۱۳۹۰ آذر ۲۶, شنبه

دیالک تیک نمود و بود (دیالک تیک پدیده و ماهیت) (5) (بخش آخر)

بود (ماهیت)
پروفسور گونتر کروبر
برگردان شین میم شین

7
بود (ماهیت) در فلسفه بورژوائی معاصر

• در فلسفه بورژوائی معاصر، بویژه در فرم های مختلف پوزیتیویسم و فنومنولوژی (پدیده شناسی) ، درک ایدئالیستی ـ ذهنی راجع به رابطه بود (ماهیت) و نمود (پدیده) غالب است.

• مراجعه کنید به پوزیتیویسم، نئوپوزیتیویسم، فنومنولوژی روح در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

8
بود (ماهیت) در فلسفه مارکسیستی

1

• دیالک تیک ماتریالیستی بر آن است که بود (ماهیت) چیزها بطورعینی، یعنی مستقل از شعور انسانی و در خارج از آن وجود دارد.

2

• بود (ماهیت) عبارت است از عام و ضرور در تعویض پدیده ها.

3

• بود (ماهیت) عبارت است از جنبه ثابت و تغییرناپذیر در رابطه با سیستم مختصات مربوطه.

4

• همان طور که هر ثابتی نمی تواند از گروه تبدل های مربوطه، که نسبت به آنها ثابت نامیده می شود، مستقل باشد، بود (ماهیت) هم به همان سان، نه بمثابه موجودیت متافیزیکی مطلقا مستقل ـ به معنای ایدئالیستی ـ عینی آن (افلاطون، رئالیسم، هگل و بقیه) ـ بلکه فقط در چیزها، روندها و سیستم های مادی و در وحدت ناگسستنی با فرم های نمودین مشخص آنها می تواند وجود داشته باشد.

5

• بود (ماهیت) در نمود (پدیده) خودنمائی می کند و هر نمود (پدیده) ای نیز ـ در تحلیل نهائی ـ ماهوی است و «تجلی بود (ماهیت)» است.

6

• بود (ماهیت) و نمود (پدیده) با هم در چارچوب وحدت دیالک تیکی، جفت متضادی را تشکیل می دهند.

7

• بود (ماهیت) بطور نسبی ثابت و استواراست، خصلت عام و ضرور دارد.

8

• نمود (پدیده) برخلاف بود (ماهیت)، متغییر و متحرک است و خصلت منفرد و تصادفی دارد.

9

• ما تنها بواسطه نمود (پدیده)، از وجود بود (ماهیت) با خبر می شویم، به عبارت دیگر بود (ماهیت) فقط بطور با واسطه قابل دسترسی است.

• (برای دست یابی به بود به وساطت و میانجیگری نمود نیاز مبرم است. مترجم)

• در حالیکه برای دسترسی به نمود واسطه ای لازم نیست.

10

• بود (ماهیت) چیزها، روندها و سیستم ها نه فقط در تضاد با نمود (پدیده)، بلکه از آنجا که آن بیانگر آنچنانی چیزها، روندها و سیستم ها ست، در تضاد با وجود عینی ـ واقعی آنها نیز قرار دارد.

11

• بنابرین، مسئله بود (ماهیت) چیزها، پدیده ها و سیستم ها مسئله نحوه و نوع هستی آنها ست، در حالیکه مسئله وجود عینی ـ واقعی چیزها، پدیده ها و سیستم ها فقط مسئله بودن و یا نبودن آنها ست.

12

• بود (ماهیت) چیزها و روندهای مادی تضادمند است.
• از این رو ست که لنین وظیفه دیالک تیک را کشف تضاد ماهوی اشیاء می داند، تضادی که اشیاء در درون خود نهفته دارند.
• (کلیات لنین، جلد 38، ص 239)

13

• بود (ماهیت) نیز به سبب تضادمندی خود مطلقا خشک و جامد و تغییرناپذیر نیست، بلکه محکوم به توسعه و تکامل است.
• از این رو ست که بود (ماهیت) نه فقط با وجود چیزها، پدیده ها و سیستم ها، بلکه همچنین با شدن آنها در رابطه است.

14

• بود (ماهیت) هر چیز، هر روند و غیره در کلیه خواص و خصایص آن چیز، روند و غیره نفوذ می کند و چند و چون آنها را تعیین می کند.

15

• بود (ماهیت) اما هرگز در فرم خالص و بی غل و غش جلوه گر نمی شود، بلکه همواره در هیئتی خودویژه و چهره عوض کرده خودنمائی می کند، به عبارت دیگر، به عنوان امتداد (پروژکسیون) ماهیت بر سطح نمود (پدیده).

16

• بود (ماهیت) و نمود (پدیده) با هم در وحدتی ناگسستنی قرار دارند.

17

• نمود (پدیده) غنی تر از بود (ماهیت) است، زیرا آن علاوه بر عناصر عام، ضرور و ثابت، دارای عناصر منفرد، تصادفی و متغیر نیز است.

18

• نمود (پدیده) وحدت عناصر ماهوی و غیرماهوی است.

