۱۳۹۰ آذر ۲۰, یکشنبه

چاله ها و چالش ها (105)


1
انجمن همبستگی

• «انقلاب اجتماعی یعنی انتقال قدرت از طبقه حاکم، بهره کش و ستمگر به دست طبقه و یا طبقات ستمکش که می خواهند نظامات جدیدی را به سود رشد جامعه برقرار کنند.
• انقلاب جز انتقال قدرت از اقلیت ستمگر به اکثریت توده حاصل نمی شود.»

2
میم

• تعریف شما از انقلاب فی نفسه، نادرست نیست، اگرچه جای بحث دارد.
• انقلاب اجتماعی ـ قبل از همه ـ با تغییر فرم مالکیت بر وسایل تولید سر و کار دارد:

• گذار از فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی برده داری به فئودالیسم و گذار از فئودالیسم به سرمایه داری نیز گذارهای انقلابی بوده اند، بی آنکه به قول شما با «انتقال قدرت از اقلیت ستمگر به اکثریت توده» همراه باشند.

• اما در انقلابیت انقلاب کبیر فرانسه هرگز نمی توان تردید داشت.

• من برای تمیز انقلاب از ضدانقلاب به دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی تکیه می کنم که در تعریف شما هم به نحوی از انحاء بر زبان می آید:

• انقلاب اجتماعی عبارت است از حل تضاد دیالک تیکی میان نیروهای مولده و مناسبات تولیدی، یعنی در هم شکستن ساختار اجتماعی کهنه (مثلا مناسبات تولیدی فئودالی) و جایگزین ساختن آن با ساختار اجتماعی نوین (مثلا مناسبات تولیدی سرمایه داری)

• بنا بر این معیار عینی، هرگز نمی توان از «انقلاب بهمن 57» سخن گفت.

• چون ساختار سرمایه داری موجود با سیستم شلم شوربای برده داری ـ فئودالی ـ سرمایه داری ـ صدر اسلام جایگزین شده است و لذا بهتر است که از ضدانقلاب سخن گفت:

• یعنی بهتر است که از ضد انقلاب سفید سخن گفت.

• تنها آلترناتیو انقلابی که برای مناسبات تولیدی سرمایه داری مثلا در زمان شاه وجود داشت، مناسبات تولیدی سوسیالیستی بود.
• امروز هم جز این، آلترناتیو دیگری وجود ندارد.
• هر آلترناتیو دیگری فقط می تواند به تخریب نیروهای مولده مادی و معنوی جامعه منتهی شود.
• با پوزش

3
هوای سالم

• انقلاب اجتماعی یعنی ازبین بردن زورگویی اقلیت به اکثریت جامعه واستقرار عدالت اجتماعی.
• وعدالت یعنی هر چیز را به طورصحیح درجای خود قراردادن.
• این است آنچه جامعه می خواهد.

4
میم

• با پوزش از هوای سالم
• انقلاب اجتماعی یک مفهوم فلسفی است و در فرهنگ لغات فلسفی تعریف استاندارد دارد تا همه حرف همدیگر را بفهمند و به قول قدما ضمنا هرکس حرف خودش را بفهمد.

• مفاهیم و مقولات ـ چه فلسفی و چه علمی و غیره ـ را نمی توان بدلخواه تعریف کرد.

• مثلا مفهوم اکسیداسیون در علم شیمی، تعریف استاندارد دارد و گرنه انتقال دانش امکان ناپذیر می گردد.

• با پوزش مجدد

پایان

ویرایش طنز از تارنمای دیارة المعارف روشنگری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر