۱۳۹۶ اردیبهشت ۹, شنبه

سیری در شعر «ناگه غروب کدامین ستاره؟» (۳)


مهدی اخوان ثالث
  (م. امید)
  (۱۳۰۷ ـ ۱۳۶۹)
 
ویرایش و تحلیل از 
شین میم شین
 
ناگه غروب کدامین ستاره؟ (۱۳۴۱ ـ ۱۳۵۰)
ادامه
 
 
  او (سایه) دید، 
من نیز دیدم،
  دم لابه های سگی را
 ـ سگی زرد ـ  
که جلد می رفت، می ایستاد و دوان بود،
  دنبال مردی، که با یک بغل نان خوشبوی و تازه

  چالاک و چابک روان بود
   
و
ـ گاه ـ
 یک لقمه می کند و می خورد
  و 
لقمه ای پیش آن سگ می افکند.

 ناگه دهان دری باز 
ـ چون لقمه ـ 
او را فرو برد
  ما هم شنیدیم، کآن بوی دلخواه، گم شد
 و آمد به جایش، یکی بوی دشمن.
  و آنگاه دیدیم از آن سگ

  خشم و خروش و هجومی

 ـ که گفتی ـ

 بر تیره شب چیره شد، بامداد طلائی

اما نه، 
سگ خشمگین مانده پائین
  و بر درخت است، 
آن گربه تیره گل باقلائی.
*****

  شب 
 خسته بود 
از 
درنگ سیاهش
 من 
سایه ام
 را 
به میخانه بردم
 هی ریختم، 
خورد.
 هی ریخت، 
خوردم.
 خود را به آن لحظه ی خوب و خالی سپردم.


  با هم شنیدیم و دیدیم

 میخواره ها و سیه مست ها را

 و 
جام هائی که می خورد بر هم
  و 
شیشه هائی که پر بود و می ماند، خالی
و
  چشم ها را و حیرانی دست ها را.


  دیدیم و با هم شنیدیم
  آن مست شوریده سر را، 
که
 آواز می خواند

 و آن را، که 
ـ چون کودکان ـ
گریه می کرد
 یا آن، که 
یک بیت مشهور و بد را
  می خواند و هی باز می خواند

و آن یک، که 
ـ چون هق هق گریه ـ
 قهقاه می زد  
 
می گفت:
  «ای دوست، ما را مترسان ز دشمن،

  ترسی ندارد سری، که بریده است


  آخر مگر نه، مگر نه

 در کوچه عاشقان، گشته ام من؟»


 و آنگاه، خاموش می ماند، یا آه می زد.


  با جرعه و جام های پیاپی

  من سایه ام را 
ـ چو خود ـ 
مست کردم

  همراه آن لحظه های گریزان

  از کوچه پسکوچه ها باز گشتم،


  با سایه ی خسته و مستم
ـ افتان و خیزان ـ
 
ادامه دارد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر