۱۳۹۵ شهریور ۱۷, چهارشنبه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (131)


مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
 نوحه
از این اوستا
(1344)

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون  

نوحه

·        عنوان این شعر اخوان، نوحه است.
·        باید در روند تحلیل آن، دلیل اخوان را کشف کنیم:   

1
نعش این شهید عزیز
روی دست ما مانده است
روی دست ما، دل ما
ـ چون نگاه ناباوری ـ
به جا مانده است.

·        معنی تحت اللفظی:
·        جنازه ی این شهید روی دست ما مانده است.
·        دل ما ـ بسان نگاه ناباوری ـ به جا مانده است.

2
جسد این شهید روی دست ما مانده است.

·        سؤالی که پس از خواندن و شنیدن این شعر به ذهن خواننده و شنونده آن خطور می کند، این است که چرا باید جنازه ی  شهیدی روی دست کسی بماند؟

3
جسد این شهید روی دست ما مانده است.

·        شاید منظور شاعر این باشد که شهید، به هر دلیلی در مخالفت با طبقه حاکمه به قتل رسیده و در سردخانه مانده است و اعضای جامعه از تحویل گرفتن آن و تدفین آن هراس دارند.

·        صحت این حدس ما در ادامه همین شعر آشکار می گردد.

4
دل ما ـ بسان نگاه ناباوری ـ به جا مانده است.

·        شاعر شهید مورد نظر را به دل اعضای جامعه تشبیه می کند.
·        این بدان معنی است که جامعه نه یکی از اعضای معمولی اش را، بلکه دلش را از دست داده است.

·        دل یکی از  مفاهیم بسیار معروف در شعر کلاسیک ایران است.
·        ولی کسی تعریف استانداردی از آن ندارد.

·        خیلی ها چه بسا به جای دل مبهم المعنی و مجهول الهویه، قلب را می گذارند.
 
5

دل ما ـ بسان نگاه ناباوری ـ به جا مانده است

·        دل در این شعر بدان معنی است که شهید شخصیتی محبوب العموم بوده است.
·        یعنی با جامعه پیوند ارگانیک داشته است.
·        آن سان که فقدان او قابل مقاسه با فقدان دل (روح، ضمیر، روان، خزانه عواطف و علایق و احساسات) است.

   ·        معلوم نیست که این شهید اخوان کیست.

·        از قول سید علی در ویکی پیدیا نوشته اند که اخوان پس از 28 مرداد دیگر سیاسی نبود.
·        گوشه عزلت گزیده بود و درویش شده بود.

·        سید علی آدم بدی نیست.
·        عیبش این است که دیالک تیکی از دروغگوئی و دروغگو پروری است.

·        وقتی قابله اش می گوید:
·        سید علی به محض تولد یا علی گفت و یا مش مصباح می گوید:
·        سید علی هر دو هفته حد اقل یکبار با امام زمان و خضر و الیاس در آسمان هفتم جلسه دو هفتگی برگزار می کند، اصلا خم به ابرو نمی آورد.

6
دل ما ـ بسان نگاه ناباوری ـ به جا مانده است

·          اخوان ضمنا شهید را (دل ما را) به نگاه ناباوری تشبیه می کند که به نقطه ای خیره مانده است.
·        شاید منظور اخوان همان منظور شاعر توده و حزب بزرگ توده باشد:        

باور نمی کند
دل من
مرگ خویش را

سیاوش کسرائی

·        سیاوش کسرائی هم شهید را به دل خویش تشبیه می کند و مرگ او را به مرگ دل خویش.

·        اگر کسی تو دهنی نزند می توان گفت که یکی تحت تأثیر  دیگری بوده است.

7
این، پیمبر، این، سالار
این، سپاه را سردار
با پیام هایش پاک
با نجابتش قدسی، سرودها برای ما خوانده است.

·        اخوان در این بند شعر، شهید را به پیامبر، سالار، سردار سپاه تشبیه می کند که با نجابت قدسی اش، سرود ها خوانده است.

·        آدم اندک اندک کنجکاو می شود که این شهید کیست، که دیالک تیکی از تئوری و پراتیک است:
·        هم مرد عمل است.
·        هم مرد اندیشه.
·        هم سردار سپاه است و هم قدیس پیام آور و سرودخوان.

8
ما به این جهاد جاودان مقدس آمدیم
(او فریاد
می زد:
«هیچ شک نباید داشت
روز خوبتر فردا ست
و
با ما ست.»)

·        اخوان خود مجاهدی است که در جهاد مقدس جاودان شرکت کرده و ضمنا از اعضای سپاه این سردار شهید بوده است.
·        از سخنان این سردار هم تردید ستیزی و هم امید و خوش بینی تراوش می کند.
·        هر دو صفت سردار شهید، دال بر انقلابی بودن او ست.
·        تردید گرائی و نومیدی از خصوصیات ایده ئولوژیکی اعضای طبقات اجتماعی ارتجاعی اند.

9
اما
کنون
دیری است
نعش این شهید عزیز
روی دست ما
 ـ چو حسرت دل ما ـ
برجا ست
و
روزی
ـ این چنین بتر ـ
با ما ست

·        فاجعه اینجا ست که جنازه شهید روی دست اخوان و یاران مانده است.
·        به همان سان که حسرت دل شان و روز بدتر از بد شان بر جا مانده ست.
 

10
امروز
ما، شکسته،
 ما، خسته
ای شما
 ـ به جای ما ـ
پیروز
این شکست و پیروزی به کام تان خوش باد  

هر چه فاتحانه می خندید
هر چه می زنید، می بندید
هر چه می برید، می بارید
خوش به کام تان،
اما
نعش این عزیز ما را هم به خاک بسپارید.

·        اخوان در این بند واپسین شعر، به شکست خود و یاران اعتراف دارد و دشمن پیروز را ـ که مشغول زد و بند و برد و بار (نعمت افشانی)  است ـ مورد خطاب قرار داده است.

·        تنها تقاضائی که از اجامر پیروز دارد، این است که جنازه عزیز مردم را به خاک بسپارند تا خلایق حداقل قبری برای زیارت عزیز شان داشته باشند.

·        ستم که از حد بگذرد، ستمدیده به حداقل ممکنه رضایت می دهد.
·        در نتیجه، آرزو ها، آرمان ها، ایدئال ها رنگ می بازند و رفته رفته فراموش می شوند.  

پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر