سرچشمه صفحه
فیسبوک
راه توده
ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور
نادر
نادرپور
«شکست خورده ی پیروز» را این طور تفسیر می کند:
«او
را به خلاف اسلافش سرزنش نمی توانند کرد.
زیرا مانند آنان دست بر دست نهاده و شانه از زیر
بار وظایف تهی نکرده است.
با «فقر» به نبرد برخاسته،
اما
عواملی که از او پنهان بودند در شکستش کوشیده اند
و
به «فقر» دچارش کرده اند.
خواسته تا دل ها را همداستان کند و دست ها را
بهم نزدیک سازد و «تنهایی» را براند.
اما «تنهایی» و «هراس» بر او غالب آمده اند.
کوشیده
تا حوادث را در مسیر درست خویش رهبری کند و از انحراف پرهیز جوید.
اما
سیلاب حادثات او را از جای کنده و به بیراهه افکنده است.
و
از همه مهم تر،
خواسته
تا «فساد» روحی و جسمی را براندازد
اما
خود به دام آن گرفتار آمده است.
آری، پیکار او با شکست روبرو شده
اما
فتح او در این شکست نهفته است.
او
هرگز در فریضه هایش اهمال روا نداشته تا مستحق شماتت باشد.»
فریضه:
آنچه که
خدا واجب کرده بر بنده
از نماز و روزه و حج و خمس و زکات و غیره
·
احمد قاسمی به عوض تحلیل اشعار
نادر نادرپور، جملات دلپسندی از دیباچه های او را رونویسی می کند و جلوی خواننده
می اندازد.
·
علامه ی انجمن راه «توده» این کرد
و کار او را «تسلط بر امور هنری و مارکسیسم ـ لنینیسم» به «تو ـ دهی» ها قالب می
کند.
·
ما این موعظه نادر نادرپور را هم
نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم تا
ببینیم زیر کاسه دیباچه اش چه نیمکاسه ایده ئولوژیکی پنهان شده است:
1
«شکست
خورده ی پیروز»
·
این هندوانه ایده ئولوژیکی نادر
نادرپور به چه معنی است؟
·
پس از سقوط اتحاد شوروی، چپ اروپا معلقی
جانانه زد و در طرفة العینی راست شد و راست راست به راه افتاد و شروع به عرعر کرد.
·
عرعر حیرت انگیزی که دیالک تیکی از
تأیید و انتقاد بود.
·
دیالک تیکی از تجلیل و تحقیر و
تخریب بود:
·
در این عرعر دیالک تیکی چپ راست اروپا،
شکست خوردگان شهید جنبش کارگری ـ انقلابی (روزا لوکزمبورگ، آنتونیو گرامشی، چه
گوارا و غیره) مورد تجلیل شایان قرار می گرفتند و پیروزمندان همان جنبش کارگری ـ
انقلابی (لنین و مائو و هوشی مین و آن و این) تحقیر و تخریب و محکوم می شدند.
·
حریف خردگرائی این دیالک تیک تأیید
و انتقاد (تجلیل و تحقیر و تخریب) را آیین شهادت نام داد که به زبان ما، همان مرده
پرستی و زنده ستیزی است.
·
در این عرعر دیالک تیکی حضرات،
شکست، ایدئالیزه می شود و پیروزی بر طبقه حاکمه انگل و بنای جامعه نوین به هر
مصیبت و مشقت، تحقیر می گردد و محکوم می شود.
2
«شکست
خورده ی پیروز»
·
ما اصلا نمی دانستیم که ریشه این
عرعر دیالک تیکی در سرزمین عه «هورا» و عا «شوربا» ست.
·
اکنون می فهمیم که قضیه از این
قرار است:
·
نادر نادرپور و احمد قاسمی و شرکاء
را باید پیشقراول عرعر دیالک تیکی چپ های راست راست ـ راستکی اروپا محسوب داشت.
·
چرا و به چه دلیل این زنگوله زرین
را باید به گردن این اجامر انداخت؟
3
«شکست
خورده ی پیروز»
·
برای اینکه نادر نادرپور که تبارش
به نادر شاه افشار می رسد، در این مفهوم من در آوردی، در شکست، نه شکست، بلکه پیروزی
می بیند و عملا در پیروزی، شکست می بیند.
·
حالا بهتر می توان فهمید که چرا
خسرو روزبه، مبشری، سیامک و وارطان و این و آن مورد تجلیل و تحبیب قرار می گیرند و
یاران زنده مانده به هر ذلت همان ها، مورد تحقیر و تخریب و لعن و نفرین قرار می گیرند.
4
«شکست
خورده ی پیروز»
·
احمد قاسمی به مفهوم نادر نادرپور در
کرد و کار سیاسی خود مادیت می بخشد.
·
احمد قاسمی و دار و دسته اش تحت
عنوان حزب غار، از همان بدو انشعاب و طوفان، حمله به احزاب توده ای را آغاز می کنند.
·
اتحاد جماهیر شوروی را مظهر سوسیال
ـ امپریالیسم و احزاب توده ای را مظاهر رویزیونیسم می نامند.
·
البته بی آنکه معنی این مفاهیم فلسفی را بدانند.
·
اما همان دار و دسته مشد احمد، پس
از سقوط شوروی و شکست سوسیالیسم، معلقی جانانه می زنند و به طرفدار سینه چاک همان
شوروی و حتی اولیگارشیسم روسی استحاله می یابند.
·
اینجا نیز دیالک تیک مرده پرستی و
زنده ستیزی عرعر و عملی می شود.
·
حریفان طرفدار استالینیسم در
بقایای تار و مار شده اتحاد شوروی راه می افتند و «تحقیق» تجربی می کنند.
·
یعنی از سکنه سابق شوروی نظر پرسی
می کنند و به این نتیجه می رسند که سوسیالیسم (یعنی همان سوسیال ـ امپریالیسم)
سیستمی بوده که عاری از کمترین عیب و ایراد و نقص بوده است.
·
سوسیالیسم در اتحاد شوروی بنا بر تئوری
های شیر تو شیر استالینیسم توسط اجامر گربه چف تخریب شده است.
·
به زعم حضرات، مفاهیم ورشکستگی و شکستگی و فروپاشی یاوه ای بیش
نیستند.
5
«شکست
خورده ی پیروز»
·
از دید نادر نادرپور نسل پس از
شهریور 1320 نسل بظاهر شکست خورده ولی در واقع پیروز است.
·
باید ببینیم چرا و به چه دلیل:
6
نادر
نادرپور
«شکست خورده پیروز» را این طور تفسیر می کند:
«او
را به خلاف اسلافش سرزنش نمی توانند کرد.
زیرا مانند آنان دست بر دست نهاده و شانه از زیر
بار وظایف تهی نکرده است.
·
دلایل قوی باید و معنوی:
·
نسل و یا فرد مغلوب ظفرمند به این
دلیل ضمن شکست، پیروز است که نه منفعل،
بلکه فعال بوده است.
·
آدم باید خیلی خر باشد که نسل قبل
از شهریور را نسل منفعل و مسئولیت گریز و نسل بعد از شهریور را نسل فعال و مسئولیت
پذیر محسوب دارد.
·
در قاموس نادر نادرپور و احتمالا احمد
قاسمی، توده های مولد و زحمتکش ایران، قبل از شهریور نه کار می کردند و نه تن به
قبول مسئولیتی می داند.
·
به همین دلیل «می توان آنها را
مورد سرزنش قرار داد.»
·
اما پس از شهریور ورق در طرفة
العینی برمی گردد و نسل پسا شهریوری دست از روی دست برمی دارد و شانه به زیر بار
مسئولیت می دهد.
·
به همین دلیل، «بر خلاف اسلاف
منفعل و مسئولیت ناشناسش، قابل سرزنش نیست»، بلکه قابل ستایش و تجلیل است.
7
·
فانتزی خارق العاده ای برای کشف
دلیل نادر نادرپور و احمد قاسمی لازم نیست.
·
در قاموس این اجامر، تولید و بازتولید
(تولید مثل و تربیت نسل جدید)، به معنی کار و فعالیت و قبول مسئولیت نیست.
·
نوعی دست بر روی دست نهادن و فرار
از قبول مسئولیت است.
·
اما دور هم نشستن، سیگار دود کردن
و هارت و پورت کردن در کافه ها و یا اتلاف وقت گرانبها در حوزه های حزبی و تظاهرات
خیابانی، به معنی فعالیت و قبول مسئولیت است و شق القمر تر از شق القمر است.
7
با
«فقر» به نبرد برخاسته
·
خصوصیت دیگر نسل پسا شهریور فقر
ستیزی او ست.
·
سؤال از نادرخان و مشد احمد این
است که منشاء گنج چیست؟
·
فقر را چگونه می توان از بین برد؟
·
اصلا فقر چیست؟
·
مفاهیم دهن پر کن گنده گنده از قبیل فقر و عدل و
امثالهم، باید مورد بررسی رئالیستی قرار گیرند.
·
چون اجامر وابسته به طبقه حاکمه از
این مفاهیم برای ارسال توده به دنبال نخود
سیاه استفاده می کنند.
8
با
«فقر» به نبرد برخاسته،
اما
عواملی که از او پنهان بودند در شکستش کوشیده اند
و
به «فقر» دچارش کرده اند.
·
حواس پرتی نادرخان و مشد احمد در
همین جمله عربده می کشد:
·
نسل پسا شهریور بر ضد فقر ـ چه فقر
مادی و چه فقر فکری و هنری ـ به مبارزه برمی خیزد.
·
اما عوامل «پنهان از او» شکستش می
دهند.
·
سؤال اول این است که منظور از «عوامل
پنهان از اعضای انقلابی جامعه» چیست؟
·
ثانیا کسی که بر ضد فقر مبارزه می
کند، قاعدتا باید فقیر باشد.
·
میلیونر که بر ضد فقر لشکر کشی نمی
کند.
·
میلیونر نان از سفره فقرا می رباید
تا به انباشت بیشتر ثروت نایل آید.
·
سؤال این است که منظور نادرخان از مفهوم
«دچار شدن او به فقر» چیست؟
·
فقیر که نمی تواند دچار فقر شود؟
·
منظور نادرخان احتمالا بچه فئودال
ها و بچه بورژوا ها هستند که با فرقه سازی و سیاست بازی ادای فقرستیزی در می آورند
و توسط دولت خودشان دستگیر و زندانی می شوند و از حق اشتغال در ادارات دولتی محروم
می گردند و دچار فقر می شوند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر