فیلسوف و مؤلف رمان علمی ـ تخیلی آلمان دموکراتیک
باغبان بود که پس از تحصیل فلسفه و ریاضیات پروفسور فلسفه در آکادمی علوم آلمان دموکراتیک شد
آثار:
صدای لایتناهیت (رمان)
معمای ماه سیمین (رمان)
فیزیکالیسم به مثابه فلسفه و جهان بینی
(چالشی بر ضد طرز تفکر پوزیتیویستی)
فیزیکالیسم به مثابه مدل فکری پوزیتیویستی
بررسی هائی راجع به طرز تفکر متافیزیکی و دیالک تیکی
ماده ـ حرکت ـ توسعه کیهانی
مسئله رابطه میان عینیت و جانبداری در فلسفه، علوم منفرد و تفکر روزمره
طبیعتتصویر و جهان بینی
سوبژکت
پروفسور هوبرت هورستمن
برگردان شین میم شین
باغبان بود که پس از تحصیل فلسفه و ریاضیات پروفسور فلسفه در آکادمی علوم آلمان دموکراتیک شد
آثار:
صدای لایتناهیت (رمان)
معمای ماه سیمین (رمان)
فیزیکالیسم به مثابه فلسفه و جهان بینی
(چالشی بر ضد طرز تفکر پوزیتیویستی)
فیزیکالیسم به مثابه مدل فکری پوزیتیویستی
بررسی هائی راجع به طرز تفکر متافیزیکی و دیالک تیکی
ماده ـ حرکت ـ توسعه کیهانی
مسئله رابطه میان عینیت و جانبداری در فلسفه، علوم منفرد و تفکر روزمره
طبیعتتصویر و جهان بینی
سوبژکت
پروفسور هوبرت هورستمن
برگردان شین میم شین
• سوبژکت در تئوری شناخت مارکسیستی، عبارت است از انسان اجتماعی فعال که توانائی شناخت و فونکسیون شناخت را دارد و ببرکت پراتیک اجتماعی، آماجمندانه بر محیط زیست خود تأثیر می گذارد، تا آن را بطور مادی و معنوی از آن خود سازد.
1
• ارسطو واژه «سوبژکت» (واژه لاتینی به معنی مغلوب) را هم به معنی حامل سرسخت خصوصیات عینی (مراجعه کنید به جوهر) بکار می برد و هم به معنی سوبژکت منطقی (مراجعه کنید به مفهوم سوبژکت)
2
• فلسفه اسکولاستیک، سوبژکت را به معنی شیئ رئال و مستقل از شعور می داند.
• توماس فون اکوین معنی سوبژکت را وارونه می کند و راه را برای پیدایش مفهوم «سوبژکت» بمعنی «شناسنده» هموار می سازد.
3
• اما بعدها بنا بر پاسخی که به مسأله اساسی فلسفه داده می شود، تعریف کاملا دیگری از سوبژکت ارائه داده می شود.
• سوبژکت ـ در فلسفه ایدئالیستی ـ اغلب به معنی چیز روحی محض تعریف می شود:
• برکلی آن را به معنی «شعور» بکار می برد.
• هون آن را به معنی مجموعه ای از مضامین (محتوی های) شعور بکار می برد.
• ماخ آن را به معنی مجموعه بغرنجی از احساس ها بکار می برد و می گوید:
• «سوبژکت از احساس ها تشکیل می شود، که البته بعدا نسبت به احساس ها واکنش نشان می دهد.»
4
• فیشته سوبژکت را به معنی «من» فعال مطلقا آزاد تعریف می کند، که «واقعیت» را پدید می آورد.
5
• شوپنهاور سوبژکت را به معنی «حامل جهان» تعریف می کند، به معنی «شرط فراگیر، شرط همیشه از پیش تعیین شده همه پدیده ها و همه ابژکت ها.»
6
• در فلسفه هگل سوبژکت بمثابه خودآگاهی انسان نمودار می گردد، که خود را بنا بر تعین (خواست) «ایده مطلق» خودشناسی طلب بوسیله کردوکار فعال از طریق از آن خود کردن عملی و نظری جهان پدید می آورد، جهانی که «ایده تجسم یافته» است.
7
• ماتریالیسم ماقبل مارکسیستی ـ برخلاف کلیه جریانات ایدئالیستی ـ انسان رئال مجهز به لیاقت شناخت را بمثابه سوبژکت شناسنده در نظر می گیرد.
• البته ماتریالیسم ماقبل مارکسیستی هنوز انسان را به مثابه موجود اجتماعی، فعال و بلحاظ تاریخی، مشخص که در پراتیک اجتماعی قادر به از آن خود کردن مادی و معنوی جهان باشد، در نظر نمی گیرد.
• انسان در قاموس ماتریالیسم ماقبل مارکسیستی، به مثابه فردی ایزوله شده و عمدتا منفعل و تماشاچی جلوه می کند، که واقعیت برای او «تنها در فرم ابژکت و یا در فرم مشاهده وجود دارد، ولی نه به مثابه کردوکار محسوس و انسانی، نه به مثابه پراتیک و بطور سوبژکتیف»
8
• سوبژکت فقط می تواند انسان اجتماعی و بلحاظ تاریخی مشخص باشد، زیرا لیاقت های معرفتی مشخص انسان ها خواص اجتماعی اند و به تبادل نظر با انسان های دیگر وابسته اند، که بواسطه درجه معینی از توسعه نیروهای مولده و گنجینه علمی تماماجتماعی موجود در هر جامعه تعیین می شوند.
• سوبژکت در پراتیک بر جهان مادی تأثیر می گذارد و آن را از طریق عینیت بخشیدن و شیئیت بخشیدن به ذهنیت، نیروها و استعدادهای خود در این جهان به جهان انسانی مبدل می سازد.
• جهان مادی مستقل از شعور، به اندازه ای که سوبژکت آن را با کردوکارعملی و نظری خود از آن خود می کند، به همان اندازه هم به ابژکت مبدل می شود.
• هدف سوبژکت از کردوکار عملی ـ در وهله اول ـ تغییر مادی ابژکت ها بر طبق اهداف خویش است.
• هدف سوبژکت از کردوکار نظری ـ در وهله اول ـ نفوذ در ذات ابژکت ها، کشف قانونمندی های ابژکت ها، بازتولید فکری ابژکت ها (مفهوم سازی) و ساختن مدل درونی (روحی) از ابژکت های برونی (مادی) است.
• سوبژکت شناخت، در جامعه منقسم به طبقات متخاصم، اسیر محدودیت های معرفتی معین است که از وجود مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و از تضاد منافع آشتی ناپذیر طبقاتی سرچشمه می گیرند.
• در سوسیالیسم با از میان برداشتن این محدودیت ها، با از بین بردن اختلافات آموزشی، با ساختمان سیستم آموزشی واحد، با برنامه ریزی و تشویق آگاهانه علم و غیره، شرایط عینی لازم برای شکوفائی و رشد همه جانبه استعدادهای معرفتی انسان اجتماعی فراهم می آید.
• مراجعه کنید به سوبژکتیف، قابل شناسائی بودن جهان.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر