۱۳۹۵ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

سیری در جهان بینی شهریار (31)


سید محمد حسین بهجت تبریزی
(۱۲۸۵ - ۱۳۶۷)

ویرایش و تحلیل از
شین میم شین

آمد چهار طفل دگر هم بزرگ كرد
آمد كه پيت نفت گرفته به زير بال
هر شب
درآيد از در يك خانه ی فقير
روشن كند چراغ يكی عشق نيمه جان

·        معنی تحت اللفظی:
·        مادر بیچاره ام آمد و چهار کودک دیگر هم بزرگ کرد و هر شب به خانه فقیری نفت برد تا چراغ عشق نیمه جانی را روشن کند.

·        شهریار در این بند شعر، مولای متقیانی از ننه اش سرهم بندی می کند.
·        آنهم چه مولای متقیانی!

·        مولای متقیان هم به زنان بیوه چیزهائی شبانه می برد و با اطفال یتیم شان هم بازی می کرد.

·        سؤال ناقابل این است که مولای متقیان و ننه شهریار حتما باید پیت نفت بر دوش کشند تا «چراغ عشق نیمه جانی» را در خانه فقرا روشن کنند؟

1
·        در کشورهای سرمایه داری اروپا هم از فقرا دستگیری می کنند، ولی آن سان که مبلغ بخور ـ نمیری ماهانه به حساب شان می ریزند.
·        امروزه اعضای طبقه حاکمه تازه به دوران رسیده در عیران جماران هم همان کار مولای متقیان و ننه شهریار را انجام می دهند.

·        مثلا اسکناسی در دست رفتگری می گذارند و چنان می گذارند که فیلم برداری از آن امکان پذیر می گردد و یا در رسانه های همگانی جار می کشند که خانوداه حسن رفتگر را فلان سرمایه دار و یا سیاستمدار به شام در طویله قصرش دعوت کرده است.

2
آمد چهار طفل دگر هم بزرگ كرد
آمد كه پيت نفت گرفته به زير بال
هر شب
درآيد از در يك خانه ی فقير
روشن كند چراغ يكی عشق نيمه جان

·        با پیتی از نفت می توان چراغ خانه ی فقیری را روشن کرد و یا حتی خانه اش را به آتش کشید، ولی نمی توان چراغ عشق نیمه جانی را روشن کرد.
·        مگر اینکه کسی به پیروی از مولای متقیان، پیت نفت را بهانه برای روشن کردن چراغ عشق نیمه جان قرار دهد.

·        عنگلابیگری فئودال زاده ها و بورژوا زاده ها نیز چه بسا همان فونکسیون پیت نفت مولای متقیان و ننه شهریار را به عهده داشته و دارد.
·        عنگلابیگری با ادویه جاتی از اشعار شاملو، به عنوان بهانه و ترفندی برای عیاشی.

3
او را گذشته اي است، سزاوار احترام

·        دلیل احترام انگیزی گذشته ی ننه شهریار، بزرگ کردن چهار طفل دیگر و دستگیری شبانه از فقرا ست.

·        خوب.
·        فرض کنیم که مادر بیچاره شهریار، خادم بینوایان  بوده است.

·        به رخ این و آن کشیدن دستگیری ننه از بینوایان به چه نیتی است؟

·        مادر شهریار و یا مولای متقیان نفتی داده اند و اگر حتی به ازای آن چیزی نگرفته باشند، به خیال خود، خیمه مجللی با حوری و غلمان و مخلفات در بهشت برین خریده اند.
·        پس تشریح پر جلال و جبروت این احسان و انفاق برای چیست؟

4
او را گذشته اي است، سزاوار احترام

·        آیین تشیع، آیین تظاهر و تزویر و ریا ست.
·        آیین اوپورتونیسم است.
·        دست خود این جماعت هم نیست.
·        شهریار با ایدئالیزه کردن مادر، خویشتن خویش را ایدئالیزه می کند.
·        مادر به نردبام ارتقای مقام معنوی پسر استحاله می یابد.

5
تبريز ما،
 به دور نماي قديم شهر
در باغ بيشه خانه مردي است با خدا

هر صحن و هر سراچه، يكي دادگستري
اينجا به داد ناله ی مظلوم مي رسند

کفیل
یعنی کفالت کننده
ضامن

اينجا كفيل خرج موكل بود، وكيل
مزد و درآمدش همه صرف رفاه خلق

در، باز و سفره، پهن
بر سفره اش چه گرسنه ها سير مي شوند

يك زن مدير گردش اين چرخ و دستگاه
او مادر من است

·        معنی تحت اللفظی:
·        در محله باغ بیشه تبریز، مرد متدینی خانه دارد.
·        هر سوراخ سنبه این خانه، دادگستری مستقلی است، که در آن به داد ستمدیدگان رسیده می شود.
·        در این خانه، وکیل دادگستری ضمنا ضامن مخارج وکالت است.
·        مزد و حقوق این وکیل برای رفاه خلق صرف می شود.
·        در این خانه، باز است و سفره این خانه، پهن.
·        انبوهی از گرسنگان بر سر این سفره سیر می خورند.
·        مدیر گردش این چرخ و دستگاه، مادر من است.

5
·        در این بند شعر شهریار، علی عادل و حاتم طائی دست و دلباز اصلی و اصیل با فر و شکوه فئودالی وارد صحنه می شود:

الف
 مردي است با خدا

·        پدر شهریار مرد متدینی است.
·        شهریار برای این ادعای خود دلیل هم دارد.

ب
هر صحن و هر سراچه، يكي دادگستري

·        دلیل اول پارسائی پدر شهریار، این است که هر سوراخ ـ سنبه خانه اش را به دادگستری تبدیل کرده است.
·        منظور شهریار از این جمله چیست؟

·        چگونه می توان هر صحن و سراچه خانه را به دادگستری تبدیل کرد؟

·        اصلا منظور شهریار از دادگستری چیست؟

پ
اينجا به داد ناله ی مظلوم مي رسند

·        هر صحن و هر سراچه ی خانه وکیل دادگستری انگار دادگاه است که در آن به داد ناله (؟) مظلوم می رسند.

ت
کفیل
یعنی کفالت کننده
ضامن

اينجا كفيل خرج موكل بود، وكيل

·        پدر شهریار به عنوان وکیل، خرج موکل را کفالت و ضمانت می کند.
·        شاید منظور شهریار این باشد که پدرش از موکل، حق وکالت و اجرت نقد نمی گیرد.
·        بلکه به او فرصت می دهد که سر فرصت بپردازد.
·        خودش ضامن بازپرداخت اجرت خودش می شود.

·        شهریار از سر تا پا جانان است.

ث
مزد و درآمدش همه صرف رفاه خلق

·        وکیل دادگستری یعنی پدر متدین و دادگستر و کفیل خرج موکل، همه مزد و حقوق و در آمدش را در راه رفاه خلق مصرف می کند.

·        چگونه؟

ج
در، باز و سفره، پهن
بر سفره اش چه گرسنه ها سير مي شوند

·        طرز و طریق صرف در آمد پدر باز گذاشتن در خانه و پهن کردن سفره برای گرسنگان تبریز است.

ح
يك زن مدير گردش اين چرخ و دستگاه
او مادر من است.

·        اکنون معلوم می شود که پدر شهریار یگانه ای است که تجسم (جسمیت یابی)  دوگانه است.

·        یعنی در وجود پدر شهریار هم مولای متقیان نهان است (دادگستری، عدل علی) و هم حاتم طائی (درگشایی و سفره گستری)    

خ

يك زن مدير گردش اين چرخ و دستگاه
او مادر من است

·        نقشی که برای مادر بیچاره شهریار می ماند، مدیریت چرخ و دستگاه پدر است.

·        حالا باید خر آورد و خرواری از تخیل آورد تا منظور شهریار از «چرخ و دستگاه پدر» روشن شود و ضعیفه هم بالاخره در این واویلا کسی شود.

·        تفاوت فاطمه زهرا با مادر بیچاره شهریار این است که فاطمه زهرا دختر رسول اکرم بوده، یعنی پارتی داشت و حمل پیت نفت را به عهده همسر قوی هیکل گذاشته است.
·        مادر بیچاره شهریار در هر صورت ضعیفه ترحم انگیزی است که هنرش سفره گستری و پذیرائی است.
·        ولی سوبژکت اصلی شق القمرها پدر شهریار است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر