۱۳۹۲ تیر ۴, سه‌شنبه

هگلیانیسم (2) (بخش آخر)

اثری از طراح ارجمند مجله هفته
پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان شین میم شین

2
بخش دوم
  
·       هگلیانیسم ـ به معنی محدود کلمه ـ عبارت است از توسعه و کاربست فلسفه هگل از سوی به اصطلاح مکتب هگل که بلحاظ زمانی از زمان درگذشت هگل (1831) تا حدودا انقلاب (1848 ـ 1849) ادامه می یابد.

1

·       هگلیانیسم به دو دسته زیر طبقه بندی می شود که هر کدام نقطه نظرهای کاملا متضادی را نمایندگی می کند:

الف
·       هگلیانیست های جوان

ب
·       هگلیانیست های پیر  

2

·       به قول کلاسیک های مارکسیسم، «تمامت آموزش هگل میدان وسیعی برای عرض اندام نگرش های حزبی ـ عملی مختلفی عرضه می کند و در آلمان تئوریکی آن زمان ـ قبل از همه ـ عملا دو چیز مطرح بوده است:

الف
·       مذهب

ب
·       سیاست.

3

·       هر کس که بسان هگلیانیست های پیر، سیستم هگل را عمدتا در نظر می گرفت، می توانست در هر دو عرصه (مذهب و سیاست) محافظه کار (کنسرواتیو)  باشد.

4

·       هرکس که بسان هگلیانیست های جوان، متد دیالک تیکی هگل را عمدتا در نظر می گرفت، می توانست بلحاظ مذهبی و سیاسی به سرسخت ترین اوپوزیسیون تعلق داشته باشد.

5

·       در اواخر سال های سی قرن نوزدهم، مکتب هگل هر چه بیشتر دچار انشعاب شد.

6

·       جناح چپ هگلیانیسم (هگلیانیست های به اصطلاح جوان) در مبارزه با ارتودوکس های پیه ته ئیستی و مرتجعین فئودالی از احتیاط فلسفی مؤدبانه خود در قبال مسائل سوزان روز قطعه به قطعه صرفنظر می کنند.
·        نظرات آنها تا آن زمان از طرف دولت هم تحمل می شد و هم حتی حمایت.

·       (پیه ته ئیسم به جنبش پروتستانی اطلاق می شود که در قرن 17 ـ 18 با ایمان ژرف و همنوعدوستی کوشا می کوشد تا بر ارتودوکسی غلبه کند. مترجم)


7

·       مبارزه ـ همچنان ـ با وسایل فلسفی صورت می گیرد، ولی دیگر نه بر سر آماج های انتزاعی فلسفی.

8

·       اکنون مبارزه بر سر امحای مذهب به میراث مانده و دولت موجود صورت می گیرد.

9

·       اگر هم در سالنامه ها هدف نهائی عملی عمدتا در لفافه فلسفی نمودار می گردد، اما مکتب هگلیانیسم جوان در روزنامه راینی از سال 1842 به بعد، چهره خود را بمثابه فلسفه بورژوازی پیشرو و رادیکال مستقیما آشکار می سازد و سرپوش فلسفی تنها به عنوان ترفندی برای مصون ماندن از سانسور بکار گرفته می شود.»
·       (کلیات مارکس و انگلس، حلد 21، ص 270)

10

·       هگلیانیست های پیر و جوان را هگلیانیست های راست و چپ نیز می نامند.

11

 داوید فریدریش اشتراوس (1808 ـ 1874)
مؤلف «زندگی مسیح»

·       این تقسیم بندی را برای اولین بار اشتراوس (1837) به تقلید از تمایز موجود در پارلمان فرانسه بکار می برد و میشله در اثر خود تحت عنوان «تاریخ آخرین سیستم های فلسفی در آلمان» (1838) مورد استفاده قرار می دهد.

 
کارل لودویگ میشله (1801 ـ 1893)
فیلسوف آلمانی

12

·       این عنوان بر بنیان تمایزات فلسفی ـ مذهبی (مسیحیت شناسی در پیوند با فلسفه مذهب و فلسفه تاریخ هگل)  شروع می شود و در ابعاد سیاسی نفوذ می کند.

13

·       هگلیانیست های جوان تلاش اصلی هگل را در گشتاور تغییر می بینند که هگل بکمک دیالک تیک خود اثبات می کند و برای کاربست عملی بالفعل فرضیه بندی می کند (البته خود بدان جامه عمل نمی پوشاند.)

14


ماقبل مارس
به برهه زمانی از کنگره وین (1815)، و یا انقلاب ژوئیه فرانسه (1830) و انقلاب مارس (1848 ـ 1849) اطلاق می شود که با جریانات انقلابی در آلمان همراه بوده است.   
ماقبل مارس تاریخ هنر، ادبیات و فرهنگ خاص خود را دارد.
در تاریخ سیاست از رستاوراسیون (برگشت به مناسبات ماقبل) سخن می رود.

·       استفاده از عناوین «هگلیانیست های چپ» و یا «هگلیانیست های راست» فقط در دوره تاریخی موسوم به «ماقبل مارس آلمان» می تواند درست باشد.
·       ولی در بیان پیوندهای فلسفی ـ تاریخی هرگز نمی توان از آن استفاده کرد.

·       (دوره ماقبل مارس آلمان به دوره میان 1815 تا انقلاب مارس 1848 اطلاق می شود. مترجم)      

15

·       تاریخ فلسفه نگاری بورژوائی  معاصر با علاقه مندی خاصی از عناوین «هگلیانیست های چپ» و «هگلیانیست های راست» به جای «هگلیانیست های جوان» و یا «هگلیانیست های پیر» استفاده می کند تا از سوئی دلایل سیاسی چالش های موجود در مکتب هگل را از دیده ها پنهان کند و از سوی دیگر بر خلاف جریان واقعی توسعه فلسفه، افراد مختلفی از قبیل روگه، اشتراوس، باوئر ها، کیرکیگارد و بعد مارکس و انگلس را در این محفل جا بدهد.

16
ویلهلم ر. بایر (1902 ـ 1990)
فیلسوف حقوقی، حقوقدان  آلمانی

·       به قول ویلهلم بایر، این مبتذل و سطحی سازی امکان آن را پدید می آورد که مارکس و انگلس بمثابه فصلی از خط فکری ما بعد هگلی قلمداد شوند و چه بسا حتی مارکس بمثابه حریف کیرکگارد در دوره مابعد هگل جا زده شود و بعد به اونتولوژی نوین و اگزیستانسیالیسم وصل شود.
·       (ویلهلم بایر، تصاویر هگلی، 1964)

17

·       تقسیم بندی دقیق مکتب هگل به پیر و جوان و چپ و راست در مورد تک تک فلاسفه مربوطه فقط با محدودیت هائی امکان پذیر است.

18

·       اشتراوس، میشله و بعدها روزنکرانتس از «وسطی» و «مرکزی» هم سخن گفته اند.

19

·       کسانی که ضمن حفظ سیستم و متد هگل از استقلال سطحی دم می زدند، مکتبی سطحی در میانه هگلیانیست های جوان و پیر پدید می آورند..

20

·       در هر حال، رابطه میان همه کسانی که نام هگل را بدوش می کشند و همه گروهبندی های ایدئولوژیکی که هگل را مبدأ قرار می دهند، سیال است.
·       آن سان که فلاسفه منفرد اغلب همه مراحل هگلیانیسم را طی می کنند.

3
بخش سوم

·       نئوهگلیانیسم که به تحریف فلسفه هگل می پردازد.

·       مراجعه کنید به نئوهگلیانیسم، هگلیانیسم جوان، هگلیانیسم پیر در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر