اسد مذنبی
اخوی ما را هم گوسفند فرض کرده ای؟
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com
• چوپانی در شبی برفی با گله، دور آتش نشسته بود و به گرگ هایی که آنسوتر، خود را برای جنگ با یکدیگر آماده می کردند، خیره شده بود.
• چوپان سیگاری آتش زد و خطاب به سگ گله گفت:
• «خبرداری گرگ ها آماده جنگ با همدیگر می شوند؟»
• سگ جواب داد:
• «خبرها پیش شماست!»
• چوپان گفت:
• «ناسلامتی، جنابعالی نگهبان این گله ای، باید زودتر از ما خبرداشته باشی!؟»
• سگ گفت:
• «بنده نگهبانم، نه خبرکش! »
• چوپان گفت:
• «پس خوب گوشاتو واکن، مثل اینکه گروه تیزدندان به دار و دسته گرگِ گوشکر هشدار داده که «این منطقه با تمام مخلفاتش در کف با کفایت ما ست.
• بنابراین یا باید رهبری ما را قبول کنید و یا آماده جنگ شوید.»
• سگ به خنده گفت:
• «عجب گرگ های خری! »
• چوپان شگفت زده، پرسید:
• «چطور مگه؟»
• سگ جواب داد:
• «آخه، گوشکرها که نمی شنوند!»
• چوپان گفت:
• «به هرحال، گرگ ها زبان زور را می فهمند!»
• سگ پرسید:
• «خب منظور؟»
• چوپان گفت:
• «ما هم نباید دست روی دست بگذاریم. »
• سگ پرسید:
• «یعنی باید وارد معرکه بشویم؟»
• چوپان گفت:
• «عرض به خدمت اینور و اونور سرکار، ما با حمایت از تیزدندان از فضای بازی که در زمان جنگ گرگ ها بوجود می آید، نهایت استفاده را خواهیم برد!»
• سگ گفت:
• «ای بنازم به این درایت! »
• چوپان گفت:
• «سیاست یعنی استفاده ازتمام امکانات! »
• سگ پرسید:
• «چانه گرفتن از بالا، قورت دادن از پایین؟»
• چوپان گفت:
• «ای نادان حفاظت از گله برای خودش اصولی دارد! »
• سگ پرسید:
• «ببخشید رقصیدن با گرگ ها هم جزو اصوله؟»
• چوپان گفت:
• « برای صیانت از گله یک جاهایی باید نرمش بخرج داد! »
• سگ گفت:
• «مرد حسابی مگر نگفته این منطقه با تمام مخلفاتش در تیول گرگ هاست؟
• خب، یعنی ماهم جزو اموال منقول جناب گرگ هستیم!»
• چوپان گفت:
• « ابله، باید کمک کرد تا گرگ ها همدیگر را تضعییف کنند!»
• سگ گفت:
• « اتفاقا وقتی تیزدندان بر دار و دسته گوشکر غلبه پیدا کند و جنگ مغلوبه شود، این نانجیب قوی تر خواهد شد و دمار از گله... »
• چوپان مجال اتمام سخن به سگ نداد و گفت:
• «تیزدندان پیغام داده که اگرجانب ما را بگیرید، گله می تواند برای چرا به منطقه حفاظت شده کوهِ سبز که در تیول تیزدندان است برود! »
• سگ گفت:
• «آها، پس بگو درِ باغِ سبز به حضرتعالی نشان داده اند!؟»
• چوپان گفت:
• «باید برای بقا به هرکاری تن در داد! »
• سگ گفت:
• « ولی یادت نرود هر سبزی، سبزی نیست!
• حالا کی قراراست، بجنگند؟»
• چوپان گفت:
• « فعلا صحبت از جنگ نرمه.
• چون دو طرف توافق کرده اند که بجای گاز اشک آور و چنگ و دندان، جنگ انتخاباتی برگزار شود و هرکس بیشتر رأی بیاورد، مملکت را قبضه کند!»
• سگ به آهی سوزناک، گفت:
• « این صندوق رأی و دموکراسی گرگ ها، واقعا مارا کشته!»
• چوپان پرسید:
• « یعنی بهتراز جنگ نیست؟»
• سگ جواب داد:
• «چرا!
• ولی این ما را به یاد مداخله بشردشمنانه و نظم نوین جهانی خدا بیامرز جورج بن جورج می اندازد.
• خب حضرتعالی دراین جنگ چه نقشی به عهده خواهید داشت؟»
• چوپان گفت:
• « تیزدندان از ما حلالیت طلبیده و خواسته با شرکت در انتخابات، گله ای به ایشان رأی دهیم!»
• سگ گفت:
• «اخوی مثل اینکه ما راهم گوسفند فرض کرده ای!؟»
• چوپان با عصبانیت فریاد زد:
• « هرکی نمی خواهد، رای دهد، خودش را برای رفتن به قصاب خانه مبارکه آماده کند!»
• سگ به استهزاء پرسید:
• « استفاده از زور، برای تأمین دموکراسی... »
• و قاه قاه خندید.
گرگ ها گوش های شان را تیز کردند، تا دریابند که سگ چه حرف خنده داری بر زبان رانده است و مبارزه انتخاباتی شان شدت گرفت.
پایان
ویرایش طنز از تارنمای دیارة المعارف روشنگری
ویرایش طنز از تارنمای دیارة المعارف روشنگری
it was very good
پاسخحذفحق با شما ست.
پاسخحذفخیلی زیبا ست.
با سپاس از ابراز نظر