۱۳۹۲ خرداد ۲۲, چهارشنبه

سیری در گلستان سعدی (59)

سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت چهارم
(گلستان با ب اول، ص 21 ـ 24) 
تحلیلی از شین میم شین
  
سالی دو برین بر آمد.
طایفه اوباش محلت در او پیوستند و عقد مرافقت بستند تا به وقت فرصت، وزیر و هر دو پسرش را بکشت و نعمتی بی قیاس برداشت و در مغاره دزدان به جای پدر نشست و عاصی شد.

·       فرض کنیم که قصه سعدی، واقعیت دارد و فرزند راهزن، زندگی ذلت بار پر مخاطره در مغاره های پر موش و مار را به زندگی در ناز و  نعمت ترجیح داده است.

1

·       اما کشتن وزیر و هر دو پسرش، یعنی کشتن کسی که از مرگ حتمی نجاتش داده و ترجیح دادن زندگی مخاطره آمیز در مغاره به زندگی آسوده در قصر، در بهترین حالت از بی شعوری و بی خردی او حکایت می کند.

2

·       پس باید تربیت کذائی را زیر علامت سؤال برد و آن را بمثابه تربیتی خردستیز مورد انتقاد و تجدید نظر قرار داد.

3

·       پس باید به این نتیجه رسید که «حسن خطاب و رد جواب و آداب خدمت ملوک آموختن و در نظر همگان پسند آمدن»، شیوه تربیتی درستی نیست.

4

·       ولی منافع عینی زندگی ملک را کور کرده است و او را به اطمینان بیشتر به تئوری باطل خویش وامی دارد:

5

·       ملک دست تحسربه دندان گزیدن می گیرد و می گوید:

شمشیر نیک، از آهن بد، چون کند کسی؟
 ناکس به تربیت نشود، ای حکیم، کس 

·       معنی تحت اللفظی:
·       به همان سان که از آهن بد نمی توان شمشیر خوبی ساخت، از ناکس نیز نمی توان کسی ساخت.

6

·       ملک برای توضیح پدیده های اجتماعی و انسانی دست به دامن طبیعت مرده می شود:
·       بزعم او چون از آهن بدبنیاد نمی توان شمشیر خوبی درست کرد، بنابرین از آدم بدبنیاد هم نیم توان آدم نیک بنیاد تربیت کرد.
7

·       ما به این شیوه استدلال ملک و یا سعید عناون ناتورالیزاسیون پدیده های اجتماعی و یا سوسیالیزاسیون پدیده های طبیعی می دهیم.
·       چنین کردوکاری اصولا از سر تا پا غیر علمی و باطل است.

8

·       اولا سنگ آهن نیک بنیاد و بدبنیاد وجود ندارد.
·       هر سنگ اهنی را حرارت کافی دهی، مولکول های آهن ذوب می شوند و بسان مایعی زلال بیرون می ریزند.

9

·       ثانیا جمادات چه ربطی به جامعه و انسان دارند تا «قانون واره های» منسوب به آنها در مورد انسان ها صدق کند.  

10

·       به نظر ملک، چون از آهن بد، از آهن آلوده به فلزات دیگر، نمی توان شمشیر نیک ساخت، پس از ناکس، نمی توان کس ساخت.
·       تئوری گوهر و بنیاد را بهتر از این نمی توان توضیح داد.
·       اشتباه ملک اولا در این است که انسانها را با چیزهای مادی دیگر، با جمادات، یکی می گیرد.
·       او برای انسانها هویت اجتماعی و استقلال روحی و روانی فردی خاص انسانی قائل نمی شود.

11

·       او مثل ماتریالیست های مکانیکی قرن هجدهم در فرانسه، انسان را ماشینی در نظر می گیرد که بطور مکانیکی عمل می کند و با تعویض پیچ و مهره آن، می توان بدلخواه تغییرش داد و فونکسیون دیگری را از او انتظار داشت.
·       غافل از اینکه انسان، میلیون ها سال پیش، جهان جمادات و جانوران را ترک گفته است و ببرکت کار، خود را و محیط پیرامون خود را تحول کیفی بخشیده است.
·       دیگر نمی توان در پرتو قانونمندی ها و قوانین حاکم بر جهان جمادات و جانوران به بررسی جامعه، جهان و روان انسانی پرداخت.

12

·       انسان علیرغم اینکه موجودی بیولوژیکی ـ طبیعی است، علیرغم خویشاوندی اش با جهان جمادات و جانوران، موجودی اجتماعی است، موجودی اندیشنده، شناسنده، تصمیمگیرنده و دگرگونساز است.
·       انسان موجود اجتماعی پیچیده و بغرنجی است و او را نمی توان یکشبه، با نصب ادیبی درباری به انسانواره نوکرصفت دلخواهی مبدل ساخت.

13

ذوب آهن
 
·       علاوه بر این، بر خلاف تصور ملک، از آهن بد می توان شمشیر نیک ساخت، به شرط اینکه آن را نخست از آلودگی هایش پاک کنیم.
·       سعدی خود به این حقیقت امر واقف است و حتی شیوه تطهیر آهن را می داند، ولی در این حکایت بر زبان نمی آورد تا صحت تئوری بنیاد زیر علامت سؤال قرار نگیرد:

14

·       سعدی در غزلی شیوه تطهیر نقره را باز می گوید و آهن و نقره فرق اساسی با هم ندارند، فقط درجه حرارت باید برای تطهیر آهن باید بالاتر باشد:

ذوب نقره

سعدی
(خلیل خطیب رهبر، «دیوان غزلیات سعدی»، ص 48 ـ 49.)
هر که عاشق نبود، مرد نشد
نقره فائق نگشت، تا نگداخت

·       معنی تحت اللفظی:
·       همانطور که نقره در اثر گداختن و ذوب شدن، تطهیر و پاکیزه می شود، به همان سان نیز انسان در کوره عشق مرد می گردد.

·       همین نظر درست را سعدی می توانست در رابطه با هر فلز دیگر، مثلا آهن بد کذائی نیز بر زبان آورد.

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    «سعید» باید «سعدی» و «نیم توان» باید «نمی توان» باشد.
    با پوزش

    پاسخحذف