19

• در حالیکه بود (ماهیت) بمثابه عام و ضرور از ثبات نسبی برخوردار است، منفرد و تصادفی بمثابه عناصر غیرماهوی مرتب دگرگون می شوند:
• «به عبارت دیگر خواص غیرماهوی، ظاهری و چسبیده به سطح چیزها مرتب ناپدید می شوند، مثل بود (ماهیت) نیستند که پایدار باشند، پا برجا باشند.»
• اما علیرغم آن، عناصر غیر ماهوی، «سطحی» و «ظاهری» بیانگر بود (ماهیت) اند.

20

• همانطور که ضرورت در تصادف جامه عمل می پوشد، به همان سان نیز بود (ماهیت) خود را در غیرماهوی برملا می سازد.

• «بسان جریان رود، که کف برلب دارد و جریانات ژرف در دل.

• و با کف همواره حدیثی از بود (ماهیت) هست.»
• (کلیات لنین، جلد 38، ص 19)

21
مثال

• نظامیگری و فاشیزاسیون (فاشیستی گشتن) روزافزون دولت آلمان به بود (ماهیت) آن مربوط می شود.
• روی کار آمدن این و یا آن میلیتاریست و فاشیست امری غیرماهوی است.
• اما با این حال، شخصیت های مشخص همواره بیانگر بود (ماهیت) اند.

22

• بود (ماهیت) چیزها، روندها و سیستم ها قابل شناسائی است.

23

• برای شناخت بود (ماهیت) باید به تحلیل نمود (پدیده) پرداخت.
• نمود (پدیده) مبدأ حرکت برای کشف بود (ماهیت) است.

24

• روند شناخت، «روند بی پایان تعمیق و غور شناخت چیزها، پدیده ها، روندها و غیره بوسیله انسانها ست که از نمود (پدیده) ها به بود (ماهیت) و از بود (ماهیت) کم عمق به بود (ماهیت) ژرفتر می گذرد.»
• (کلیات لنین، جلد 38، ص 213)

• مثلا ظاهر (نمود) مدار سیاره ها آنسان که مشاهده بیواسطه نشان می دهد، مدارهای نسبتا مارپیچی اند.
• تنها بکمک قوانین کپلر بود که بود (ماهیت) این نمود (پدیده) کشف شد.
• سیاره ها در مداری بیضی شکل حرکت می کنند و هر کدام از فرم های بی قاعده شگفت انگیز که مشاهده بیواسطه در اختیار انسانها قرار می دهد، صرفا نمودی (پدیده ای) است از نقطه نظر کسی که روی زمین ایستاده و به تماشا پرداخته است.
• قوانین سیاره ای کپلر اما فقط بود (ماهیت) اولین نظام سیاره ها را بر ملا می سازند.
• بعدها مکانیک نیوتون بود که در پرتو قانون جاذبه عمومی توانست به کشف بود (ماهیت) دومین نظام نایل آید.
• و سرانجام تئوری نسبیت به کنه بود (ماهیت) سومین نظام سیاره ها نفوذ کرد و از پیوند ماده، حرکت، مکان ـ زمان و قوه جاذبه پرده برداشت.

25

• گذار بی وقفه از نمود (پدیده) به بود (ماهیت) را می توان بطور کلی وظیفه اصلی همه علوم دانست.

• هدف هرکدام از علوم، کشف بود (ماهیت) پدیده های مربوط به ابژکت های مورد پژوهش خویش است.

• «اگر بود (ماهیت) و فرم نمودین چیزها بطور بیواسطه با هم انطباق می داشتند، آنگاه کلیه علوم زاید و بی معنا می شدند.»

• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 25، ص 825)

26

• مفاهیم چیزها، پدیده ها و سیستم ها ـ اگر قرار باشد، که علمی باشند ـ باید بود (ماهیت) آنها را دریابند.

27

• اما باید میان مفهوم بود (ماهیت) و مفهوم عام تفاوت قائل شد:
• مفهومی که بیانگر وجه مشترک پدیده های بیشماراست، فقط دارای خصلت یک عام تجربی است.
• عام تجربی حتما نباید بود (ماهیت) فرم های نمودین چیزها (پدیده ها) را دریابد.
• هر مفهوم عام تنها زمانی می تواند خصلت یک مفهوم بود (ماهیت) را داشته باشد، که نه تنها دارای خصلت عامیت باشد، بلکه علاوه بر آن بود (ماهیت) چیزها را واقعا منعکس کند، یعنی انعکاس راستین بود (ماهیت) چیزها باشد.

28

• درک حسی را به بود (ماهیت) چیزها راه نیست.
• برای درک بود (ماهیت) چیزها باید به تفکر تئوریکی مجهز شد.

• اینکه تفکر تئوریکی در روند تجزیه و تحلیل، فرضیه سازی و غیره به بود (ماهیت) چیزها، روندها و غیره دست یافته است و یا نه، تنها با مقایسه مفاهیم مربوط به بود (ماهیت) با واقعیت یعنی در کوره پراتیک امکان پذیر خواهد شد.

29

• مقوله «بود» (ماهیت) با تعداد زیادی از مقوله های دیگر رابطه تنگاتنگ دارد، از آن جمله اند:

الف
• عام

ب
• مفهوم

ت
• قانون

• بویژه «قانون» و «بود (ماهیت)» «مفاهیمی اند که دارای نظام یکسانی اند و از تعمیق شناخت انسانی نسبت به پدیده ها، جهان و غیره حکایت می کنند.»
• (کلیات لنین، جلد 38، ص 142)

• مراجعه کنید به ثبات

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر