پروفسور ماتهویس کلاین
برگردان شین میم شین
برگردان شین میم شین
• از زمان پیروزی انقلاب اکتبر، رویزیونیسم و اوپورتونیسم هر چه بیشتر به عوامل آنتی کمونیسم و آنتی بلشویسم مستقیم و بندرت پنهان در زیر نقاب یاوه های شبه مارکسیستی بدل شده اند.
• «بکمک آنتی بلشویسم طبقه حاکمه و جناح راست حزب سوسیال ـ دموکرات و سندیکاها می کوشند تا طبقه کارگر آلمان را از شناخت اتحاد شوروی بمثابه بهترین متحد خویش باز دارند و نگذارند که طبقه کارگر آلمان با سرمشق قرار دادن طبقه کارگر روس برای پیروزی صلح، دموکراسی و سوسیالیسم در آلمان مبارزه کنند.»
• از این زمان، رویزیونیسم ـ حداقل در رابطه با موضعگیری و آماجگذاری آنتی کمونیستی ـ آنتی بلشویستی اصلی اش ـ به یکسانی همواره غلیظ تر با ایدئولوژی و سیاست آنتی کمونیستی امپریالیسم می رسد.
• تفاوت های معین رویزیونیسم و امپریالیسم در رابطه با متدهای مورد استفاده، جمله پردازی های شبه مارکسیستی رویزیونیسم، تلاش های به اصطلاح «تئوریکی» آن، کشف تضاد میان مارکسیسم و لنینیسم، میان سوسیالیسم دموکراتیک و دیکتاتوری بلشویستی و یا میان مارکسیسم به اصطلاح «شرقی» و «غربی» نمی توانند تغییری در ماهیت امر دهند.
• مبارزه ایدئولوژیکی و سیاسی مشترک امپریالیسم، رویزیونیسم و اوپوتونیسم بر ضد مارکسیسم ـ لنینیسم، بر ضد اتحاد شوروی و حزب کمونیستی، مارکسیستی ـ لنینیستی، علیرغم تفاوت در نوع استدلال و متدهای مورد استفاده، آماج های یکسانی داشته است که به شرح زیر اند:
• سرپوش نهادن بر تضادهای آشتی ناپذیر میان منافع امپریالیسم و طبقه کارگر و خلق های زحمتکش.
• تشکیل جبهه متحد ایدئولوژیکی متشکل از رویزیونیست ها، امپریالیست ها و میلیتاریست ها بر ضد سوسیالیسم تا بتوان بر مبنای آن زمینه را برای جنگ و سرنگونی قهرآمیز سوسیالیسم آماده ساخت.
• این وجه مشترک میان امپریالیسم و رویزیونیسم در مبارزه بر ضد کمونیسم، پیش شرط ماهوی لازم برای پیروزی فاشیسم هیتلری در آلمان بوده است.
• به برکت همین پیروزی بود که آلمان به مرکز آنتی کمونیسم در مقیاس جهانی تبدیل شد.
• تحت حاکمیت فاشیسم، آنتی کمونیسم در پیوند با آنتی سمیتیسم (یهود آزاری) تمامت ایدئولوژی انسان ستیز فاشیستی خود را به صورت عریان عیان ساخت.
• اکنون معلوم می شود که آنتی کمونیسم ـ هر جا که منافع سیطره بر جهان امپریالیسم به خطر افتد ـ به ارتکاب چه جنایات هولناکی قادر است و به چه انسانیت ستیزی و بربریت وحشتناکی حاضر و قادر است.
• در چنین مواقعی اما پرده استتار از چهره آنتی کمونیسم فرو می افتد و ماهیت آن به عریانی عیان می گردد و یکسانی ماهیت و نمود آشکار می گردد.
• ایدئولوژی ها و متدهای ارتجاعی و ضد انسانی که آنتی کمونیسم در دوره های مختلف توسعه تاریخی خویش پدید آورده و بکار برده، اکنون از سوی ایدئولوگ ها و قدرتمندان فاشیستی بطور سیستماتیک جمعبندی می شوند، تکمیل می شوند و بر ضد هر چیز پیشرفته بی رحمانه بکار برده می شود.
• آنتی کمونیسم ـ بمثابه ابزار ایدئولوژیکی اصلی فاشیسم ـ به عنوان نفی کامل نه فقط کمونیسم و سوسیالیسم، بلکه پیشرفت و انسانیت بطور کلی به اثبات رسیده و عمل کرده است.
• یورش وحشیانه نابود کننده دیکتاتوری فاشیستی اگر هم ـ قبل از همه ـ بر ضد کمونیست ها و سوسیالیست ها صورت می گیرد، ولی کوبیدن مهر کمونیستی، بلشویستی و یهودی بر چهره همه ایده ها و گرایشات دموکراتیکی و هومانیستی، مشکوک و مظنون قلمداد کردن آنها و سرکوب وحشیانه آنها به ماهیت و متد سیستم فاشیستی تعلق دارد.
• فاشیسم در انتخاب وسایل و متدها برای از بین بردن نیروهای کمونیستی و ضد فاشیستی در داخل کشور، به هیچ کدام از موازین قانونی و یا اخلاقی اعتنائی نمی کند و وقعی نمی نهد.
• برای فاشیسم در راه نابود سازی کمونیسم هر وسیله ای مباح و مشروع و مجاز است:
1
• خبرچینی.
2
• تهمت زنی.
3
• بی آبرو کردن و رسوای خاص و عام کردن مخالفین.
4
• تعقیب، بازداشت و شکنجه.
5
• کار اجباری و بیگاری
6
• قتل عام دسته جمعی کمونیست ها
7
• دخمه های گاز خفه کننده.
8
• کوره های آدمسوزی و غیره.
*****
• با ترور فاشیستی بر ضد کمونیسم، دموکراسی و پیشرفت در داخل کشور، مسلح گشتن پر شتاب ارتش آلمان فاشیستی و تدارک جنگ بر ضد کشورهای دیگر و قبل از همه، بر ضد اتحاد شوروی در پیوند بیواسطه قرار داشت.
• برای کامیابی در این جنگ بر ضد اولین دولت و نظام اجتماعی سوسیالیستی در تاریخ بشر (کامیابی بیشتر از هجوم 14 دولت امپریالیستی که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اکتبر، صورت گرفته بود) و بر ضد جنبش بین المللی کمونیستی بطور کلی، آلمان هیتلری در سال 1936 با ژاپن پیمان آنتی کمونیستی بست و در سال های بعد، ایتالیا، هورتی ـ مجارستان، اسپانیای فرانکو و رژیم های فاشیستی دیگر بدان پیوستند.
• اگرچه پیمان آنتی کمونیستی فقط بر ضد اتحاد شوروی نبود، بلکه علاوه بر آن، بر ضد دول دموکراتیک دیگر و بر ضد آزادی، استقلال خلق ها بطور کلی بود و هدفش بر قراری سیطره جهانی دول محوری فاشیستی بود، با این حال، «دموکراسی های غربی» بدون مقاومتی آن را پذیرفتند و چه بسا مورد پشتیبانی قرار دادند.
• این «دموکراسی های غربی» ـ بویژه ایالات متحده آمریکا و انگلیس ـ بر آن بودند که جنگ دول فاشیستی بر ضد اتحاد شوروی، فاتحه نظام اجتماعی سوسیالیستی را خواهد خواند و ضمنا خود دولت های فاشیستی را تضعیف خواهد کرد.
• آن سان که زمینه برای سیطره جهانی خود آنها فراهم خواهد آمد.
• به این دلیل بود که نسبت به آنتی کمونیسم فاشیستی سمپاتی و تأیید نظر نشان می دادند.
• آنتی کمونیسم بمثابه گرایش پر مکر و فریب هر قدرت بزرگ امپریالیستی در جهت کسب سیطره جهانی، در جهت نابودی سوسیالیسم و برده کردن خلق ها عمل می کند.
• به همین دلیل است که آنتی کمونیسم نه فقط ـ به قول توماس مان ـ تئوری بنیادی قرن بیستم، بلکه تا زمانی که کاپیتالیسمی وجود دارد، خطری جدی برای صلح، آزادی و استقلال خلق ها ست، تبهکاری در حق بشریت و انسانیت بطور کلی است.
• پایان جنگ جهانی دوم و نتایج حاصله از آن اثبات کرد که اتحاد شوروی از آغاز تشکیل خویش ـ قبل از همه ـ آماج اصلی آنتی کمونیسم بوده است.
• اتحاد شوروی با پیروزی بر فاشیسم، نه فقط آزادی و استقلال خود را، بلکه آزادی و استقلال همه خلق های جهان و از آن جمله خلق آلمان از بربریت فاشیستی نجات داده است و برای خلق ها امکان و پیش شرط شروع راستین از نو در آزادی و استقلال را فراهم آورده است.
• مردم شوروی با فداکاری و خدمات قهرمانانه خویش، با میلیون ها قربانی خود در مبارزه رهائی بخش ضد فاشیستی در انظار مردم جهان ارج و احترام خارق العاده ای کسب کرده است.
• این پیروزی اما در عین حال، به معنی رشد اعتبار مارکسیسم ـ لنینیسم و حزب کمونیست اتحاد شوروی بوده است که سمت و سو و آماج مبارزه را تعیین کرده اند.
• از این رو بود که قدرت امپریالیستی دیگر نتوانستند ـ حداقل در سال های نخستین بعد از جنگ ـ کین توزی آنتی کمونیستی خود را به سیاق سابق ادامه دهند و مجبور شدند که تاکتیک، فرم ها و متدهای جدید آنتی کمونیسم را بکار اندازند.
• این پدیده را ـ بویژه ـ در توسعه ایدئولوژیکی آلمان غربی، کشوری که کاپیتالیستی آلمان شکست خورده و ذلیل و زمینگیر شده بود و تنها بکمک قوای متفقین توانست روی پای خود بایستد و تحکیم شود، می توان بوضوح شاهد بود.
• شکست خفت بار امپریالیسم آلمان در جنگ جهانی دوم و در هم شکستن سیستم حاکمیت بربرمنش فاشیستی از سوی قوای متفقین ـ در عین حال ـ به معنی شکست سنگینی بر آنتی کمونیسم و ایدئولوژی امپریالیستی ـ فاشیستی بطور کلی بود.
• از آنجا که این ایدئولوژی علاوه بر این، بنا بر موافقت نامه پوتسدام در انظار جهانیان بمثابه ایدئولوژی ضد دموکراتیک و جنایت کارانه اعلام و محکوم شده بود، آنتی کمونیسم نخست نتوانست آشکارا و مستقیم عرض اندام کند.
• از سوی دیگر، اما در هم شکستن فاشیسم به هیچوجه به معنی نابودی کاپیتالیسم بطور کلی نبود.
• به عبارت دیگر، تضاد بنیادی دوران، یعنی تضاد میان امپریالیسم و سوسیالیسم در دوره بعد از جنگ جهانی دوم نیز و حتی در مرحله توسعه عالی تری همچنان در کار بود و در نیتجه بنیان مادی به جای خود مانده بود و آنتی کمونیسم و ایدئولوژی امپریالیستی جدید می بایستی بطور قانونمندی بر روی آن بنا شود و کارگر افتد.
•
• تحت شرایط خاص توسعه در آلمان غربی، آنتی کمونیسم نخست بطور مستور وارد صحنه شد و بطور غیر مستقیم سخن آغاز کرد.
• اکنون آنتی کمونیسم چنان فرم هائی از ایدئولوژی بورژوائی را به خدمت می گیرد که مورد حمایت مستقیم فاشیسم نبوده اند.
• فرم هائی که از سوی متفقین امپریالیستی تحمل می شدند، توسعه داده می شدند و یا جزو واردات از دیار آنها بودند.
• بدین طریق، آنتی کمونیسم از ایده های جهانوطنی وارداتی از ایالات متحده آمریکا، از ایده های رویزیونیستی مختلف به شرح زیر استفاده می کند:
1
• «سوسیالیسم دموکراتیک»
2
• «سوسیالیسم مبتنی بر آزادی»
3
• «سوسیالیسم انسانی»
4
• «سوسیالیسم مسیحی»
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر