پروفسور دکتر گونتر کروبر
برگردان شین میم شین
·
ضرورت، عبارت است از نوعی پیوند میان اوبژکت ها، روندها، سیستم
ها و غیره جهان مادی و یا شعور، که تحت شرایط مورد نظر بروشنی تعیین شده و فقط
بدان گونه و نه بگونه ای دیگر، می تواند باشد.
1
·
ضرورت خصلت عینی دارد، یعنی
مستقل از شعور انسانی است.
·
مراجعه کنید به روح (شعور) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
2
·
برسمیت شناختن پیوندهای ضرور عینی
در طبیعت و جامعه و انعکاس حتی الامکان درست آنها در ضمیر انسانی شاخص عمده هر
فلسفه ماتریالیستی است.
3
·
انکار خصلت عینی ضرورت و
استخراج آن از اصول سوبژکتیو و روحی و یا ماورای جهانی، مشخصه ایدئالیسم است.
4
·
درفلسفه کاتولیکی قرون وسطی (تومیسم) (و در فلسفه سعدی و حافظ و امثالهم.
مترجم)، مفهوم «ضرورت» جای خود را به جزم
«مشیت الهی» می دهد.
5
·
در عصر پیشرفت علوم طبیعی نوین و
تدارک انقلاب های بورژوائی، در قرن هجدهم، مفهوم ضرورت
در فلسفه بورژوازی نوپای انقلابی علیه اشرافیت فئودالی، نقش بسیار مهمی به عهده می
گیرد.
6
·
نمایندگان فلسفه ماتریالیستی در
این زمان، با تکیه بر نتایج علوم طبیعی، بویژه مکانیک، تئوری ضرورت عینی در طبیعت را رشد و توسعه می دهند.
7
·
اما آنها ضرورت عینی را مطلق می کنند و تصادف
را مقوله صرفا سوبژکتیوی محسوب می دارند، که گویا بیانگر ضرورتی
هنوز ناشناخته است
·
(بویژه هوبس،
اسپینوزا، هولباخ)
8
·
به نظر آنها، «در طبیعت اشیاء، هیچ
چیز تصادفی وجود ندارد و همه چیز پیشاپیش بنا بر ضرورت طبیعت الهی تعیین شده و چگونگی وجود و تأثیر آنها
مقرر شده است.»
·
(اسپینوزا، «اتیک»، جلد 1، ص 29)
9
·
یک همچو برداشتی، در عمل اجتماعی به
فاتالیسم (تقدیر گرائی، سرنوشت گرائی) ختم می
شود.
10
·
حوادث، روندها، پیوندها و غیره
وقتی ضرور نامیده می شوند، که در سیستمی از شروط معین
بوسیله حوادث و روندهای دیگر بدون قید و شرط تعیین شوند، یعنی تحت شرایط معینی فقط
چنین تحقق یابند و نه چنان.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر