هزارم بضاعت فلسفی (حکمت) او را ندارند.

برآشفت و گفت:
«خفه شو» 
و بعد فحش ـ شعری از شاملو را  به مثابه مشتی لجن بر روی مان انداخت:
ما شدیم شغال گر و او شد، ماه بلند.

و اکنون این بند حیرت انگیز شعر که از دهه های متمادی تشنه تحلیل است:

۲
در دیدگان آیینه ها 
ـ گویی ـ
حرکات و رنگ ها و تصاویر
وارونه منعکس می گشت.


کسی که بتواند این جمله را با چنین اصالت و صحت و دقتی فرمولبندی کند، بی کمترین تردید باید تسلطی عظیم بر تئوری شناخت مارکسیستی (رئالیسم) داشته باشد.

برای کسب یقین قلبی مراجعه کنید به شناخت، تئوری شناخت، تدارک مفهومی برای توضیح  تئوری شناخت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری.

۳
در دیدگان آیینه ها 
ـ گویی ـ
حرکات و رنگ ها و تصاویر
وارونه منعکس می گشت

فروغ در این بند شعر، آیینه ها را آنتروپومورفیزه می کند.
آیینه ها هیئت انسانی به خود می گیرند.
انسان هایی که چشمانی از آیینه دارند و چیزها، پدیده ها، روند ها و سیستم ها در آنها انعکاس می یابند.
یعنی عکس می اندازند.

تئوری مارکسیستی انعکاس یکی از مهمترین زیرتئوری های تئوری شناخت مارکسیستی است، که امروزه فیلسوف بزرگی در دانشگاه هلند، روی آن کار می کند.

مراجعه کنید به تئوری انعکاس در تارنمای دایرة المعارف روشنگری.

۴
در دیدگان آیینه ها 
ـ گویی ـ
حرکات و رنگ ها و تصاویر
وارونه منعکس می گشت


در دیدگان آیینه ها اما پس از بلایای ناشی از سرد گشتن خورشید و مرگ ماهی ها و خشکسالی و غیره، همه چیز پا در هوا، معکوس و وارونه منعکس می شود.

در این مفهوم فروغ فیلسوف، دنیایی اندیشه گنجانده شده است:

الف

در دیدگان آیینه ها 
ـ گویی ـ
حرکات و رنگ ها و تصاویر
وارونه منعکس می گشت


بلحاظ اوبژکتیو (عینی)، چیزها به شرطی در آیینه ها، وارونه منعکس می شوند که در عالم واقع، وارونه باشند.
پیش شرط اوبژکتیو (عینی) برای  وارونه بودن عکس چیزی، وارونه بودن خود آن چیز است.

این بدان معنی است که فروغ فیلسوف از جامعه و جهان وارونه گزارش می دهد.

سؤال اکنون این است که این به چه معنی است؟ 

ب
در دیدگان آیینه ها 
ـ گویی ـ
حرکات و رنگ ها و تصاویر
وارونه منعکس می گشت.


این بلحاظ اوبژکتیو بدان معنی است که جامعه پا در هوا ست و برای نفی پادرهوایی (وارونگی) آن، چاره ای جز وارونه سازی آن جامعه نیست.

هر چیز پادرهوا (وارونه)، اگر وارونه شود، روی پاهایش قرار می گیرد و سلب وارونگی می شود.
وارونه سازی وارونه اما به معنی زیر و زبر کردن آن است.
به معنی انقلاب اجتماعی است.

مثلا به معنی برقراری فرمانفرمایی اکثریت عظیم مولد و زحمتکش است.

پ


در دیدگان آیینه ها 
ـ گویی ـ
حرکات و رنگ ها و تصاویر
وارونه منعکس می گشت


بلحاظ سوبژکتیو (ذهنی)، چیزها به شرطی در آیینه چشم آدم ها وارونه منعکس می شوند که آدم ها، پادرهوا و یا وارونه باشند.
پیش شرط سوبژکتیو (عینی) برای  وارونه بودن عکس چیزی در چشم کسی (سوبژکتی)، وارونه بودن خود آن کس (سوبژکت) است.

کسی که پادرهوا باشد، جهان و مافیها (چیزها و پدیده های جهان) در آیینه چشمان او، وارونه منعکس خواهند شد.

برای درک این جنبه از مفهوم فلسفی فروغ فیلسوف، باید با تعریف مارکسیستی مذهب (دین)، آشنا شد: 

ت
در دیدگان آیینه ها 
ـ گویی ـ
حرکات و رنگ ها و تصاویر
وارونه منعکس می گشت


مذهب از دید مارکسیسم، فرمی از شعور است.
اما نه شعور درست و حسابی.
مذهب شعور وارونه است.
مذهب شعوری است که همه چیز هستی را وارونه می بیند.
وارونه نمودار می سازد.

دلیل این وارونه اندیشی، وارونه بینی و وارونه نمایی مذهب اما چیست؟ 

ث
در دیدگان آیینه ها 
ـ گویی ـ
حرکات و رنگ ها و تصاویر
وارونه منعکس می گشت


دلیل فلسفی (جهان بینانه) وارونه اندیشی، وارونه بینی و وارونه نمایی مذهب و مذهبی جماعت، جهان بینی ایدئالیستی آن و آنها ست:
مذهب و مذهبی جماعت به مسئله اساسی فلسفه راه حل ایدئالیستی می دهد و می دهند.

مسئله اساسی فلسفه به شرح زیر است:
آیا روح (شعور، شعور اجتماعی) مقدم بر ماده (وجود، وجود اجتماعی) است و یا برعکس؟

مذهب و مذهبی جماعت، روح (شعور، شعور اجتماعی) را مقدم بر جهان و مافیها   از ذره تا کاینات، می داند و می دانند.

واقعیت این است که قضیه برعکس است.
ماده (وجود، وجود اجتماعی) مقدم بر روح (شعور، شعور اجتماعی) است.

به همین دلیل، مذهب، شعور وارونه است.

بینش مذهبی همه چیز را به طرز وارونه منعکس می کند.

به قول فروغ از همه چیز عکس و رنگ و تصویر وارونه در آیینه چشم آدم ها می اندازد.

مذهب و مذهبی جماعت برای هر چیز جامعه و جهان، علتی روحی (الهی، خرافی) می تراشند و در نتیجه، به تحکیم و تداوم وضع وخیم موجود مبادرت می ورزند.

ج
در دیدگان آیینه ها 
ـ گویی ـ
حرکات و رنگ ها و تصاویر
وارونه منعکس می گشت


اکنون شکل دیگری از بسط و تعمیم مفاهیم خورشید و پیامبران نمودار می گردد:
با سرد گشتن خورشید، ظلمت بر جامعه چیره می شود.
با فرار روشنگران علمی و انقلابی، شیادان با عمامه و بی عمامه یکه تاز میدان می شوند و همه چیز را وارونه نمودار می سازند.

روشنگری جای خود را به تاریک اندیشی و فاناتیسم مذهبی می دهد.

عقل کل اندیش (فلسفه مارکسیتسی) جای خود را به خرافه و خریت و خردستیزی می دهد و از آمیزش خریت و خردستیزی، جنون زاده می شود.

فروغ در ادامه شعر، اعمال ناشی از جنون را یکی پس از دیگری برمی شمارد.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر