پروفسور دومه نیکو لوسوردو
• حالا کارخانه را ترک می گوییم و کارگر را تعقیب می کنیم که پس از روز طولانی کار به خانه برمی گردد.• توکه ویل راجع به منطقه صنعتی منچستر می گوید که محلات کارگری به «بیغوله های متعفن بیماری زا» شباهت دارند، به «دخمه های دوزخ»:
• «دخمه های فقر و ذلت» به آخرین سرپناهی شباهت دارند که آدمی در آن، در فاصله فقر و مرگ می تواند سکونت گزیند.
• علیرغم این، موجودات بدبختی که ساکن این دخمه ها هستند، مورد رشک گروهی از همسانان خویش قرار می گیرند.
• در زیر این محلات ذلت، غارهائی وجود دارند که از طریق مجاری چه بسا زیر زمینی می توان به آنها راه یافت.
• در هر کدام از این جاهای نمور و مرطوب و تهوع آور 12 تا 15 موجود انسانی تنگاتنگ هم سکونت دارد.»
• ذلت توده ای وحشتناک در تضاد افراطی با لذت و رفاه گروهی انگشت شمار قرار دارد:
• «قوای سازمان یافته توده ای به نفع افراد منفردی تولید می کنند.»
• این وضع به فراخوان های مهمی منجر می شود:
• «اینجا برده ها و آنجا اربابان!
• اینجا ذلت توده های بیشمار و آنجا ثروت گروهی انگشت شمار!»
• (توکه ویل، جلد 2، ص 80 ـ 82)
• ما با برده داری سر و کار پیدا می کنیم، با برده داری ئی که در جامعه سرمایه داری وارد صحنه می شود.
• و لذا از نقطه نظر توکه ویل، اهمیت سیاسی رئال چندانی ندارد و بی شک و تردید نمی توان با مداخله دولت در حوزه ممنوع الورود (بخش خصوصی) بر طبق تعریف، تغییری در آن بوجود آورد.
• از این رو، هر اقدام قانونی نشانگر سوسیالیسم و استبداد تلقی می شود و مردود شمرده می شود.
• و به بهانه «تعدیل ذلت طبقات تحتانی» از «صاحبان مستغلات خواسته می شود که خانه های خود را به قیمت بازار اجاره دهند.»
• (توکه ویل، جلد 2، ص 182)
• موضع مارکس در مقایسه با موضع توکه ویل، نه تنها متفاوت، بلکه متضاد است.
• مارکس هم در رساله های دوره جوانی اش به این «مساکن زیر زمینی لندن» می پردازد، ولی به دو قصد زیرین:
1
• برای نشان دادن «سودهای کلانی که صاحبان مستغلات و موجران از ذلت کارگران به جیب می زنند.»
• مارکس از این مسئله به عنوان «منبع واقعی ثروت اجتماعی» نام می برد که بلحاظ اقتصاد ملی مورد تجلیل قرار می گیرد.
2
• برای به محاکمه کشاندن نظام اجتماعی ـ سیاسی ئی که بر «بی تفاوتی نسبت به انسان ها» بطور مشخص استوار شده است.
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 1، ص 497 و 552)
• بعد انگلس در «مسئله مسکن»، عنصر مهم و اساسی مسئله اجتماعی را، یعنی استثمار طبقه کارگر و ستم بر آن از سوی طبقه حاکمه را» نشان می دهد.
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 18، ص 213)
• نتیجتا می توان گفت که توکه ویل با واقع بینی کمتر از مارکس و انگلس به توصیف کارخانه کاپیتالیستی و جامعه بورژوائی در زمان خود نمی پردازد، ولی در کلام این لیبرال فرانسوی تحلیل رئالیستی و تکاندهنده به جادوئی محو می شود، وقتی که می خواهد بیلان سیاسی کلی عرضه کند:
• «ما با کشوری سر و کار داریم که فرانسه باید به مثابه الگو و مدل تلقی کند، اگر بخواهد آینده ابتکارات عمل آزاد» را نجات دهد.
• (توکه ویل، جلد 2، ص 84)
• با ارسال ذلت و مناسبات «وابستگی عمیق» و یا حتی برده داری به حوزه بلحاظ سیاسی بی اهمیت (به بهانه اینکه به بخش خصوصی مربوط می شود و یا باید آینده ابتکارات عمل آزاد را نجات داد)، یعنی به حوزه ای که سیاست حق مداخله عملی در آن ندارد و یا مداخله عملی امکان پذیر نیست، تصویر تهوع آور آغازین توکه ویل از وضع زندگی کارگران منچستر به ضد خود بدل می شود:
• «در نمود خارجی شهر، همه چیز در نیرومندی فردی انسان ها نمودار می گردد و نه در قهر (جبر) قاعده مند جامعه.
• آزادی با هر گام، نیروی دلبخواه و خلاق خود را تحقق می بخشد.
• هیچ کجا از عملیات کند و مستمر حکومت اثری نیست.»
• (توکه ویل، جلد 2، ص 804)
• به خدمت بزرگ هگل باید اشاره کرد که قبل از مارکس اعلام می کند، که نابرابری مادی اگر از سطح معینی عدول کند، آزادی را نیز نابود می سازد.
• برای اینکه ذلت و عسرت، «تمامت دامنه تحقق آزادی را مورد حمله قرار می دهد» و «بی حقی و بی قانونی تام و تمامی» را به همراه می آورد و نهایتا با برده داری یکسان می گردد.
• (هگل، فلسفه حقوقی، جلد 4، ص 342 و پاراگراف 127)
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر