۱۳۸۹ اسفند ۲۳, دوشنبه

آنتی کمونیسم (کمونیسم ستیزی) (1)

در «هفته خونین ماه مه» سی هزار کمونار قتل عام شدند و شصت هزار کمونار اسیر و به اردوگاه های بیگاری فرستاده شدند!

هاینریش فون ترایچکه (1834 ـ 1896)
مورخ، سیاستمدار، نویسنده، ناسیونال ـ لیبرال، نماینده مجلس آلمان، آنتی کمونیست و آنتی سمیتیست
مؤلف کتب بیشمار
جمله قصار فاشیست های نازی آلمان از او ست:
«یهودی ها آفت و بلائی برای ما هستند!»

پروفسور ماتهویس کلاین
برگردان شین میم شین

• آنتی کمونیسم گرایش بنیادی و خط مشی ماهوی خاص تمامت ایدئولوژی و سیاست امپریالیسم است که بر ضد جنبش کارگری انقلابی، مارکسیسم ـ لنینیسم، دولت های سوسیالیستی و کلیه جنبش های مترقی دوران ما بطور کلی عملی می شود.
• بعد از انقلاب سوسیالیستی بزرگ اکتبر و پس از تشکیل سیستم جهانی سوسیالیستی، آنتی کمونیسم از سوئی بیانگر بحران عمومی امپریالیسم و نشانه احتضار و بی دورنمائی آن است و از سوی دیگر نشانه تجاوزگری، دشمنی و کین توزی آن است بر ضد هر آنچه که بلحاظ اجتماعی پیشرفتگرا و انسانی باشد.

• آنتی کمونیسم مهمترین حربه ایدئولوژیکی استراتژی تمام ارضی امپریالیسم و سلاح جنگ پسیکولوژیکی آن است.
• آنتی کمونیسم وسیله ای برای توجیه خرابکاری های ایدئولوژیکی و سیاست تجاوزگرانه بر ضد دول سوسیالیستی و دول ملی جوان است.
• آنتی کمونیسم وسیله ای برای مشروعیت بخشیدن به سرکوب و تعقیب کمونیست ها و کلیه انسان هائی است که در کشورهای امپریالیستی در راه صلح و پیشرفت اجتماعی مبارزه می کنند.

• سابقه تاریخی آنتی کمونیسم به سال های چهل قرن نوزدهم می رسد، یعنی به دوره آغازین پیدایش جنبش کارگری مدرن و سوسیالیسم علمی.

• این پدیده را می توان هم در رساله پاپ (1848) دید و هم در افترائات و دروغپراکنی های ایدئولوگ های روحانی، فئودالی و بورژوائی بر ضد سوسیالیسم.

• این پدیده خود را در تعقیب عملی پلیسی سازمان ها و شخصیت های کمونیستی، در ممنوع اعلام کردن انجمن های کارگری و مجامع سوسیالیستی و در تبعید تئوریسین های سوسیالیستی و امثالهم نمایان می سازد.

• اولین تلاش پلیسی ـ دولتی رسمی ارتجاع آلمان جهت جلوگیری از توسعه جنبش کارگری جوان از طریق محروم سازی آن از حزب انقلابی اش، دادگاه کمونیست ها در کلن (1852) بر ضد رهبران «انجمن کمونیست ها» بود، که بوسیله مارکس و انگلس بنیانگذاری شده بود.


• اگرچه وکلای مدافع و بویژه مارکس جعلی و بی پایه بودن مدارک و دلایل پلیس پروس را اثبات و افشا کردند، با این حال، اکثر متهمین به حبس های درازمدت محکوم شدند و قوانین آنتی کمونیستی وضع گشتند تا سرکوب مبتنی بر زور ایده ها و گرایش های کمونیستی قانونی جلوه کند و رشد جنبش کارگری سد شود.


• آنتی کمونیسم بدین طریق از همان آغاز پیدایش خود، بمثابه دشمن پیشرفت اجتماعی و معنوی بوده و عمل کرده است.


• زرادخانه آنتی کمونیسم از همان آغاز حاوی سلاح های زیر بوده است:

• متدهای افترا زنی.
• جعل و تحریف آموزش ها و آماج های جنبش کارگری انقلابی.
• متدهای توقیف نوشته های سوسیالیستی.
• ممنوع اعلام کردن و سرکوب سازمان های کمونیستی و چپ.
• تعقیب پلیسی، بازداشت و تبعید شخصیت های انقلابی رهبری.

*****

• در دهه های بعد با تشدید هر چه بیشتر مبارزه طبقاتی، آنتی کمونیسم نیز کین توزتر و بربرمنش تر گشت.


• وقتی که بورژوازی و قدرتمداران ارتجاعی آن با اقدامات بین الملل اول، با تشکیل احزاب کارگری انقلابی ملی و بویژه با پیروزی کمون پاریس (1871) حاکمیت طبقاتی خود را در خطر دیدند، با استفاده از قوای نظامی، قتل عام سیاسی و تأسیس اردوگاه های کار اجباری، به تکمیل متدهای ضد کارگری و ضد سوسیالیستی خود پرداختند.


• بدین طریق بود که بورژوازی بزرگ فرانسه و ضد انقلاب با پشتیبانی اشغالگران پروسی ـ آلمانی با توسل به قوه نظامی کمون پاریس را در هم کوبیدند.

• تنها در «هفته خونین ماه مه» سی هزار کمونار (اعضای کمون پاریس) را بطرز وحشیانه ای قتل عام کردند و شصت هزار کمونار را به زندان افکندند و یا به اردوگاه های کار اجباری روانه کردند.


• این متدها را هم نیروهای ارتجاعی بورژوازی بزرگ و اشراف زمیندار وارد زرادخانه آنتی کمونیستی خویش کردند و در دوره بعد، همیشه و هرجا که لازم دیدند، بدون تأمل کوچکی بر ضد جنبش کارگری و سوسیالیسم بکار بستند.


• پس از کمون پاریس، ارتجاع پروسی ـ آلمانی مبارزه سیاسی و ایدئولوژیکی خود را بر ضد جنبش کارگری و سوسیالیسم علمی شدت بخشیدند.

• در این رابطه می توان به تصویب «قانون سوسیالیست های بیسمارک» (1878 ـ 1890) اشاره کرد که بکمک آن از توسعه بعدی جنبش متحد کارگری آلمان که بعد از کنگره گوتا (1875) تشکیل شده بود، ممانعت به عمل آمد، طبقه کارگر ـ بمثابه نیروی اصلی در مبارزه سیاسی بر ضد میلیتاریسم و ارتجاع ـ بطرز فجیعی شقه شقه شد و علاوه بر آن، هر اوپوزیسیون دموکراتیک و لیبرال سرکوب گردید.

• بنا بر «قانون سوسیالیست ها» اداره جات پلیس ممالک آلمان توانستند سازمان ها، مجامع و نوشته جات سوسیالیستی و سندیکائی را ممنوع اعلام کنند، متخلفین را جریمه نقدی کنند و یا به زندان افکنند و «مبلغین حرفه ای» را به ترک محل زندگی و سکونت وادارند.

«قانون سوسیالیست ها» اختیارات جدیدی را در اختیار ارتجاع می گذارد، تا بتواند در مناطق معینی «حکومت نظامی کوچک» بر قرار سازد، فعالین سوسیالیستی و سندیکائی را بازداشت کند و از حقوق و آزادی های اندکی که قانون به رسمیت شناخته، محروم سازد.

• ارتجاع آلمان در دوره «قانون سوسیالیست ها» فعالین سوسیالیست و کارگران را به بیشتر از هزار سال زندان محکوم کرد، 1355 نوشته چاپی و در آن میان آثار مارکس و انگلس را ممنوع اعلام کرد، 900 نفر از سوسیالیست ها را و 500 پدر خانواده ها را به تبعید واداشت.

• همزمان با تشدید فشار پلیسی و قضائی بر جنبش کارگری، طبقات حاکمه در آلمان حملات ایدئولوژیکی بر سوسیالیسم علمی را شدت بخشیدند.

• علاوه بر ایدئولوگ های واپسگرای افراطی ارتجاع اشرافی ـ بورژوائی از قبیل ترایچکه و نیچه، ایدئولوگ های روحانیت کاتولیک نیز با ساز و برگ جنگی بر ضد مارکسیسم و ایده های هومانیستی و مترقی وارد کارزار شدند.

• تصویب «قانون سوسیالیست ها» در سال 1878 آتش بسی در مبارزه فرهنگی جاری در پروس پدید آورد، روحانیت کاتولیک، «حزب مرکزیت» و ارتجاع حاکم به هم نزدیک شدند.


• درست در همین سال، پاپ لئو سیزدهم فتوای آنتی کمونیستی خود را صادر کرد و به پشتیبانی ایدئولوژیکی مستقیم از «قانون سوسیالیست ها» برخاست و به توجیه آن کمر بست.


• فتوای پاپ علیرغم انتقادات عوامفریب از دولت بورژوائی، سوسیالیسم را آماج حملات تند و تیز قرار داد، به تحریف فجیع آن دست زد و به تند باد افترا و تهمت و بهتان بست:

• پاپ سوسیالیسم را «مرض مسری خطرناکی که مغز ستون فقرات جامعه بشری را می خورد و بکلی تخریب می کند»، نامید.

• پاپ به کشیش ها هشدار داد که مواظب باشند تا کسی از کاتولیک ها به جنبش کارگری ـ سوسیالیستی نپیوندد.


• بدین طریق، کلیسا و سپس تعلیمات اجتماعی کاتولیکی رسمی به خدمتگذاران ارتجاع و آنتی کمونیسم بدل شدند.


انتقاد بورژوائی از مارکس که پس از کمون پاریس پا گرفت، از سوئی نمایندگان باصطلاح «سوسیالیسم پلاتفرم» (واگنر، اشمولر، برنتانو و غیره) نقش خاصی به عهده گرفتند و از سوی دیگر فرقه های مختلف نئوکانتیانیسم سنگ تمام گذاشتند.


• «سوسیالیسم پلاتفرم» «انجمن سیاست اجتماعی» را به کعبه فعالیت علمی و سیاسی خود بدل کرده بودند که در سال 1872 تأسیس شده بود.

• در حالیکه نئوکانتیانیسم ـ عمدتا ـ مبارزه بر ضد مبانی فلسفی ـ جهان بینانه مارکسیسم را به وظیفه اصلی خود بدل کرده بود، بقیه به اثبات بطلان آموزش های اقتصادی و اجتماعی ـ سیاسی مارکسیسم کمر بسته بودند.

• اما هر دو همصدا با مبارزه طبقاتی انقلابی پرولتاریا به مخالفت بی چون و چرا می پرداختند.


• اما از آنجا که مبارزه ایدئولوژیکی آنان بر ضد مارکسیسم با انتقاد معینی از کاپیتالیسم و سیستم طبقاتی ارتجاعی آن همراه بود و علاوه بر آن، خواست های لیبرال ـ دموکراتیکی و سوسیال ـ رفرمیستی مطرح می شدند، بویژه در میان نیروهای خرده بورژوائی و اوپورتونیستی جنبش کارگری نفوذ ایدئولوژیکی کسب کردند.


• بدین طریق بود که آنها و قبل از همه، نئوکانتیانیسم به منبع و سرچشمه بیواسطه رویزیونیسم بدل شدند که از پایان قرن نوزدهم، یعنی با گذار سرمایه داری به مرحله امپریالیسم تشکیل شده بود.


• در دوران امپریالیسم و قبل از همه، بعد از انقلاب سوسیالیستی اکتبر که دوران تاریخی گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم شروع شد، آنتی کمونیسم ـ همانند ایدئولوژی و سیاست امپریالیستی بطور کلی ـ خصلت بربرمنش، انسان ستیز و تبهکاری به خود گرفت.

• آنتی کمونیسم از این به بعد، با مظاهر ارتجاعی ایدئولوژی امپریالیستی، با شووینیسم، ناسیونالیسم و جهانوطنی، با تئوری زبدگان، راسیسم و ژئوپولیتیک، با عرفان و ایراسیونالیسم (خردستیزی) مخلوط می شود، کلیه فرم ها و جریانات ایدئولوژی امپریالیستی را بشدت تحت تأثیر قرار می دهد و به خط ماهوی تعیین کننده محتوا، آماج و متدهای عام و خاص سیاست داخلی و خارجی امپریالیسم بدل می شود.

• آنتی کمونیسم با استفاده از رسانه های گروهی امپریالیستی و وسایل قدرت دولتی از فراز ایدئولوژی و سیاست امپریالیستی در کلیه عرصه های حیات اجتماعی نفوذ می کند.
• آنتی کمونیسم رویزیونیسم و انواع دیگر اوپورتونیسم را به خدمت می گیرد تا در جنبش کارگی نیز اعتبار و نفوذ کسب کند و آن را از درون بطور ایدئولوژیکی چون خوره بخورد و بلحاظ سیاسی هیچکاره سازد.

• آنتی کمونیسم اکنون دیگر فقط بر ضد جنبش کارگری، تئوری و پراتیک سوسیالیسم علمی مبارزه نمی کند، بلکه علاوه بر آن، بر ضد کلیه ایده ها و گرایشات دموکراتیک و هومانیستی مترقی و بر ضد جنبش های رهائی بخش ملی، ضد فئودالی و ضد امپریالیستی سمپاشی و مبارزه می کند.


• از زمان پیروزی انقلاب سوسیالیستی اکتبر، آماج استراژیکی اصلی سیاست آنتی کمونیستی امپریالیسم عبارت است از بر گرداندن توسعه تاریخی بشریت که با انقلاب سوسیالیستی اکتبر آغاز شده به وضع سابق.

• امپریالیسم برای نیل به این آماج، کلیه وسایل ایدئولوژیکی، اقتصادی، سیاسی و نظامی را که در اختیار دارد، بکار می بندد.
• بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اکتبر، 14 کشور امپریالیستی از جمله امپریالیسم آلمان دولت جوان و نوپای شوراها را مورد حمله قرار دادند تا با توسل به قدرت نظامی نابودش سازند و از توسعه سوسیالیستی در جهان ممانعت به عمل آورند.
• همزمان با مداخله نظامی دول امپریالیستی، طبقات استثمار داخلی با پشتیبانی آنها به جنگ داخلی بر ضد دولت شوراها برخاستند.

• بدین طریق، دو نیروی ضد انقلاب، یعنی مداخله گران خارجی و گاردهای سفید داخلی با هم متحد شدند و به جنک مشترک بر ضد جمهوری شوراها پرداختند.

• در همین هنگام، ایدئولوگ های آنتی کمونیسم با افترائات ضد شوروی بی بند و بار به حمایت از این جنگ برخاستند.
• در این دروغپراکنی های افترا آمیز، نه تنها ایدئولوگ های امپریالیستی، بلکه علاوه بر آنها، رویزیونیست ها و اوپورتونیست هائی از قبیل برنشتاین و کائوتسکی سنگ تمام گذاشتند.
• نوشته های پر دروغ و افترا بر ضد بولشویسم و لنینیسم، بسان گله سربازان امپریالیستی و گارد سفید قدرت شوراها را مورد هجوم بربرمنشانه قرار دادند.

• از همان زمان، آنتی کمونیسم و میلیتاریسم وحدت ناگسستنی با هم داشته اند و در این وحدت، به تسلیحات صرفنظر ناپذیر امپریالیسم بدل شده اند، تسلیحاتی که نه فقط بر ضد خارج، یعنی اتحاد شوروی، بر بر ضد داخل، یعنی جنبش کارگری انقلابی و همچنین بر ضد دموکراسی و پیشرفت بطور کلی بکار می روند.

• امپریالیسم آلمان اینجا نیز از حمایت ایدئولوژیکی و سیاسی اکتیف ایدئولوگ های رویزیونیسم و جناح راست حزب سوسیال ـ دموکرات و سندیکاها برخوردار بوده است.
• بکمک آنها ست که امپریالیست ها و میلیتاریست های آلمانی جنبش کارگری را در انقلاب نوامبر بطرز خونینی در هم می کوبند و نه فقط رهبران انقلابی کارگران از قبیل لیبکنشت و روزا لوکزامبورگ، بلکه حتی سیاستمداران دموکراتیک بورژوائی از قبیل ارتس برگر و راتنا موشلینگز را به قتل می رسانند.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر