درنگی
از
از
شین میم شین
کیا فرید
حالا
شما بفرمایید این رجعت سوسیالیسم های موجود در چین و ماچین و شوروی وکوبا و
کره
به لحاظ فورماسیون مورد نظرتان انقلابی بود یا ارتجاعی ؟
بر اساس
ضرورت بود یا توطئه بود ؟؟
با
فرمولهای مورد نطر شما آن فرماسیون ( ماتریالیسم تاریخی) روند تحولات در
شوروی از زمان لنین به استالین و از استالین به خروشچف و گورباچف و پوتین
چگونه قابل توصیف است ؟
این مسیر از ارتجاعی به انقلابی است یا از انقلابی
به ارتجاعی؟
در ایران
بعد از قاجار به پهلوی و از پهلوی به خمینی چی ؟؟
پاسخ را در حرکت های
انقلابی ندهید در قالب همان فرماسیون های مورد نظرتان و ضرورت و الزامات
این تغییر و تحولات بفرمایید .
۱
دلیل این امر این بوده است
بورژوازی مرتجع واپسین و معاصر (امپریالیستی)
بورژوازی مرتجع واپسین و معاصر (امپریالیستی)
با فرمولهای مورد نطر شما آن فرماسیون ( ماتریالیسم تاریخی) روند تحولات در شوروی از زمان لنین به استالین و از استالین به خروشچف و گورباچف و پوتین چگونه قابل توصیف است ؟
کیا فرید
حالا
شما بفرمایید این رجعت سوسیالیسم های موجود در چین و ماچین و شوروی وکوبا و
کره
به لحاظ فورماسیون مورد نظرتان انقلابی بود یا ارتجاعی ؟
در ویتنام نیمه فئودال ـ نیمه مستعمره در سال ۱۹۷۱
انقلاب ملی ـ دموکراتیک (انقلاب ضد استعماری (ضد امپریالیسم فرانسه و امریکا و غیره) و ضد فئودالی) تحت رهبری حزب کمونیست ویتنام پیروز شده است.
در کامبوج نیمه فئودال ـ نیمه مستعمره
همین انقلاب ملی ـ دموکراتیک تحت رهبری حزب مائوئیست پیروز شده و به فاجعه انجامیده است.
در لائوس تحت رهبری حزب کمونیست لائوس.
در کوبا و کره تحت رهبری حزب کمونیست کوبا و کره.
همه این انقلابات ملی و دموکراتیک
به لحاظ فرماسیونی مبتنی بر گذار از فرماسیون فئودالی به فرماسیون سرمایه داری تحت رهبری حزب کمونیست صورت گرفته اند و گام تعیین کننده ای به جلو بوده اند.
دلیل این امر
جایگزینی بورژوازی ضد فئودالی ـ مترقی آغازین با بورژوازی مرتجع واپسین و معاصر (امپریالیستی) از اواخر قرن نوزدهم بوده است.
دلیل این امر این بوده است
که
بورژوازی مرتجع واپسین و معاصر (امپریالیستی) فاقد ظرفیت انقلابی است.
بورژوازی مرتجع واپسین و معاصر (امپریالیستی) فاقد ظرفیت انقلابی است.
بورژوازی مرتجع واپسین و معاصر (امپریالیستی)
متحد اشراف برده دار و فئودال و روحانی و کنیسه و کلیسا و مسجد است.
به همین دلیل
دیری است که انجام وظایف انقلابی ـ بورژوایی (ضد برده داری، ضد فئودالی ـ روحانی) به عهده پرولتاریا در وحدت با توده های دهقانی و روشنفکریت خلقی محول شده است.
بورژوازی مرتجع واپسین و معاصر (امپریالیستی)
۲۰ سال در افغانستان همه زور خود را زد،
بدون آنکه جامعه قبیلتی افغانستان را گامی به جلو ببرد.
پیشرفت که جای خود دارد،
خرابات خونینی از افغانستان را تحویل فوندامنتالیسم هار و وحشی سنی داد.
بورژوازی مرتجع واپسین و معاصر (امپریالیستی) اسرائیل
در تمامی مدت موجودیت خود
قادر به ارتقای فرماسیونی مستعمره اش نبوده است.
به عوض آن، باندهای مافیایی ـ تروریستی ـ فاشیستی ـ فوندامنتالیستی ـ اسلامی را تقویت کرده است.
۲
بر اساس ضرورت بود یا توطئه بود ؟؟
بر اساس ضرورت بود یا توطئه بود ؟؟
کیا فرید
از فقر مفهومی در رنج است:
خیال می کند که انقلابات فوق الذکر نه جبری و ضروری و الزامی، بلکه مصنوعی (توطئه) بوده اند.
۳
با فرمولهای مورد نطر شما آن فرماسیون ( ماتریالیسم تاریخی) روند تحولات در شوروی از زمان لنین به استالین و از استالین به خروشچف و گورباچف و پوتین چگونه قابل توصیف است ؟
معنی تحت اللفظی:
آیا با مفاهیم و احکام و قوانین و نظریات ماتریالیسم تاریخی،
می توان گذار جامعه روسیه از روسیه تزاری به روسیه شوروی را «توصیف» کرد؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر