۱۳۹۰ دی ۲, جمعه

جامعه بورژوائی و دولت: هگل، مارکس و دو نوع از لیبرالیسم (6)

پروفسور دومه نیکو لوسوردو
برگردان یدالله سلطان پور

4
نرده کشی حول حوزه سیاسی


• حالا کارخانه را ترک می گوییم و کارگر را تعقیب می کنیم که پس از روز طولانی کار به خانه برمی گردد.

• توکه ویل راجع به منطقه صنعتی منچستر می گوید که محلات کارگری به «بیغوله های متعفن بیماری زا» شباهت دارند، به «دخمه های دوزخ»:
• «دخمه های فقر و ذلت» به آخرین سرپناهی شباهت دارند که آدمی در آن، در فاصله فقر و مرگ می تواند سکونت گزیند.
• علیرغم این، موجودات بدبختی که ساکن این دخمه ها هستند، مورد رشک گروهی از همسانان خویش قرار می گیرند.
• در زیر این محلات ذلت، غارهائی وجود دارند که از طریق مجاری چه بسا زیر زمینی می توان به آنها راه یافت.
• در هر کدام از این جاهای نمور و مرطوب و تهوع آور 12 تا 15 موجود انسانی تنگاتنگ هم سکونت دارد.
»

• ذلت توده ای وحشتناک در تضاد افراطی با لذت و رفاه گروهی انگشت شمار قرار دارد:
• «قوای سازمان یافته توده ای به نفع افراد منفردی تولید می کنند.»

• این وضع به فراخوان های مهمی منجر می شود:
• «اینجا برده ها و آنجا اربابان!
• اینجا ذلت توده های بیشمار و آنجا ثروت گروهی انگشت شمار!»
• (توکه ویل، جلد 2، ص 80 ـ 82)

• ما با برده داری سر و کار پیدا می کنیم، با برده داری ئی که در جامعه سرمایه داری وارد صحنه می شود.

• و لذا از نقطه نظر توکه ویل، اهمیت سیاسی رئال چندانی ندارد و بی شک و تردید نمی توان با مداخله دولت در حوزه ممنوع الورود (بخش خصوصی) بر طبق تعریف، تغییری در آن بوجود آورد.


• از این رو، هر اقدام قانونی نشانگر سوسیالیسم و استبداد تلقی می شود و مردود شمرده می شود.

• و به بهانه «تعدیل ذلت طبقات تحتانی» از «صاحبان مستغلات خواسته می شود که خانه های خود را به قیمت بازار اجاره دهند.»
• (توکه ویل، جلد 2، ص 182)

• موضع مارکس در مقایسه با موضع توکه ویل، نه تنها متفاوت، بلکه متضاد است.
• مارکس هم در رساله های دوره جوانی اش به این «مساکن زیر زمینی لندن» می پردازد، ولی به دو قصد زیرین:

1

• برای نشان دادن «سودهای کلانی که صاحبان مستغلات و موجران از ذلت کارگران به جیب می زنند.»

• مارکس از این مسئله به عنوان «منبع واقعی ثروت اجتماعی» نام می برد که بلحاظ اقتصاد ملی مورد تجلیل قرار می گیرد.


2

• برای به محاکمه کشاندن نظام اجتماعی ـ سیاسی ئی که بر «بی تفاوتی نسبت به انسان ها» بطور مشخص استوار شده است.
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 1، ص 497 و 552)

• بعد انگلس در «مسئله مسکن»، عنصر مهم و اساسی مسئله اجتماعی را، یعنی استثمار طبقه کارگر و ستم بر آن از سوی طبقه حاکمه را» نشان می دهد.
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 18، ص 213)

• نتیجتا می توان گفت که توکه ویل با واقع بینی کمتر از مارکس و انگلس به توصیف کارخانه کاپیتالیستی و جامعه بورژوائی در زمان خود نمی پردازد، ولی در کلام این لیبرال فرانسوی تحلیل رئالیستی و تکاندهنده به جادوئی محو می شود، وقتی که می خواهد بیلان سیاسی کلی عرضه کند:
• «ما با کشوری سر و کار داریم که فرانسه باید به مثابه الگو و مدل تلقی کند، اگر بخواهد آینده ابتکارات عمل آزاد» را نجات دهد.
• (توکه ویل، جلد 2، ص 84)

• با ارسال ذلت و مناسبات «وابستگی عمیق» و یا حتی برده داری به حوزه بلحاظ سیاسی بی اهمیت (به بهانه اینکه به بخش خصوصی مربوط می شود و یا باید آینده ابتکارات عمل آزاد را نجات داد)، یعنی به حوزه ای که سیاست حق مداخله عملی در آن ندارد و یا مداخله عملی امکان پذیر نیست، تصویر تهوع آور آغازین توکه ویل از وضع زندگی کارگران منچستر به ضد خود بدل می شود:
• «در نمود خارجی شهر، همه چیز در نیرومندی فردی انسان ها نمودار می گردد و نه در قهر (جبر) قاعده مند جامعه.
• آزادی با هر گام، نیروی دلبخواه و خلاق خود را تحقق می بخشد.
• هیچ کجا از عملیات کند و مستمر حکومت اثری نیست.»
• (توکه ویل، جلد 2، ص 804)

• به خدمت بزرگ هگل باید اشاره کرد که قبل از مارکس اعلام می کند، که نابرابری مادی اگر از سطح معینی عدول کند، آزادی را نیز نابود می سازد.
• برای اینکه ذلت و عسرت، «تمامت دامنه تحقق آزادی را مورد حمله قرار می دهد» و «بی حقی و بی قانونی تام و تمامی» را به همراه می آورد و نهایتا با برده داری یکسان می گردد.
• (هگل، فلسفه حقوقی، جلد 4، ص 342 و پاراگراف 127)

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر