۱۳۹۲ خرداد ۲۵, شنبه

جهان و جهان بینی هوشنگ ابتهاج (20)


امیر هوشنگ ابتهاج (سایه)  (6 اسفند 1306)
تحلیلی از شین میم شین

زندگی

چه سهمناک بود سیل حادثه،
که همچو اژدها دهان گشود
زمین و آسمان ز هم گسیخت
ستاره خوشه خوشه ریخت
و آفتاب در کبود دره های آب غرق شد!

·       معنی تحت اللفظی:
·       سیل حادثه فوق العاده هول انگیز بود:
·       بسان اژدهائی دهن باز کرد و رشته پیوند زمین و آسمان را پاره نمود.
·       در نتیجه، ستارها خوشه خوشه فرو ریختند و آفتاب در دره های مملو از آب غرق شد.

1
·       درک این تصور و تصویر شاعر آسان نیست.
·       سیل حادثه به اژدهائی تشبیه می شود، اژدهائی که با گشودن دهن، رشته پیوند زمین و آسمان را پاره می کند.
·       در نتیجه، ستاره ها خوشه خوشه سقوط می کنند و آفتاب در دره های مملو از آب غرق می شود.

2

·       مفاهیم این بند شعر سایه، همگی انتزاعی اند و پوشاندن جامه مشخص بر اندام انتزاعی آنها بسیار دشوار است.
·       سایه اکثر مفاهیم این بند شعر را به احتمال قوی بطور ناخودآگاه از دیوان خواجه شیراز به عاریه گرفته اند و تصور و تصویر «غرق گشتن آفتاب» را به احتمال قوی از شهریار.

·       برای درک منظور ایشان بهتر است سری به دیوان خواجه زنیم:  

3

 حافظ
اگر نه باده، غم دل ز یاد ما ببرد
نهیب حادثه بنیاد ما ز جا ببرد

·       معنی تحت اللفظی:
·       اگر شراب، غم دل از خاطر ما نبرد، هراس حادثه ما را از ریشه خواهد کند.

چه سهمناک بود سیل حادثه!

·       در این مصراع سایه نیز همه عناصر مضمونی بیت خواجه حضور دارند.


4
حافظ
طایر گلشن قدسم، چه دهم شرح فراق
که در این دامگه حادثه چون افتادم

·       معنی تحت اللفظی:
·       من پرنده گلستان پاکی ام.
·       از درد جدائی و دوری و افتادن در دامگاه حادثه چه بگویم.

چه سهمناک بود سیل حادثه
...
و آفتاب در کبود دره های آب غرق شد!

·       سایه هم همان مفهوم «دامگه» خواجه را به شکل مفهوم «دره های آب» بسط و تعمیم می دهند.


5
حافظ
 ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم
از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم

·       معنی تحت اللفظی:
·       ما نه در جستجوی جاه و مقام، بلکه از بد حادثه به اینجا آمده ایم.

·       سایه هم مفهوم انتزاعی و قابل تفسیر دلبخواهی «سیل حادثه» را به پیروی از خواجه بکار می برند.
·       به همین دلیل است که اشعار سایه بمراتب پر مشتری تر از اشعار شعرای همسنگر ایشان اند.
·       هر کسی می تواند از اشعار سایه به سبب انتزاعیت مفاهیم حافظگونه ایشان، استنباط دلبخواهی خود را اختراع کند.
·       سایه و شعر سایه به همین دلیل ناشناخته می ماند.
·       روی دیگر محبوبیت شعرا همین است.

6
حافظ
حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر
کنایتی است که از روزگار هجران گفت

·       معنی تحت اللفظی:
·       ماجرای هراس قیامت را که واعظ شهر نقل کرد، اشاره ای به روزگار دوری بود.

·       سایه هم مفهوم «سهمناکی سیل حادثه» را احتمالا تحت تأثیر خواجه بکار می برند.
·       البته خود ایشان حتما نباید به کردوکار خود وقوف مطلق داشته باشند.
·       ذرات شعور (درست و وارونه) بتدریج در اذهان آدمیان ته نشین می شوند و در لحظات طوفانی روح، بسان رسوباتی ته نشسته در اعماق، کنده می شوند و در فضای ذهن پراکنده می شوند.
·       بدین سان است که پیوند میان نسل های متفاوت شعرا و اندیشندگان برقرار و حفظ می شود.


7
حافظ
شـب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کـجا دانـند حال ما سبکـباران ساحـل‌ها

·       معنی تحت اللفظی:
·       شب تاریک و هراس از موج و گردابی چنین ترسناک!
·       سبکباران نشسته در ساحل ها از حال ما نمی توانند باخبر باشند.

چه سهمناک بود سیل حادثه،
که همچو اژدها دهان گشود
زمین و آسمان ز هم گسیخت
ستاره خوشه خوشه ریخت
و آفتاب در کبود دره های آب غرق شد!

·       محتوای نهفته در مفهوم «گرداب هایل» خواجه، همان محتوای نهفته در مفاهیم «دره های آب» و «سیل سهمناک» سایه است.
·       تفاوت تنها در فرم است.
·       تفاوت تنها در واژه ها و در ساختار شعر و نحوه ترکیب واژه ها ست.

8

چه سهمناک بود سیل حادثه،
که همچو اژدها دهان گشود 
زمین و آسمان ز هم گسیخت 
ستاره خوشه خوشه ریخت 
و آفتاب در کبود دره های آب غرق شد!

·       سایه در این بند شعر در سنت حافظ به توضیح انتزاعی فاجعه قناعت می ورزد.

·       شاید به این دلیل که فاجعه کشتار زنجیره ای هر بخت برگشته به بند افتاده نه کردوکاری اندیشیده و سنجیده و مبتنی بر خرد بشری، بلکه واکنش غریزی و خردستیز (ایراسیونالیستی) اولترا ارتجاع فوندامنتالیستی بحران زده ی هار بوده است.

·       چون کردوکار سگ هاری را، کردوکار دیوانه ای را، کردوکار خردستیزانه ی جنون زده ای را نمی توان بر اساس معیارها، قواعد، قوانین و موازین عقلی توضیح داد.

9
چه سهمناک بود سیل حادثه،
که همچو اژدها دهان گشود
زمین و آسمان ز هم گسیخت
ستاره خوشه خوشه ریخت
و آفتاب در کبود دره های آب غرق شد!

·       نظیر همین پدیده را می توان در سیر و سرگذشت ناسیونال ـ سوسیالیسم (فاشیسم آلمان) و میلیتاریسم (امپریایلسم ژاپن) مشاهده کرد:

الف



·       باند جنایتکار هیتلر در لحظات بحرانی واپسین، صدها هزار کودک نابالغ را از آغوش خانواده ها کند و به سنگرها گسیل داشت و خود هیتلر همراه با زن و کودکانش دست به انتحار زدند.

·       این چیزی جز «تجلی» خردستیزی و ورشکستگی ایدئولوژیکی فاشیسم نبوده است.

ب


·       خمینی نیز همان کردوکار هیتلر را تئوریزه می کند و به شکل شعار بر زبان می راند:
·       خمینی از آشامیدن زهر دم می زند و خردستیزانه به جنایات باند خود، نام و  عنوان «عمل انقلابی» می دهد.

ت
 
·       میلیتاریسم ژاپن نیز در لحظات واپسین دست به قتل عام فجیع می زنند:
·       به روایت ژنرال های هنوز زنده ژاپنی، دهها هزار دختربچه و پسربچه چینی در چین تحت اشغال میلیتاریسم ژاپن، بطور کلکتیف (دسته جمعی) مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند و بعد به رگبار گلوله بسته می شوند و در خاوران های چین چه بسا زنده بگور می شوند.
·       بعد خود ژنرال های ژاپنی چه بسا حتی در عالی ترین رده ها دست به انتحار (هاراکیری) می زنند.

·       خردستیزی (ایراسیونالیسم) هزاران نام، عنوان و فرم دارد، ولی یک محتوا دارد.
·       ولی یک نتیجه نهائی به نام فاجعه دارد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر