۱۳۹۰ آذر ۱۸, جمعه

چالش تئوریک شبان با سگ گله


اسد مذنبی
اخوی ما را هم گوسفند فرض کرده ای؟
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com


• چوپانی در شبی برفی با گله، دور آتش نشسته بود و به گرگ هایی که آنسوتر، خود را برای جنگ با یکدیگر آماده می کردند، خیره شده بود.

• چوپان سیگاری آتش زد و خطاب به سگ گله گفت:

• «خبرداری گرگ ها آماده جنگ با همدیگر می شوند؟»

• سگ جواب داد:
• «خبرها پیش شماست!»

• چوپان گفت:
• «ناسلامتی، جنابعالی نگهبان این گله ای، باید زودتر از ما خبرداشته باشی!؟»

• سگ گفت:
• «بنده نگهبانم، نه خبرکش! »

• چوپان گفت:
• «پس خوب گوشاتو واکن، مثل اینکه گروه تیزدندان به دار و دسته گرگِ گوشکر هشدار داده که «این منطقه با تمام مخلفاتش در کف با کفایت ما ست.
• بنابراین یا باید رهبری ما را قبول کنید و یا آماده جنگ شوید.»

• سگ به خنده گفت:
• «عجب گرگ های خری! »

• چوپان شگفت زده، پرسید:
• «چطور مگه؟»

• سگ جواب داد:
• «آخه، گوشکرها که نمی شنوند!»

• چوپان گفت:
• «به هرحال، گرگ ها زبان زور را می فهمند!»

• سگ پرسید:
• «خب منظور؟»

• چوپان گفت:
• «ما هم نباید دست روی دست بگذاریم. »

• سگ پرسید:
• «یعنی باید وارد معرکه بشویم؟»

• چوپان گفت:
• «عرض به خدمت اینور و اونور سرکار، ما با حمایت از تیزدندان از فضای بازی که در زمان جنگ گرگ ها بوجود می آید، نهایت استفاده را خواهیم برد!»

• سگ گفت:

• «ای بنازم به این درایت! »

چوپان گفت:
• «سیاست یعنی استفاده ازتمام امکانات! »

• سگ پرسید:
• «چانه گرفتن از بالا، قورت دادن از پایین؟»

• چوپان گفت:
• «ای نادان حفاظت از گله برای خودش اصولی دارد! »

• سگ پرسید:
• «ببخشید رقصیدن با گرگ ها هم جزو اصوله؟»

• چوپان گفت:
• « برای صیانت از گله یک جاهایی باید نرمش بخرج داد! »

• سگ گفت:
• «مرد حسابی مگر نگفته این منطقه با تمام مخلفاتش در تیول گرگ هاست؟
• خب، یعنی ماهم جزو اموال منقول جناب گرگ هستیم!»

• چوپان گفت:
• « ابله، باید کمک کرد تا گرگ ها همدیگر را تضعییف کنند!»

• سگ گفت:
• « اتفاقا وقتی تیزدندان بر دار و دسته گوشکر غلبه پیدا کند و جنگ مغلوبه شود، این نانجیب قوی تر خواهد شد و دمار از گله... »

• چوپان مجال اتمام سخن به سگ نداد و گفت:
• «تیزدندان پیغام داده که اگرجانب ما را بگیرید، گله می تواند برای چرا به منطقه حفاظت شده کوهِ سبز که در تیول تیزدندان است برود! »

• سگ گفت:
• «آها، پس بگو درِ باغِ سبز به حضرتعالی نشان داده اند!؟»

• چوپان گفت:
• «باید برای بقا به هرکاری تن در داد! »

• سگ گفت:
• « ولی یادت نرود هر سبزی، سبزی نیست!
• حالا کی قراراست، بجنگند؟»

• چوپان گفت:
• « فعلا صحبت از جنگ نرمه.
• چون دو طرف توافق کرده اند که بجای گاز اشک آور و چنگ و دندان، جنگ انتخاباتی برگزار شود و هرکس بیشتر رأی بیاورد، مملکت را قبضه کند!»

• سگ به آهی سوزناک، گفت:
• « این صندوق رأی و دموکراسی گرگ ها، واقعا مارا کشته!»

• چوپان پرسید:
• « یعنی بهتراز جنگ نیست؟»

• سگ جواب داد:
• «چرا!
• ولی این ما را به یاد مداخله بشردشمنانه و نظم نوین جهانی خدا بیامرز جورج بن جورج می اندازد.
• خب حضرتعالی دراین جنگ چه نقشی به عهده خواهید داشت؟»

• چوپان گفت:
• « تیزدندان از ما حلالیت طلبیده و خواسته با شرکت در انتخابات، گله ای به ایشان رأی دهیم!»

• سگ گفت:
• «اخوی مثل اینکه ما راهم گوسفند فرض کرده ای!؟»

• چوپان با عصبانیت فریاد زد:
• « هرکی نمی خواهد، رای دهد، خودش را برای رفتن به قصاب خانه مبارکه آماده کند!»

• سگ به استهزاء پرسید:
• « استفاده از زور، برای تأمین دموکراسی... »
• و قاه قاه خندید.

گرگ ها گوش های شان را تیز کردند، تا دریابند که سگ چه حرف خنده داری بر زبان رانده است و مبارزه انتخاباتی شان شدت گرفت.

پایان
ویرایش طنز از تارنمای دیارة المعارف روشنگری

۲ نظر: