۱۳۸۹ اسفند ۱۴, شنبه

فمینیسم بورژوائی، یا اینکه همبستگی زنان؟ (3)


هلنه برتا آمالیا (لنی) ریفن اشتال (1902 ـ 2003)
هنرپیشه، عکاس، کارگردان، رقاص آلمانی
از طرفداران و مبلغان ناسیونال ـ سوسیالیسم
در فیلم های زیرین او ایدئولوژی فاشیسم مورد تجلیل قرار می گیرد:
ظفرمندی اراده
پیروزی عقیده
روز آزادی ـ ارتش ما

3
ریفن اشتال و آزادی زنان در فاشیسم
کلاودیا وانگرین
عصر ما (5 مارس 2004)
برگردان میم حجری

زنتصویر حاکم، زنتصویر حکام است!

• آزادی زنان به حساب دیگران نه آزادی، بلکه خیانت است.

• این حقیقت امر در زنانی از قماش لنی ریفن اشتال در فاشیسم به اثبات رسیده است.


• کارگردان حزب هیتلر بی تردید می توانست با هر مردی در دستگاه هیتلر برابرحقوق تلقی شود و کردوکارش در خدمت به جنگ بمراتب مهمتر از کردوکار افسران ارتش بود.

• در اردوگاه های کار فاشیسم اما زنانی مشغول «کار» بودند که در کشتار زنان و کودکان بار مسئولیت بزرگی به دوش داشته اند.
• هنگامی هم که هر مردی که توان استادن روی پای خود را داشت، عازم جبهه جنگ می شد، زنان یکباره آمادگی خود را برای تقبل تکالیف و وظایف مردان اعلام کردند.
• علیرغم اینها همه، هرکس که ذره ای شعور در سر داشته باشد، هرگز از آزادی و برابرحقوقی زنان در فاشیسم دم نخواهد زد.
• درست در زمانی که بئاته ئوزه گواهی نامه خلبانی می گرفت و هواپیماهای یونکر را به جبهه می برد، زنان و دختران یهودی و دیگر زندانیان زن بطور سیستماتیک در فاحشه خانه های ارتش مورد تجاوز جنسی قرار می گرفتند.

بئاته ئوزه (1919 ـ 2001)
خلبان و سرمایه دار آلمانی
مؤسس فاحشه خانه در آلمان
امروز کانال تلویزونی ئروتیک اسکای به نام او ست.

• وظیفه اکثریت زنان آلمان عبارت بود از زادن پسر بچه های پاکنژاد برای سنگرهای جنگ، ضمن بستن چشم ها و ندیدن، بستن گوش ها و نشنیدن، بستن زبان و لام تا کام لال ماندن.

• میزان واقعی دموکراسی را در هر جامعه تنها می توان بر مبنای امکانات تصمیمگیری واقعی اکثریت اعضای آن جامعه ارزیابی کرد.
• و میزان حقوق بشر را باید در کیفیت زندگی ضعیف ترین اعضای هر جامعه سنجید.

• معیار دموکراسی و حقوق بشر در سیستم کاپیتالیستی تمام ارضی عبارت است از زندگی زنان در فقیرترین کشورهای تحت استثمار.

• در حال حاضر کیفیت زندگی این دسته از زنان به شرح زیر است:


1
• در حال فرار از دولت خویش بودن.

2
• مورد تجاوز جنسی قرار گرفتن.

3
• در بهترین حالت، بر سر سه راهی انتخاب مرگ از گرسنگی، خودفروشی و تنفس گازهای سمی کارخانجات قرار داشتن.

4
• در دوره حاملگی با جیره غذائی قابل قیاس با جیره زندانیان اردوگاه های کار بسر بردن و سرانجام در آن مردن.

*****

• وضع و حال حقوق بشر در سرمایه داری واقعا موجود از این قرار است.


• زندگی زنان سفید پوست با شناسنامه غربی در کشورهای ثروتمند سرمایه داری در مقایسه با زنان کشورهای تحت استثمار هنوز نسبتا خوشایند است.

• اما در مقایسه با زندگی ئی که در صورت به خدمت همه اعضای جامعه گرفتن پیشرفت فنی می تواند امکان پذیر گردد، چنگی به دل نمی زند.
• اکنون این زندگی نه در جهت بهتر شدن برای زنان، بلکه برعکس در جهت بدتر و وخیم تر شدن سیر می کند.
• صد سال پیش از این، در پیش گرفتن زندگی مستقل با و یا بدون بچه برای هر زند با سی ساعت کار در هفته، بلحاظ فنی اوتوپی محالی محسوب می شد.
• این اما دیری است که دیگر اوتوپی نیست.
• و درست در همین جا ست که سر ما کلاه می رود.

• وقتی که محل کار ما زنان را در عرصه اجتماعی حذف می کنند، ما را بلحاظ کارآئی ضعیف جا می زنند.
• به عنوان فروشنده در فروشگاه ها هم جلوه و جلا و درخششی نداریم، برای اینکه قدرت خرید مردم رو به کاهش است و ما در جهت قانع کردن مشتریان بی پول به خرید هر کالائی سعی لازم را به عمل نمی آوریم.

• ما باید در هر صورت سپاسگزار باشیم، اگر ده ساعت در روز لبخند بزنیم، قهوه تهیه کنیم و با آدم های بدحال بد اخلاق برآشفته صحبت تلفنی کنیم، به جای اینکه اجناس را در قفسه فروشگاه ها بچینیم، کف آشپزخانه ها را برق باندازیم و در اداره کاریابی مورد تحقیر و توهین و پرخاش قرار گیریم.


• البته اگر خواستیم از پیران، بیماران و مفلوجان پرستاری کنیم، بطور افتخاری و بی اجر و مزد می توانیم.


• در حالیکه جامعه به کار ارزشمند در عرصه اجتماعی نیاز مبرم دارد، عرصه ای که بسیاری از زنان در آن تخصص کافی دارند.
• اما کیست که نظر گروه های حاشیه نشین، یعنی زنان تنهای بچه دار، مادران شاغل و مفلوجین را راجع به «ضرورت های عینی» جویا شود.

• تنها کسانی مجاز به تعریف مقوله «ضرورت های عینی» اند که می خواهند کالاهای خود را به دست زنان و مردان برسانند.


• همین اقلیت انگشت شمار است
که عملا تصمیم می گیرد که زنان مربی فروشنده رخت و لباس شوند، کارکنان صنعت دندانسازی با کودکان خود خانه نشین شوند و زنان فروشنده فروشگاه ها به کار نظافت بپردازند، اگر دندان های شان از ریخت افتاده باشند و مشتری پسند نباشند.

• و هرکس ناراضی است، باید به جای انتقاد، شرم کند، به بی لیاقتی خود اقرار کند و در انتخابات بعدی نام «نماینده» دیگری را در برگ رأی بنویسد، اگر چه او هم کاری از دستش برنمی آید.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر