درنگی
از
شین میم شین
توصیف مارکس از پول
مارکس
پول
حماقت را به هوش و هوش را به حماقت
تبدیل میکند.
این ادعای مارکس
مشخصا به چه معنی است؟
اگر
احمقی
تصادفا
صاحب گنجی شود، در طرفة العینی علامه می شود
و
اگر
علامه ای از قبیل مارکس
دچار فقر و فاقه گردد، فی الفور کودن و احمق می شود؟
این نوشته مارکس
شبیه انشاء های ما ست:
علم بهتر است یا ثروت؟
شاید منظور مارکس این باشد که پول سبب انعکاس معکوس (وارونه) افراد و اشیاء در ذهن کرخت این و آن می گردد.
منظور مارکس این است
که
خلایق
خر خرپولی را علامه تصور و تصویر می کنند و علامه فقیر بی پولی را خری خرفت.
این اما ربطی به خود پول ندارد.
این به خریت خلایق ربط دارد و نه به پول.
کسانی که مش دونالد خر پول را منجی خود و چه بسا حتی بشریت می پندارند و یا می پندارانند،
یا خر و خرفت اند و یا ریگی در کفش دارند.
مشد آدولف
را
هم خلایق خر
منجی خود و چه بسا حتی بشریت می پنداشتند و یا می پنداراندند.
در حالی که مشد آدولف حتی پشیزی در جیب نداشت و شب ها را در شبخانه های بی خانمانان سحر می کرد.
این طبقات حاکمه اند که همه چیز را بسته به منافع خود مانی پولیزه می کنند و لاشخورها را روی کار می آورند و نه پول.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر