۱۴۰۳ بهمن ۱۲, جمعه

درنگی در سخنی از کارل مارکس راجع به پول (۷)

 

درنگی

از

شین میم شین

 
توصیف مارکس از پول
 
مارکس
 پول
حماقت را به هوش و هوش را به حماقت
 تبدیل می‌کند.
 
 این ادعای مارکس 
مشخصا به چه معنی است؟

اگر
احمقی 
تصادفا
صاحب گنجی شود، در طرفة العینی علامه می شود
و
اگر
علامه ای از قبیل مارکس
دچار فقر و فاقه گردد، فی الفور کودن و احمق می شود؟

این نوشته مارکس
شبیه انشاء های ما ست:
علم بهتر است یا ثروت؟
 
 شاید منظور مارکس این باشد که پول سبب انعکاس معکوس (وارونه) افراد و اشیاء در ذهن کرخت این و آن می گردد.
 
منظور مارکس این است
که 
خلایق
خر خرپولی را علامه تصور و تصویر می کنند و علامه فقیر بی پولی را خری خرفت.
 
این اما ربطی به خود پول ندارد.
این به خریت خلایق ربط دارد و نه به پول.
 

 
کسانی که مش دونالد خر پول را منجی خود و چه بسا حتی بشریت می پندارند و یا می پندارانند،
یا خر و خرفت اند و یا ریگی در کفش دارند.
 

مشد آدولف
را
هم خلایق  خر

منجی خود و چه بسا حتی بشریت می پنداشتند و یا می پنداراندند.
در حالی که مشد آدولف  حتی پشیزی در جیب نداشت و شب ها را در شبخانه های بی خانمانان سحر می کرد.
 
این طبقات حاکمه اند که همه چیز را بسته به منافع خود مانی پولیزه می کنند و لاشخورها را روی کار می آورند و نه پول.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر