اشرف
دهقانی
«رویکرد
جدید» حزب دموکرات کُردستان ایران
در
خدمت کیست؟
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
اشرف دهقانی
ویرایش
و تحلیل از
ربابه
نون
در
واقع،
نیازهای
مبارزاتی خلق کُرد و
خواست
عادلانه آنان برای برخورداری از حق تعیین سرنوشت
به
موضوعی برای فریب کاری
در
نزد حزب دموکرات
تبدیل شده است.
·
این استنتاج (نتیجه گیری) نهائی
اشرف دهقانی پس از کلی روده درازی با ربط و بی ربط است:
1
موضوعی
برای فریب کاری در نزد حزب دموکرات
·
حزب دموکرات کردستان ایران بنا بر
این استنتاج اشرف دهقانی، حزبی عوام فریب است.
·
یعنی فاقد صداقت است.
2
نیازهای
مبارزاتی خلق کُرد و
خواست
عادلانه آنان برای برخورداری از حق تعیین سرنوشت
·
حوایج خلق کرد و خواست عادلانه آنان
در زمینه خودمختاری برای حزب دموکرات کردستان ایران بهانه است و نه آماج و ایدئال.
3
در
واقع،
نیازهای
مبارزاتی خلق کُرد و
خواست
عادلانه آنان برای برخورداری از حق تعیین سرنوشت
به
موضوعی برای فریب کاری
در
نزد حزب دموکرات
تبدیل شده است.
·
اکنون باید برای چندمین بار از
اشرف دهقانی پرسید که این حزب دموکرات کردستان ایران چیست؟
·
شاید اشرف دهقانی در ادامه این «تحلیل»
به این پرسش ما پاسخی داده باشد.
·
ولی افکار عمومی در زمینه همه
احزاب و سازمان ها و شخصیت های پوزیسیون (حاکم) و اپوزیسیون همین سؤال را دارد.
·
این زباله ها چیستند و کیستند که از
هزاران سال قبل بر گرده توده نشسته اند؟
4
در
واقع،
نیازهای
مبارزاتی خلق کُرد و
خواست
عادلانه آنان برای برخورداری از حق تعیین سرنوشت
به
موضوعی برای فریب کاری
در
نزد حزب دموکرات
تبدیل شده است.
·
اشرف دهقانی احتمالا در این نتیجه
گیری نیز دست به تحریف مواضع سیاسی و ایده ئولوژیکی رهبری (جدید) حزب دموکرات
کردستان ایران می زند.
·
چون بنا بر نقل قول های خود اشرف
دهقانی، سران حزب دموکرات کردستان ایران از مفهوم «حق تعیین سرنوشت» استفاده نکرده
اند:
در
همین حال مسئولین این حزب و رهبر آن در پیام های خود خطاب به مردم کُردستان
و به
ویژه "جوانان" کُردستان مدعی شده اند که
می
خواهیم
"صدا
و توان خود را در کوهستان ها و شهرهای کُردستان
برای ایجاد یک نیروی قدرتمند
و
سرنوشت ساز
یکپارچه نماییم
که
زندگانی نوینی را به دور از زیردستی و
محرومیت از حقوق
برای مان رقم بزند."
·
در این جملات حضرات، از شعار «حق تعیین
سرنوشت» کمترین اثری نیست.
·
سخن حاج مصطفی و حجاج دیگر از
تشکیل «نیروی سرنوشت ساز» است و نه از احقاق «حق تعیین سرنوشت.»
·
ضمنا معلوم هم نیست که این «نیروی
سرنوشت ساز» در خدمت کیست و چیست.
·
بشریت در بن بست عجیبی گیر کرده
است:
·
طبقه حاکمه امپریالیستی خیاط باشی
شده است:
·
خودش با دست ـ پا چلفتی مضحکی می
برد و خودش هم می دوزد.
·
ضمنا همه آحاد حکومت های جهان ـ کم
و بیش ـ در خدمت طبقه حاکمه امپریالیستی اند.
·
در بلبشوی تحلیل خود اشرف دهقانی
هم همین حقیقت امر تلخ تر از زهر تبیین می یابد.
·
تفاوت سمتگیری ها ـ در بهترین حالت
ـ در رابطه با طرفداری از این جناح طبقه حاکمه امپریالیستی و یا آن جناح آن است:
·
تضاد شعله ور مثلا در اوکراین نه
تضاد میان خیر و شر، بلکه تضاد میان دو شر است.
·
یکی طرفدار امپریالیسم و حتی
فاشیسم است و دیگر طرفدار اولیگارشیسم روس است.
·
پوتین که بهتر از ترامپ و این و آن
نیست.
5
در
واقع،
نیازهای
مبارزاتی خلق کُرد و
خواست
عادلانه آنان برای برخورداری از حق تعیین سرنوشت
به
موضوعی برای فریب کاری
در
نزد حزب دموکرات
تبدیل شده است.
·
حزب دموکرات کردستان ایران تحت
رهبری قاسملو، پس از پیروزی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی شعار زیر را بر زبان
راند:
·
«استقلال برای ایران ـ خودمختاری برای
کردستان»
·
در این شعار می توان از ایده «حق
تعیین سرنوشت» (البته احتمالا در حرف) سراغ گرفت.
·
قاسملو و همسنگرانش را اجامر خر و
خردستیز جماران کشتند و نهال بدتر از او و
آنها را کاشتند.
·
همین نهال نکبت است که درخت شده و میوه
های زهر آمیز تر از زقوم به بار می آورد.
·
امروزه اعضای حزب دموکرات کردستان
ایران که سهل است، حتی اعضای سازمان کردستان سابق حزب توده سابق، عمدتا به نوکر طبقه
حاکمه امپریالیستی بدل شده اند و در بی بی 30 و 30 عن عن و غیره عرعر می کنند.
6
در
واقع،
نیازهای
مبارزاتی خلق کُرد و
خواست
عادلانه آنان برای برخورداری از حق تعیین سرنوشت
به
موضوعی برای فریب کاری
در
نزد حزب دموکرات
تبدیل شده است.
·
سؤال السؤالات اما این است که این خودمختاری
ملی همه خلق های ایران از آذری تا کرد، از بلوچ تا عرب، از فارس تا ترکمن و غیره
چگونه می تواند جامه عمل پوشد.
·
این مسئله باید مورد بررسی شکیبمند
قرار گیرد و راه حل عملی و نظری لازم برای تضاد های ملی و جنسیتی و غیره عرضه شود.
·
با هارت و پورت و شعر و شور و شعار
نمی توان تضادهای ملی و جنسیتی و غیره را حل کرد.
·
رهبری حزب دموکرات کردستان ایران و
سازمان ها و شخصیت های زنان احتمالا لیاقت طبقاتی لازم برای حل این تضادهای فرعی جامعه
را ندارند.
·
تضادهای فرعی در دوران گذار گلوبال
(تمام ارضی) از سرمایه داری به سوسیالیسم، فقط و فقط توسط طبقه کارگر متشکل در حزب
طراز نوین مارکسیستی ـ لنینیستی قابل حل اند.
کار هر خز نیست، خرمن کوفتن
گاو نر می باید و مرد کهن
ادامه دارد.
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخحذفاین نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذفاین نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخحذف