پروفسور دکتر گرهارد بارچ
برگردان
شین میم شین
۱
- اراده عبارت است از تمایل آگاهانه انسان ها در جهت نیل به آماج های معین.
۲
- اراده به مثابه جزئی از هوش، عواطف و احساسات به مجموعه بغرنج خصایص روانی تعلق دارد.
۳
- چون اراده همیشه سمت و سو دارد، شناخت (حداقل تقریبی) آماج را پیش شرط خود قرار می دهد.
۴
- تحقق بخشیدن به خواست یا اراده که در عمل ارادی صورت می گیرد، با غلبه بر مقاومت های درونی (مقاومت هائی که در تک تک افراد وجود دارند) و مقاومت های برونی (مقاومت های ناشی از محیط طبیعی جامعتی) همراه است.
۵
- عمل ارادی به طور کلی از دو مرحله زیر می گذرد:
الف
- از مرحله تشکیل نیت و اتخاذ تصمیم (تصمیمگیری)
ب
- از مرحله اجرای تصمیم متخذه (اتخاذ شده.)
۶
- اراده را هرگز نباید فقط به مثابه یک پدیده روانی صرف تلقی کرد.
۷
· اراده عمدتا در مورد گروه های انسانی مصداق پیدا می کند و به انواع گوناگونی زیر بروز می کند:
الف
اراده جامعتی
· اراده جامعتی در گروه های اجتماعی ـ مثلا در طبقه کارگر، در مبارزه به خاطر برقراری یک جامعه بی طبقه و آزاد از استثمار و ستم ـ یک گشتاور مهم عمل اکتیو (فعال) و انقلابی است.
ب
اراده همبودین (اجتماعی)
· در هر کلکتیو سوسیالیستی، برای تحقق بخشیدن به اهداف خاص و برای زندگی سوسیالیستی مشترک، وجود اراده همبودین الزامی است و گرنه رسیدن به این اهداف غیرممکن خواهد بود.
پ
اراده همگانی
· اراده می تواند ـ حتی با وجود تفاوت های طبقاتی اجتماعی ـ به مثابه اراده همگانی یک خلق و یا مجموعه ای از خلق ها مطرح شود، اگر ضرورت مدافعه و یا ممانعت از تجاوزی خارجی مطرح باشد.
۸
· اهمیت بی تردیدی که اراده در حیات جامعه به عهده دارد، سبب ارائه تعاریف مختلف از آن شده است.
۹
· در تاریخ فلسفه تلاش برای توضیح معنی اراده، همواره با مسئله رابطه هوش (تفکر، شناخت) با اراده همراه بوده است.
· (هوش عبارت است از قدرت تفکر برای کسب دانش و نظر.
· قدرت تفکر و شناخت.
· فهم.
مترجم)
۱۰
· نظرات مختلف رایج در تعریف مفهوم «اراده» به شرح زیرند:
الف
تئوری اراده هتروژنه تیکی (ناهمگون)
· تئوری اراده ناهمگون، اراده را به فاکتورهای روانی دیگر، به ویژه هوش وابسته می داند.
· افلاطون، ارسطو، استوئیست ها، آلبرتوس ماگنوس، توماس فون اکوین، فیفس، دکارت، اسپینوزا، گاسندی، لایب نیتس، هوبس، جان لاک، بونه، لامارک، کانت، هگل و غیره
ب
تئوری اراده اوتوژنه تیکی (خودزا)
· تئوری اراده خودزا، اراده را به مثابه واقعیت امر روانی بنیادین و اولیه می داند که به طور خود به خودی در ارگانیسم انسانی تشکیل می یابد.
پ
تعریف وولونتاریستی اراده
· در مکتب وولونتاریسم (اراده گرائی) اراده به شرح زیر تعریف می شود:
۱
· دونس اسکاتوس ـ فیلسوف و تئولوگ اسکاتلندی ـ اراده را به مثابه فاکتور معرفتی تعیین کننده و علت اولیه کل وجود می داند.
۲
آرتور شوپنهاور
(۱۷۸۸ ـ ۱۸۶۰)
· شوپنهاور اراده را به مثابه دلیل تعیین کننده همه چیز در جهان تلقی می کرد.
· مراجعه کنید به ایدئالیسم ذهنی، سوبژکتیویسم
۳
· بانزن اراده را به مثابه جوهر جهان قلمداد می کرد.
۴
فریدریش نیچه
(۱۸۴۴ ـ ۱۹۰۰)
· نیچه اراده را نیروی محرکه واقعی در طبیعت و تاریخ می دانست.
۵
· کوجف اراده را به مثابه عشق کلیت برای درک خویشتن خویش قلمداد می کرد.
۱۱
· تئوری اراده توسط شوپنهاور و نیچه به بخشی از ایراسیونالیسم (خردستیزی) بورژوازی واپسین مبدل شد.
۱۲
· نیچه از تئوری اراده پلی برای گذشتن به ایدئولوژی نژادی فاشیسم پدید آورد.
· مراجعه کنید به خرد، ایراسیونالیسم (خردستیزی)، تئوری نژادی، درک ماتریالیستی تاریخ
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر