جمعبندی
از
مسعود بهبودی
تأملی در چیستایی احزاب و سازمان های به اصطلاح سیاسی به اصطلاح ایرانی
۱
احزاب و سازمان های ایرانی
بالاعم
و
احزاب و سازمان های کردستانی و لرستانی و ترکستانی و بلوچستانی و عربستانی و غیره
بالاخص
باید مورد برررسی قرار گیرند.
۲
اینها
عمدتا
نه
احزاب و سازمان های سیاسی
بلکه
دار و دسته ها و باندهای فئودالی
اند.
۳
احزاب و سازمان های طبقه حاکمه
خواه نشسته بر اریکه قدرت و خواه منتظر برگشت به اریکه قدرت (سطل ننه ات طلب) و یا امیدوار به تسخیر اریکه قدرت
نیز
به
همین سان.
۴
تاریخ احزاب مثلا کردستان
نه
تاریخ احزاب سیاسی
(تاریخ نمایندگان طبقات اجتماعی معین)
بلکه تاریخ باندهای مزدور این و آن بوده است
۵
قبیله ای از کردها
تحت عنوان فلان حزب و یا سازمان
مزدور شاه و قبیله دیگر مزدور صدام و یکی دیگر مزدور یکی دیگر
بوده اند.
۶
اکنون
امپریالیسم امریکا
فقط در سوریه
۳۰ هزار کرد با درجات نظامی متنوع و مختلف از زن و مرد
مسلح و تربیت کرده است
۷
دیگر کشورهای ناتو
نیز
به
کردپرروی
پرداخته اند
۸
ما با نوعی مزدور گیری مدرن سر و کار داریم.
۹
مزدور هویت ملی و طبقاتی و سیاسی ندارد.
۱۰
مزدور
نان خود را در کاسه سر همنوع خود ترید می کند و می خورد.
۱۱
مجاهدین خلق و اقلیت و غیره
مگر سیاسی اند؟
۱۲
مجاهدین خلق
دیروز مزدور صدام بوده اند
و جنازه های کردهای بمباران شده توسط خلبان های صدام را چال می کردند
۱۳
پریروز
برای شوروی
امریکایی ها را
ترور می کردند.
۱۴
مجاهدین خلق
امروز مزدو عرعرستان و امریکا و ناتو و غیره اند
۱۵
اینها اصلا هویت ملی ندارند.
۱۶
در
ایران
به تعداد قبایل و طوایف و خانواده ها
حزب و سازمان به اصطلاح سیاسی وجود دارد.
۱۷
ما به نوعی
نو اندیشی
در همه زمینه ها
نیاز داریم
جان
یکی از مفاهیم مبهم است.
۱
جان در ادبیات قرون وسطی
به معنی روح است
۲
ای ساربان اّسته ران
کارام (که آرام) جانم می رود.
۳
یعین پس از رفتن حریف و یا حریف
روح شاعر
مشوش می شود.
۴
روح = جان
اما
فقط و فقط در دیالک تیک جسم و روح (تن و جان) وجود دارد و می تواند وجود داشته باشد.
۵
روح = جان
نتیجه سوخت و ساز سلولی اندام (ارگانیسم) نباتی و جانوری و بشری است.
۶
با
توقف روند سوخت و ساز سلولی اندام (ارگانیسم) نباتی و جانوری و بشری
روح هم از بین می رود
و
جسم به جسد واندام به خس و خاشاک و لاشه
تبدیل می شود.
۷
دیالک تیک جسم و روح و یا تن و جان
را
نمی توان
حتی با بمب اتم
تخریب کرد
تا
روح
به جهان واهی دیگر سفر کند و شق القمر کند.
۸
روح و جان در فلسفه
اما
معنی دیگری دارند
۹
روح و یا شعور
در فلسفه
جفت دیالک تیک ماده ویا وجود (واقعیت عینی)
است
۱۰
دیالک تیک ماده و روح و یا وجود و شعور
مهم ترین و متعالی ترین دیالک تیک هستی است
۱۱
مسئله اساسی فلسفه
تعیین نقش تعیین کننده در این دیالک تیک است:
الف
اگر کسی نقش تعیین کننده را از ان ماده و یا وجود و یا واقعیت عینی بداند
به لحاظ جهان بینی طرفدار ماتریالیسم است.
ب
اگر کسی نقش تعیین کننده را از آن روح و یا شعور بداند
به لحاظ جهان بینی طرفدار ایدئالیسم است.
عشق همیشه همینه
وقتی با یه نگاه عاشق میشی
حریفه شریفه
۱
دیدن کسی
همان
و
گرفتاری در میدان جاذبه کهربانی او
همان
۲
بسان گرفتاری گنجشک در میدان جاذبه افعی
و
آّو در میدان جاذبه شیر و ببر و پلنگ
۳
دلیلش چیست؟
۴
انسان در دیالک تیک غریزه و عقل به سر می برد.
۵
غریزه
قوه قدر قدرتی است که قوی تر از عقل است.
تازه اگر کسی
از نعمت عقل اندیشنده
بهره ای
برده باشد
۶
خیلی ها
که اصلا عقل ندارند
۷
یعنی با گنجشک و گاو و گوسفند و گوساله
فرقی ندارند.
به همین دیلل
به عوض اندیشیدن
عرعر می کنند
۸
یعنی
در وجودشان دیالک تیک غریزه و عقل
هنوز تشکیل نشده است.
۹
چنین کسانی
به حکم غریزه
هر خری را که می بینند
به محض دیدنش
عاشقش می شوند.
۱۰
عشق
به همین دلیل
هنوز رابطه نیست.
۱۱
رابطه باید دو طرفه باشد:
یعنی حریف هم عاشق حریفه شود.
۱۲
چنین چیزی
تقریبا
یک
در
یکصد میلیون
صورت می گیرد.
۱۳
به همین دلیل
عشق
یکطرفه می ماند
و
خطر تبدیل گشتنش به نفرت
هر لحظه می رود.
۱۴
هدف غریزه
جفتگیری
و
تولید مثل و حفظ نوع نبات و جانور و انسان است
۱۴
برای غریزه
شکست در عشق یکطرفه
و
تبدیل عشق به نفرت
و
هفت تیر کشی و ترور معشوق در حمام جمکران و جماران
مهم
نیست.
۱۵
مهم
برای غریزه
جفتگیری
و
تولید مثل است و بس.
۱۶
به همین دلیل شاعر خردگرایی سروده است:
ما را به خیر عشق
امیدی نیست
پاینده باد
عقل رهایی بخش
۱۷
رابطه مبتنی بر دیالک تیک غریزه و عقل
رابطه به معنی واقعی کلمه است
اندکی اندر باب طرز «تفکر» و طرز «تحلیل» ایرانیان
۱
یکی از مشخصات اصلی این طرز «تفکر» و طرز «تحلیل»
تقلیل کلی به جزئی و عام به خاص است.
۲
این کردوکار
به معنی
تخزیب تفکر و تحلیل است.
۳
تفاوتی در این زمینه بین طرفداران جریانات راست و چپ
وجود ندارد.
۴
مثال
بحث بر سر اوضاع تهوع اوری است
که
همه چیز بند تنبانی است.
۵
سخن از عصر خریت و عرعر می رود.
۶
برای تسهیل تفهیم نظر و اندیشه
مثال می زنی
مثلا
شخصیت های اصیل قرن ۲۰ را
با
شخصیت های بندتنبانی قرن ۲۱
مقایسه می کنی.
۷
لنین را با کودک دبستانی سوئدی که رهبری جنبش کودکانه زیستمحیطی را به دست گرفته است و به نیویورک حتی سفر می کند تا بسان چه گوارا در سازمان ملل
سخنرانی کند.
۸
ایرانی جماعت
عرصه کل و عام را
نادیده می گیرند
و
بحث را
به دخترک دبستانی می کشند
۹
یعنی
عام و کل
را
با خاص و جزء
جایگزیم می سازند
۱۰
یعنی
موضوع اصلی بحث
را
به
بحث راجع به مثال
منحرف می کنند
و
عملا
اندیشه مورد بحث را مچاله و مخدوش می کنند.
۱۱
در نتیجه بحث تخریب می شود و اندیشه اصلی و مرکزی
فراموش
کسی که تبدیل به اسطوره شده و از شخصیتش بت ساخته شده، همیشه انتظار پرستش از دیگران را دارد
چون غرور و تکبری کاذب سراسر وجودش را فرا گرفته
و
دیگر حاضر نیست
از موقعیتی که در آن قرار گرفته
ذره ای افول کند.
او به این دلیل که دیگران شیفته اش هستند،
خود را در مرکز توجه میبیند
و
سعی در تحمیل افکار و نگرش های خود در بین طرفدارانش می کند
چرا که می داند آنها آنقدر نسبت به او ارادت دارند
که چه درست و چه غلط،
حاضرند گفتمان ارائه شده توسط او را بپذیرند.
( منبع میگنا )
۱
هی مش میگنا
اولا
من ـ زور از غرور و تکبری کاذب چیست؟
۲
به چه دلیل کاذب؟
۳
ضمنا فرق غرور و تکبری کاذب با غرور و تکبری صادق چیست؟
۴
ثانیا
چگونه و چرا و به چه دلیل لاشخور بی شعور و بی شخصیتی
شاهعنشاه عاریامهر ویا امام امت می شود؟
۵
تو که خیلی علامه تشریف داری
بگو
دیگران کیانند که از لاشخور بی شعور و بی شخصیتی
شاهعنشاه عاریامهر ویا امام امت می سازند؟
۶
مطمئنی که بت سازان ارادتمند بت خود ساخته اند و نه ارادتمند منافع طبقاتی رنگارنگ خود؟
۷
مطمئنی که بت
بیانگر افکار و نگرش های خاص خویش است و نه بیانگر افکار و نگرش های طبقات اجتماعی معینی؟
۸
افکار و نگرش ها
که
شخصی نیستند
علامه بی خبر از خدا و خر و خرما
۹
یکی از دلایل بت سازی از لاشخور بی شعور و بی شخصیتی
ضمنا
عجز خلایق از خوداندیشی و کسب خودمختاری نظری و عملی است:
عجز از تفکر به پیروی از متفکر منجر می شود
و
عجز از تصمیمگیری به دنباله روی از تصمیمگیر
و
عجز از کشف و شناخت منافع طبقاتی خاص خویش به حمایت از منافع دشمنان طبقاتی خویش
۱۰
پس
پیش به سوی روشنگری علمی و انقلابی
۱۱
پس
پیش به سوی فراگیری فوت و فن و ترفند خوداندیشی به ترفند هماندیشی
۱۲
پس
پیش به سوی نقد زباله های فکری این و آن به عوض نقل طوطی وش آنها
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر