
پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین
موضع نومینالیسم نسبت به مسئله
مفاهیم عام
۱
· موضع نومینالیستی نسبت به مسئله
مفاهیم عام به شرح زیر فرمولبندی می
شود:
الف
· عام واقعیت ندارد.
ب
· فقط منفرد و چیزهای
فردی وجود دارند.
پ
· مفاهیم عام عبارتند از نام های صرف (اسامی جمع صرف) برای
چیزهای مشخص و در نتیجه عمل منطقی انتزاع از این چیزهای
مشخص به وجود امده اند.
۲
· به نظر روشلین،
مفاهیم عام فقط نام هائی به معنای
کلمات مصطلح اند و فاقد معنی اند.
۳
· به نظر اوکام،
مفاهیم عام عبارتند از طرح ها،
اصطلاحات، علائم و مضامین معینی که در تفکر به جای چیزهای
مشخص به کار می روند و تفکر انسانی به کمک آنها چیزهای
مشخص را نامگذاری می کند و مشخص می سازد.
۴
· علاوه بر این دو موضعگیری، راه حل های نومینالیستی دیگری نیز نسبت به مسئله مفاهیم عام وجود داشته اند که در این و یا
آن نکته به روشلین و یا به اوکام نزدیک و یا دور بوده اند.
۵
· اما ماهیت
نومینالیسم را انواع مختلف پاسخ
نومینالیستی به مسئله مفاهیم عام
تشکیل نمی دهند.
· آنها علیرغم محتوای چه بسا تیزهوشانه شان، برای
توسعه تفکر فلسفی از اهمیت اندکی
برخوردارند.
تز اساسی نومینالیسم
۱
· عنصر مترقی، نوین و تعیین کننده نومینالیسم عبارت است از تأکید بی حد و مرز آن بر منفرد و چیزهای فردی (به زبان مدرن، تأکید بر حسی، تجسم پذیر، فرد) و واقعیت قائل شدن به
آنها.
۲
· این تز اساسی
نومینالیسم را کلیه نمایندگان آن (با قاطعیت و پیگیری های متفاوت)
نمایندگی می کردند.
فونکسیون های تز اساسی نومینالیسم
۱
· نومینالیسم ـ در وهله اول ـ به برکت این تز اساسی
است که به لحاظ تاریخی به انحای متنوع، سد شکن و مؤثر واقع شده است.
۲
· نومینالیسم با وارونه سازی
رابطه منفرد و عام مورد نظر کلیسای کاتولیکی قرون وسطی، ضمن تحقیر بی پروای عام، پایه و اساس فکری کلیسای کاتولیکی را به لرزه
در افکنده بود.
فونکسیون اول نومینالیسم
· انکار واقعیت (واقعی
بودن) عام، نتیجه ناگزیرش این می شود که اولا کلیسا نتواند خود را به
مثابه مجمع فراگیر قلمداد
کند.
· یعنی به مثابه نهاد، ابلاغ مشیت الهی را در سراسر زمین در انحصار خود داشته
باشد و یگانه واسطه میان خدا و افراد بشر و وسیله تقرب (نزدیکی) انسان ها به خدا
باشد.
فونکسیون دوم نومینالیسم
۱
· انکار وجود عام، ثانیا سبب می شود که هیرارشی (سلسله مراتب) کلیسا و دگم های متافیزیکی آن که همه حاوی عام های درجه عالی اند، دیگر نتوانند تعیین
کننده باشند، بلکه تعیین کننده در وهله اول اعضای
منفرد کلیسا و انسان های منفرد باشند.
۲
· بنا بر پیش شرط
های نومینالیستی، کلیسا در
مجموع عبارت می شود از نامی (اسم جمعی)
برای اعضای منفرد آن (و یا برای ارگان
های آن)
۳
· اما اگر اعضای
منفرد کلیسا واقعا تعیین کننده باشند، آنگاه سلسله مراتب کلیسا به مثابه واسطه میان خدا و مؤمنین منفرد زاید می شود.
۴
· در این صورت، هرعضو کلیسا ـ به مثابه منفرد ـ در مقایسه با کلیسا ـ به مثابه عام ـ به خدا نزدیکتر خواهد بود.
۵
· موضع نومینالیستی نسبت به عام،
هیرارشی ستیزی (سلسله مراتب ستیزی) را
در بطن خود دارد.
۶
· عرفان انقلابی قرن شانزدهم میلادی را در صورت استفاده از استدلالات نومینالیستی، دیگر نیازی به پنهان
کردن هیرارشی ستیزی (سلسله مراتب ستیزی)
خود نخواهد بود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر