۱۳۹۶ فروردین ۲۳, چهارشنبه

حیدر مهرگان و «حماسه» گلسرخی (۵۴)


ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور

 
گلسرخی گفته بود: 
حکم تو آنقدر خشک و جامد است که
 نقش اخلاق (خلاق؟) انسان را در تحول جامعه و 
 تسریع (تشکیل؟) دنیائی مهربانتر و انسانی تر را
 از او می گیرد.
 
سؤال هر خواننده این هماندیشی حیدر مهرگان با خسرو گلسرخی، این است که مگر رفیق توده ای و یا خود حیدر چه گفته است که در ضمیر خسرو گلسرخی و یا در گوش هوش او، «حکم خشک و جامد» جلوه گر می شود؟
 
ما به جمله مربوطه نظری دیگر می افکنیم: 
 
 
رفیق توده ای گفته بود:
چریک ها
 تاریخ را به قهرمان ها می سپارند،
 بی آنکه بدانند قهرمان ها 
با همه جاذبه و عظمت خود 
میوه های درخت تاریخند.
 
خوب.
کجای این ارزیابی رفیق توده ای و یا خود حیدر مهرگان، «حکم جامد و خشکی» است؟
 
حکم که نه.
دگم جامد و خشک به دگم های مذهبی اطلاق می شود.
مثلا به دگم لا اله الا الله
غیر از الله، خدایی وجود ندارد.
 
این یک جزم و یا دگم مذهبی است.
این اصلا حکم نیست.
 
این ادعایی زورکی، الکی، بی پشتوانه، توخالی و دلبخواهی است.
 
برای حکم گشتن این ادعا (و هر ادعای دیگر)، باید صحت آن، حداقل به طور تجربی اثبات شود.
خسرو گلسرخی و شاید هم خود حیدر مهرگان نمی داند که حکم به چه معنی است.
 
۱
رفیق توده ای گفته بود:
چریک ها
 تاریخ را به قهرمان ها می سپارند،
 بی آنکه بدانند قهرمان ها 
با همه جاذبه و عظمت خود 
میوه های درخت تاریخند.
 
 
هر کس که به اندازه دانه ارزنی، مغز اندیشنده در کاسه سر داشته باشد، همین ارزیابی سطحی ولی رئالیستی از اجامر مجاهد و فدایی فئودالی عرضه می دارد.
مشخصه اصلی اجامر مجاهد و فدایی و دیمدام و لیملام، انکار بی شرمانه و ابلهانه نقش بی چون و چرای توده و اثبات زورکی نقش نخبه است.
سطر سطر زباله ای عادولف احمد شاملو و مش محمود دولت آبادی حواسپرت پیر همین است. 
خود خسرو گلسرخی هم اگر اندکی صداقت داشته باشد، به همین نتیجه می رسد. 
 
۲
گلسرخی گفته بود: 
حکم تو آنقدر خشک و جامد است که
 نقش اخلاق (خلاق؟) انسان را در تحول جامعه و 
 تسریع (تشکیل؟) دنیائی مهربانتر و انسانی تر را
 از او می گیرد.
 
 
این جمله خسرو گلسرخی، غلط تایپ شده و باید ویرایش می شد.
همین کاستی ها فرمال نشاندهنده فقر فکری توده ای های نسل جوان جدید اند.
 
بدبختی استالینیسم همین است.
 
اینها خیال می کنند که آثار مثلا حیدر، وحی منزل اند و باید همان رفتار را با آنها داشت که مؤمنین با آیات قرآن دارند.
 
بی دلیل نیست که زباله های فاشیست هایی از قبیل عادولف احمد شاملو را تکثیر و توزیع می کنند.
از دید اینها هم هر شهیدی، قدیسی است و باید کورکورانه بر او نماز برد.
درنگ شاملو در این رباط دو در و پرهیز دشوار از انتحار عنقلابی برای گفتن همین بوده است.
 
۳
گلسرخی گفته بود: 
حکم تو آنقدر خشک و جامد است که
 نقش اخلاق (خلاق؟) انسان را در تحول جامعه و 
 تسریع (تشکیل؟) دنیائی مهربانتر و انسانی تر را
 از او می گیرد.
 
 
خسرو گلسرخی اصلا به جمله رفیق توده ای اعتنایی ندارد.
به همین دلیل، ادعا می کند که او منکر «نقش خلاق انسان ها» در تحول جامعه است.
به جمله رفیق توده ای خسرو گلسرخی نظر دیگری می اندازیم: 
 
رفیق توده ای گفته بود:
چریک ها
 تاریخ را به قهرمان ها می سپارند،
 بی آنکه بدانند قهرمان ها 
با همه جاذبه و عظمت خود 
میوه های درخت تاریخند.
 
انتقاد رفیق توده ای و یا خود حیدر بر اجامر مجاهد و فدایی فئودالی در زمینه وارونه سازی دیالک تیک شخصیت و تاریخ است.
 
روی این دیالک تیک غنی و غول آسای پله خانف باید کرد:
 
۴
چریک ها
 تاریخ را به قهرمان ها می سپارند،
 بی آنکه بدانند قهرمان ها 
با همه جاذبه و عظمت خود 
میوه های درخت تاریخند.
 
 
در این سخن رفیق توده ای و یا حیدر، درک ماتریالیستی تاریخ در مقابل درک ایدئالیستی تاریخ قرار می گیرد.
در این سخن رفیق توده ای و یا حیدر، بی اعتنا به وقوف و یا عدم وقوف توده ای و یا حیدر به محتوای فلسفی سخن خود، جنگ جهان بینی ها شعله ور است.
 
۵

در این سخن، مسئله اساسی فلسفه در عرصه جامعه بشری طرح و حل می شود:
مسئله اساسی فلسفه در عرصه جامعه بشری به شرح زیر است:
آیا وجود اجتماعی مقدم بر شعور اجتماعی است و یا برعکس؟ 
 
۶
چریک ها
 تاریخ را به قهرمان ها می سپارند،
 بی آنکه بدانند قهرمان ها 
با همه جاذبه و عظمت خود 
میوه های درخت تاریخند. 
 
اجامر مجاهد و فدایی اسلام و خلق و دیمدام و لیملام بر آنند که شعور اجتماعی (نخبه، نبی، امام، ولی، روشنفکر، پیشوا، ژنرال، شخصیت، مجاهد، فدایی)، مقدم بر وجود اجتماعی است.
این یعنی داشتن جهان بینی ایدئالیستی
این یعنی نمایندگی درک ایدئالیستی تاریخ.
 
 
۷
 
رفیق توده ای و یا حیدر، حداقل در حرف، بر آنند که وجود اجتماعی (سطح توسعه نیروهای مولده، زیربنای اقتصادی، توده)، مقدم بر شعور اجتماعی (روبنای ایده ئولوژیکی، نخبه، شخصیت و غیره)  است.
این یعنی داشتن جهان بینی ماتریالیستی
این یعنی نمایندگی درک ماتریالیستی تاریخ.
 
۸
چریک ها
 تاریخ را به قهرمان ها می سپارند،
 بی آنکه بدانند قهرمان ها 
با همه جاذبه و عظمت خود 
میوه های درخت تاریخند.  
 
 
رفیق توده ای و یا حیدر، در همین جمله منکر نقش شخصیت (قهرمان) در تاریخ نیست.
خسرو گلسرخی باید از مفاهیم «عظمت و جاذبه قهرمان و میوه تاریخ بودن آن» به این مسئله حداقل پی ببرد.
اگر مولا امام حسین جای او بود، حتما پی می برد و نمی گفت:
 
حکم تو آنقدر خشک و جامد است که
 نقش اخلاق (خلاق؟) انسان را در تحول جامعه و 
 تسریع (تشکیل؟) دنیائی مهربانتر و انسانی تر را
 از او می گیرد.
 
۹
گلسرخی گفته بود: 
حکم تو آنقدر خشک و جامد است که
 نقش اخلاق (خلاق؟) انسان را در تحول جامعه و 
 تسریع (تشکیل؟) دنیائی مهربانتر و انسانی تر را
 از او می گیرد.
 
 
نکته خنده دار دیگر در این جفنگجمله خسرو گلسرخی و یا حیدر مهرگان، مفهوم «تسریع دنیای مهربانتر و انسانی تر» است.
 
تسریع به چه معنی است؟
 
سرعت بخشیدن به جامعه مهربانتر و انسانی تر به چه معنی است؟
 
پیش شرط ایفای نقش توسط انسان خلاق از قبیل فرخ نگهدار و حشمت رئیسی و فؤاد تابان، از دید خسرو گلسرخی، وجود دنیای مهربان و انسانی است.
 
اول باید کسی دنیای مهربان و انسانی ئی تشکیل دهد تا بعد اجامر فدایی بیایند و هلش دهند تا سرعت گیرد و مهربانتر و انسانی تر شود.
 
منظور خسرو گلسرخی و یا حیدر تسریع تشکیل جامعه ای بهتر است.
فقط کسی از این جفنگیات می بافد که اجامر مجاهد و فدایی و لیملام و دیمدام و حزب الله  روان بیمار و چه بسا دیوانه را نشناسد.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر