۱۳۹۸ شهریور ۱۲, سه‌شنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۷۷)


شین میم شین

نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۱۵ ـ ۲۲)

حکایت سوم

شنیدم، که دارای فرخ تبار
ز لشکر جدا ماند، روز شکار

دوان آمدش گله بانی به پیش
به دل گفت، دارای فرخنده کیش:
«مگر دشمن است این، که آمد به جنگ
ز دورش بدوزم به تیر خدنگ.»


نگهبان مرعی بخندید و گفت:
«نصیحت ز منعم نباید نهفت:
نه تدبیر محمود و رأی نکو ست
که دشمن، شهنشه نداند، ز دوست
 
۱
نگهبان مرعی بخندید و گفت:
«نصیحت ز منعم نباید نهفت:
نه تدبیر محمود و رأی نکو ست
که
دشمن،
شهنشه
 نداند، ز دوست.»

معنی تحت اللفظی:
نگهبان مرتع (چراگاه)
با
شنیدن اخطار «ایست»
خندید
و
گفت:
«از دادن اندرز به ارباب نباید پرهیز داشت:
اینکه شاهی عاجز از تمیز دوست از دشمن باشد،
تدبیر پسندیده و نظر نیکی نیست.»
 
سؤال

سعدی
 در
این ابیات شعر،
دیالک تیک ط ح  و توده
را
به
 شکل دیالک تیک ش  و شبان بسط می  دهد
و
عملا
  از
آن
از
سویی
دیالک تیک الف و مولد
و
از
 سوی دیگر
 دیالک تیک الف و آگاه
می سازد.

جواب

سعدی
 در
این ابیات شعر،
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
را
به
 شکل دیالک تیک شاه و شبان بسط می  دهد
و
عملا
  از
آن
از
سویی
دیالک تیک انگل و مولد
و
از
 سوی دیگر
 دیالک تیک ابله و آگاه
می سازد.

دلیل حماقت شاه و آگاهی شبان
در
طرز زیست متضاد آندو ست:

سؤال

وجود الف هرکس،
  تشکیل دهنده شعور الف
او ست.

جواب

وجود اجتماعی هرکس،
  تشکیل دهنده شعور اجتماعی
او ست.

کودنی اشراف بنده دار، فئودال و دربار 
مادرزادی و جبلی
نیست.

کودنی اشراف بنده دار، فئودال و دربار 
 نتیجه وجود اجتماعی انگلواره آنها
ست.

سؤال

واقعیت عینی تنها
در
روند ک،
 در
دیالک تیک س ـ اوبژکت
  در
آیینه ی ضمیر بشری منعکس می شود.

جواب

واقعیت عینی تنها
در
روند کار،
 در
دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت
  در
آیینه ی ضمیر بشری منعکس می شود.

اینکه
گله بان
 دارای فرخنده کیش
را
 از
 دور
می شناسد
و
دارای فرخ تبار
قادر به تمیز دشمن خویش  از گله بان خویش نیست،
نتیجه دو شیوه زندگی کاملا متفاوت است:
شیوه زندگی اکتیو (فعالیت مبتنی بر آگاهی) و پرودوکتیو (مولد) شبان
و
شیوه زیست پاسیو و پارازیتر (انگلی)

گله بان این حقیقت امر را نمی داند،
سعدی هم به همین سان.

بشریت
 می بایستی
تا
اواسط قرن نوزدهم
صبر کند،
تا
 اندیشه ورزان طبقه مولد نوین
 از
 این حقیقت امر
 پرده بردارند
و
جهان
را
نه
تنها
از
نو
تفسیر کنند،
بلکه
تغییر اکتیو و سوبژکتیو آن
را
کشف کنند
و
اثبات کنند.

سؤال


بدین طریق بود
که
جامعه ـ ف  (تاریخفلسفه)
به علوم ط  (علم الاشیاء) و مته متیکی (ر )
شباهت پیدا کرد.
                                         
جواب

بدین طریق بود
که
جامعه ـ فلسفه (تاریخفلسفه)
به علوم طبیعی (علم الاشیاء) و مته متیکی (ریاضی)
شباهت پیدا کرد.

متبرک باد نام شان!

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر