درنگی
از
از
شین میم شین
کیا فرید
حالا
شما بفرمایید این رجعت سوسیالیسم های موجود در چین و ماچین و شوروی وکوبا و
کره
به لحاظ فورماسیون مورد نظرتان انقلابی بود یا ارتجاعی ؟
بر اساس
ضرورت بود یا توطئه بود ؟؟
با
فرمولهای مورد نطر شما آن فرماسیون ( ماتریالیسم تاریخی) روند تحولات در
شوروی از زمان لنین به استالین و از استالین به خروشچف و گورباچف و پوتین
چگونه قابل توصیف است ؟
این مسیر از ارتجاعی به انقلابی است یا از انقلابی
به ارتجاعی؟
در ایران
بعد از قاجار به پهلوی و از پهلوی به خمینی چی ؟؟
پاسخ را در حرکت های
انقلابی ندهید در قالب همان فرماسیون های مورد نظرتان و ضرورت و الزامات
این تغییر و تحولات بفرمایید .
سؤال این است
که چرا حق پرست به این سؤالات کیا فرید، جواب نداده است؟
چرا حق پرست، هماندیشی را جدی نمی گیرد؟
حق پرست
تنها توده ای با سوادی است که ما می شناسیم.
چرا در مقابل سؤالات همنوع هماندیش سکوت پیشه می کند.
فقط در هماندیشی با کیا فرید نیست.
حق پرست در هماندیشی با همنوعان دیگر هم همین رفتار را دارد.
در بهترین حالت می گوید:
جواب دادن به این سؤال نیاز به مطالعه دارد.
این اما به چه معنی است؟
محتوای این جواب حق پرست این است:
من خودم توان خوداندیشی ندارم.
من فقط می توانم افکار این و آن را پیدا کنم و مطالعه کنم و تکرار کنم.
همه همین جوری اند.
حق پرست دیگری در جواب به این سوال که استالینیسم و مائوئیسم چیست،
مطالبی را از حریفی مو به مو تکرار می کند، مبنی بر اینکه استالینیسم اصلا وجود ندارد.
ما می کوشیم این سؤالات کیا فرید را مورد تأمل مارکسیستی قرار دهیم:
کیا فرید
حالا
شما بفرمایید این رجعت سوسیالیسم های موجود در چین و ماچین و شوروی وکوبا و
کره
به لحاظ فورماسیون مورد نظرتان انقلابی بود یا ارتجاعی ؟
این جمله کیا فرید درست و دقیق فرمولبندی نشده است.
رجعت = برگشت.
سوسیالیسم = یک فرماسیون اقتصادی مبتنی بر مالکیت اشتراکی بر وسایل اساسی تولید.
منظور از برگشت سوسیالیسم های موجود چیست؟
کیا فرید
خیال می کند که سوسیالیسم پدیده ای جغرافیایی است.
به همین دلیل از رجعت (؟) سوسیالیسم های موجود (؟) در چین و ماچین و شوروی و کوبا و کره دم می زند.
او ضمنا از انقلابی و ارتجاعی بودن سوسیالیسم های کذایی بنا بر تعریف حق پرست از مفاهیم انقلاب و ارتجاع می پرسد.
اگر منظور کیا فرید محتوای فرماسیونی ـ اقتصادی انقلابات پیروز گشته در روسیه و چین و ویتنام و کامبوج و لائوس و کره و کوبا باشد،
می توان به سؤال او جواب دارد:
انقلاب و قرارداد اجتماعی در روسیه و چین
لوسوردو
(۱۹۴۱ ـ ۲۰۱۸)
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9658
در روسیه تزاری در سال ۱۹۱۷
انقلاب سوسیالیستی اکتبر پیروز شده است.
یعنی
بورژوازی و اشراف فئودال و روحانی سلب مالکیت بر وسایل تولید شده اند و وسایل تولید در اختیار توده های خلق قرار گرفته اند.
سرکردگی و رهبری این انقلاب به عهده پرولتاریا و متحدینش تحت رهبری حزب کمونیست روسیه بوده است.
محتوای فرماسیونی ـ اقتصادی انقلاب در جمهوری های اتحاد شوروی،
ملی ـ دموکراتیک (انقلاب ضد استعماری (ضد تزاری) و ضد فئودالی) بوده است.
در چین نیمه فئودال ـ نیمه مستعمره در سال ۱۹۴۹
انقلاب ملی ـ دموکراتیک (انقلاب ضد استعماری (ضد امپریالیسم ژاپن و غیره) و ضد فئودالی) پیروز شده است.
سرکردگی و رهبری این انقلاب به عهده پرولتاریا و دهاقین چین تحت رهبری حزب کمونیست (مائوئیست) چین بوده است
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر