تنها ماه است که بیدار و مضطرب، کنار زمین ایستاده است!
علی محمد مؤدب (1355)
كارشناس ارشد الهیات
سرچشمه:
http://sejjil.blogfa.com
كارشناس ارشد الهیات
سرچشمه:
http://sejjil.blogfa.com
تحلیل واره ای از یدالله سلطان پور
• کنار زمین ایستاده است
• در حساس ترین لحظه بازی
• بی آنکه بر سر دروازه بانی فریاد بکشد
• یا نگران وقت بازی باشد
• کنار زمین ایستاده است
• هنگام که تماشاچیان فریاد می کشند
• به داور نگاه می کند ولالایی می خواند و گریه می کند
• برای دخترکی که بازی تمام شده و نخوابیده
• به انتظار پدر
• که دیگر هرگز به خانه برنخواهد گشت
• کنار زمین ایستاده است
• و زمین را توپی می بیند
• که شوتش می کنند و به دنبالش نمی دوند
• در رؤیا خود را فلسطین می پندارد
• فلسطینی که برای قدم زدن
• از کسی برگه عبور نمی خواهد
• فلسطینی که سنگ هایش سنگ اند و سیب هایش سرخ
• در رؤیا خود را گنبدی می پندارد
• برای کبوترانی که از قبه الصخره بر می خیزند
• و از جو زمین خارج می شوند
• داور سوت را زده است
• و میلیارد ها نفر روبروی تلویزیون ها به خواب رفته اند
• تنها ماه است که بیدار و مضطرب
• کنار زمین ایستاده است.
تلاش برای تحلیل شعر
• این احتمالا شرح حال فلسطینی ئی است که برای دخترکی لالائی می خواند و ضمنا به تماشای بازی فوتبال در تلویزیون می پردازد.
• قابل توجه در این شعر موجز و مختصر و سرشته به عاطفه و احساس، دو نکته است:
1
• نکته اول، جنبه ی ـ بلحاظ فرم ـ مدرن حزب الله را نشان می دهد.
• شاعر حزب الله با توده مذهبی همین فرق را دارد:
• او فوتبال تماشا می کند.
• ایدئولوگ های امپریالیسم این جنبه های فوندامنتالیسم اسلامی را به حساب پیروزی ایدئولوژیکی خویش می گذارند.
• تروریست های هواپیماربای القاعده که بر دو برج «سازمان تجارت جهانی» حمله کردند، شب قبل از خودکشی را به عیاشی و خوشگذرانی گذرانده بودند.
• بن لادن ظاهرا چک سفید و برگه ورود بی چون و چرا به بهشت برین را امضا کرده بود.
• مدرنیزاسیون اسلام کذائی در قاموس فوندامنتالیسم در همین نکات فرمال خلاصه می شود.
• و گرنه در کماکان به همان لولا می گردد که همیشه خدا گردیده است.
2
• نکته دوم، جا زدن خود به مثابه جنبش مقاومت است.
• کسانی که در بربریت و خشونت بر ضد بشریت، روی فاشیست ها را چه بسا سفید می کنند، با آلت دست قرار دادن جنبش رهایی بخش خلق فلسطین برای خود وجهه دروغین، ولی عوامفریب و در مواردی خودفریب سرهم بندی می کنند.
• فوندامنتالیست های مسیحی و یهودی دست کمی از آنها ندارند، فقط فرم و قالب مربوطه را با محتوای دیگر پر می کنند:
• برقراری مجدد هژمونی نژاد سفید بر سیاه پوستان و سرخ پوستان در جائی
• رواج مجدد فوندامنت های مسیحی در جای دیگر
• تسخیر ارض موعود و تحقق دگم های تورات در دیگر جا.
• در همه موارد، سرکوب دیگران در فرم های وحشت انگیز بیشمار در دستور روز قرار دارد.
حکم اول
• کنار زمین ایستاده است• در حساس ترین لحظه بازی
• بی آنکه بر سر دروازه بانی فریاد بکشد
• یا نگران وقت بازی باشد
• تماشاچی بازی فوتبال در تلویزیون ـ در عالم رؤیا ـ خود را در کنار زمین بازی تصور می کند و به خاطر دخترک، واکنشی از خود نشان نمی دهد:
• بر سر دروازه بان فریاد نمی کشد.
• هم پختگی تخیلی شاعر را و هم آشنایی ژرف او به روانشناسی بازی فوتبال را، از همین تصورات و تصاویر می توان دریافت.
• فقط کسی می تواند روانشناشی تماشاچی را چنین ژرف و تیز منعکس کند که خود دیر زمانی یکی از آنها بوده باشد.
• شاعر حدود 40 سال دارد.
• به هنگام پیروزی ضد انقلاب حدود 10 سال داشته است.
• نسل نشو و نما یافته تحت سیطره فوندامنتالیسم از این قرار است.
• فوتبال در جهنم فوندامنتالیسم نیز بسان جوامع امپریالیستی، مذهب دوم است.
• فوتبال افیون توده ها ست!
• فوتبال انرژی توده ها را بر سر هیچ و پوچ بر باد می دهد.
• فوتبال تکخال ارتجاع و امپریالیسم است در زمینه تخریب انرژی مادی و معنوی توده ها!
• فوتبال یکی از تکه های مهم پازل ایدئولوژیکی امپریالیسم است، تکه دیگر را سکس تشکیل می دهد.
حکم دوم
• کنار زمین ایستاده است• هنگام که تماشاچیان فریاد می کشند
• به داور نگاه می کند ولالایی می خواند و گریه می کند
• برای دخترکی که بازی تمام شده و نخوابیده
• به انتظار پدر
• که دیگر هرگز به خانه برنخواهد گشت
• دخترک منتظر پدر است و خوابش نمی برد.
• پدر را فوندامنتالیسم خردستیز و انسان ستیز به مأموریتی عبث و خودستیز فرستاده است.
• برای فوندامنتالیسم، بی ارج و ارزش ترین چیز هستی، انسان است و فرق نمی کند که در کدام جبهه باشد و کودک، پیر، زن و یا مرد باشد.
• هر دگراندیشی برای فوندامنتالیسم، هدفی است و هر وسیله ای برای حمله بدان مجاز و مقبول.
• فوندامنتالیسم فقط برای عوامفریبی از اخلاق و هومانیسم دم می زند، ولی در عمل متنفر از انسان بطور کلی است، بی اعتنا حتی به باور و دین و مذهب و ملیت و نژاد.
• پدری را وسیله ای برای نیل به اهداف فوندامنتالیستی خود می سازند و برای دخترک منتظر لالائی پدر، اشک تمساح می ریزند و قربانی دیگری را بلحاظ عاطفی و احساسی نرم می کنند.
حکم سوم
• کنار زمین ایستاده است• و زمین را توپی می بیند
• که شوتش می کنند و به دنبالش نمی دوند
• این بیت شعر، هم بلحاظ فرم و هم بلحاظ محتوا، شاهکاری بی نظیر است.
• زمین با مهارت شیخ شیراز به دو معنی مختلف بکار می رود:
1
• به معنی زمین بازی که تماشاچی مورد نظر شاعر در عالم خیال کنارش ایستاده است.
2
• به معنی کره زمین که بسان توپی، بازیچه قوای ابلیس است:
• توپی که شوتش می کنند و به دنبالش نمی دوند.
• همین تصورات و تصاویر به این بیت شعر، زیبائی خارق العاده می بخشند و از شاعریت بی چون و چرای شاعر پرده برمی دارند.
حکم چهارم
• در رؤیا خود را فلسطین می پندارد• فلسطینی که برای قدم زدن
• از کسی برگه عبور نمی خواهد
• فلسطینی که سنگ هایش سنگ اند و سیب هایش سرخ
• بیتی زیباتر از بیتی دیگر.
• قهرمان شعرقصه، خود را در علم خیال، شیئیت می بخشد و فلسطین می شود، فلسطینی از طرازی دیگر:
• فلسطینی که از کسی برگه عبور نمی خواهد.
• شاعر با این تیر رژیم شبه فاشیستی اسرائیل را نشانه می گیرد و ضمنا چهره سیاه رژیم فوندامنتالیستی خود را ماستمالی می کند و از دیدده ها پنهان می سازد.
• در عرض سی سال حاکمیت فوندامنتالیسم بیش از یک میلیون نفر با تحمل رنج و درد و تحقیر از هر نوع، آواره جهان گشته اند و تمامت غرور انسانی خود را چه بسا بر باد داده اند و دهها هزار نفر سر به نیست شده اند که حتی برای شان سنگ گوری باقی نمانده، تا وابستگان شان نشانی از آنها پیدا کنند.
• انسان یک مفهوم نوعی است و فرق نمی کند که به چه طرز تفکر، مذهب، ملیت و نژاد تعلق دارد.
• اشک تمساح ریختن برای فلسطینی کذائی و کشتار بی رحمانه ساکنان جامعه خویش از ریائی آلوده به خون و جنون حکایت می کند.
• مگر چه فرقی میان یک میلیون آواره ایرانی با آوارگان فلسطینی وجود دارد؟
• مگر زمین و دار و ندار آوارگان ایرانی از آنها گرفته نشده است؟
• چگونه می توان مقاومت خلقی را در دوردست ستود و همزمان مقاومت خلق خودی را در جامعه خویش در هم کوبید؟
• این پارادوکس فوندامنتالیسم نه مضحک، بلکه تعفن انگیز و تهوع آور است.
حکم پنجم
• در رؤیا خود را گنبدی می پندارد• برای کبوترانی که از قبه الصخره بر می خیزند
• و از جو زمین خارج می شوند.
• زیبائی این تصور و تصویر نیز خارق العاده است:
• خروج کبوتران از جو زمین!
حکم ششم
• داور سوت را زده است• و میلیارد ها نفر روبروی تلویزیون ها به خواب رفته اند
• تنها ماه است که بیدار و مضطرب
• کنار زمین ایستاده است.
• در این واپسین بیت نیز زیبائی فرمال و محتوایی بی نظیری به چشم می خورد:
1
• میلیاردها انسان مسخ گشته با افیون فوتبال، پای تلویزیون ها به خواب رفته اند.
• احتمالا خود شاعر نمی داند که از چه فاجعه معنوی عظیمی پرده برمی دارد.
2
• تصویر ماه در کنار زمین و بیداری و اضطراب آن از اندیشیدن به سرنوشت زمین، شاهکار هنری و فکری ـ تخیلی بی نظیری است!
• شاعر به عمق معنوی بیت خویش به احتمال قوی وقوف ندارد.
• ولی وقوف و یا عدم وقوف او از غنای غول آسای آن نمی کاهد.
این خودویژگی هنر است که مرزهای منفرد و خاص و فردی را در می نوردد و به خطه عام و نوعی گام می نهد و از ماندگاری شگرفی برخوردار می گردد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر