۱۳۹۲ تیر ۷, جمعه

سیری در گلستان سعدی (63)


 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت پنجم
(گلستان با ب اول، ص 24 ـ 254) 
شین میم شین
   
و خردمندان گفته اند که
توانگری به هنر است، نه به مال
و بزرگی به خرد است، نه به سال.

1

·       سعدی در حکم آخر این شعار از قول خردمندان، برای ارائه معیار بزرگی انتزاعی و کذائی،  دیالک تیک سن و سال و خرد را به شکل دیالک واره ی هیچ و همه چیز بسط و تعمیم می دهد و عملا تخریب می کند.

·       اما منظور از دیالک تیک سن و سال و خرد چیست؟

2


·       ما اینجا وارد عرصه مربوط به تئوری شناخت سعدی می شویم:
·       بزرگی و کوچکی کذائی به کنار، سعدی بیشک حدس می زند که شناخت بشری در دو روند دیالک تیکی تعیین کننده تشکیل می گردد:

3
·       اولا روند دیالک تیکی حسی و عقلی.
·       در این روند حواس بشری تحت تأثیر محیط زیست سیگنال های معینی را به مغز می فرستند و مغز روی این سیگنال ها کار می کند و دست به انتزاع (تجرید)، تعمیم، استنتاج و کردوکارهای فکری و منطقی دیگر می زند.

4

·       ثانیا روند دیالک تیکی تجربی و نظری (امپیریکی و تئوریکی)
·       در این روند شناخت تجربی بنی بشر مورد جمع بندی منطقی و فکری قرار می گیرد و به تشکیل شناخت نظری منجر می شود.

5

·       در این روند دیالک تیکی شناخت، انسان ها نه تنها تجارب شخصی خود را، بلکه حتی تجارب تاریخی بشریت بطور کلی را می توانند مورد بررسی قرار دهند و به شناخت نظری خود پهنا و ژرفا ببخشند.

6
بزرگی به خرد است، نه به سال.

·       حالا به یاوه بودن ادعای خردمندان کذائی می توان پی برد:
·       بدون شناخت حسی، شناخت عقلی نمی تواند تشکیل گردد.
·       بدون دریافت سیگنال های حسی، تشکیل شناخت عقلی، به قول خردمندان، خرد، محال است:
·       مثلا تا کسی دست بر آتش نزند و دستش نسوزد و سیگنال مربوطه به مغز منتقل نشود، هرگز نمی تواند به خاصیت سوزاننده آتش پی ببرد.
·       بدون شناخت حسی، شناخت عقلی و تشکیل خرد امکان ناپذیر است.

7
بزرگی به خرد است، نه به سال.

·       سعدی نه تنها شناخت حسی را نادیده می گیرد، بلکه علاوه بر آن سن و سال بشری را هیچ می شمارد.
·       این بدان معنی است که سعدی  به تجارب بشری، به شناخت تجربی بشری که با شناخت حسی در پیوند ژرف قرار دارد و بر شناخت حسی استوار است، تره هم حتی خرد نمی کند.
·       در حالیکه بدون شناخت حسی و شناخت تجربی نه شناخت عقلی تشکیل می شود و نه شناخت نظری.

·       حالا این سؤال پیش می آید که چرا شیخ خردمند شیراز دچار این خبط و خطا می شود؟

8

بزرگی به خرد است، نه به سال.

·       سعدی می داند که قضیه از چه قرار است.
·       ولی برای تأکید بر نقش بزرگ شناخت عقلی به تحقیر شناخت تجربی مبادرت می ورزد.
·       درست به همان سان که در بیت معروف خویش به تحقیر فرم مبادرت ورزیده است:

صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
تا توانی سیرت زیبا بیار!

·       سعدی در این بیت نیز دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک واره هیچ و همه چیز بسط و تعمیم می دهد و عملا تخریب می کند.
·       نیت سعدی این است که در دیالک تیک فرم و محتوا، نقش تعیین کننده از آن محتوا ست.
·       و گرنه سعدی بیشک می داند که  فرم (صورت چیزها و انسان ها) هیچ نیست.
·       خود او هزاران بیت در وصف عناصر فرمال (صوری و سطحی) از قبیل چشم و ابرو، قد و قامت،  روی و موی، عشوه و ناز یار و غیره سروده است.
·        چون بدون صورت، سیرتی وجود ندارد.
·       بدون فرم، محتوائی نمی تواند وجود داشته باشد.
·       بدون ظرف، مظروفی نمی تواند وجود داشته باشد.

9
بزرگی به خرد است، نه به سال.

·       سعدی با این حکم، یکی از مهمترین معیارهای جامعه فئودالی در عرصه تئوری شناخت را بی اعتبار می سازد.
·       پس از گذشت هفتصد سال در جامعه سعدی، سن و سال کماکان به مثابه معیار حقیقت قلمداد می شود.
·       حق با کسی است که مسن تر است.
·       کوسه در مصاحبه با خبرنگاران فرنگی شکوه از آن داشت که جوانان ادعاهای او را زیر علامت سؤال قرار می دهند.
·       یعین نه تنها برای سن و سال تره خرد نمی کنند، بلکه برای درجه اجتهاد نیز اعتباری قایل نیستند.
·       تازه جوانانی که در جهنم فوندامنتالیسم با کوسه محشورند، همه چیز دارند، به غیر از توان تفکر.

·       سعدی فاتحه ای بلند بر این معیار فئودالی می خواند و شناخت عقلی را بر سن و سال، یعنی بر شناخت تجربی برتر می شمارد.

10
بزرگی به خرد است، نه به سال.

·       در اینکه شناخت عقلی ارزشمندتر از شناخت حسی و شناخت نظری ارزشمندتر از شناخت تجربی است، تردیدی نیست.
·       با شناخت تجربی چه بسا شخصی کسی نمی تواند به حل ساده ترین مسائل نایل آید.
·       از شناخت عقلی و نظری هرگز و به هیچ قیمت نمی توان و نباید صرفنظر کرد.
·       بدون نظر، بدون تئوری نمی توان کاری انجام داد.
·       اما نباید فراموش کرد که در دیالک تیک حسی و عقلی همیشه نقش تعیین کننده از آن حسی است.
·       چون بدون دریافت سیگنال های حسی، خردی تشکیل نمی گردد.
·       و در دیالک تیک تجربی و نظری همیشه نقش تعیین کننده از آن تجربی است.
·       تئوری (نظر، دانش) بر پراتیک (تجربه، مشاهده، آزمون و آزمایش و غیره) استوار است.
·       بدون پراتیک، تئوری تشکیل نمی شود.
·       بدون عمل، اندیشه تشکیل نمی شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر