۱۳۹۲ تیر ۴, سه‌شنبه

سیری در جهان بینی به آذین (20)

ریاضت

7 سال پس از خاموشی به آذین
به قلم رضا نافعی
سرچشمه:
صفحه فیس بوک رضا نافعی
تحلیلی از شین میم شین 
  
رضا نافعی
گفتم ولی طبری امی نویسد:
« انگلس  دربارۀ شیوه مرتاضیت که به ویژه برخی جریانات وابسته به عرفان مبلغ آن بود، می گوید که این مرتاضیت ، توده های فقیر را دعوت می کند که از آن لذائذ که ولو لحظه ای می تواند آن ها را با وضع موجود سازگار سازد، دست بکشند و از طریق ریاضت، نفی و انکار خود را نسبت به وضع موجود  به ثبوت برسانند.»

1

·       در همین تشخیص انگلس، جنبه انقلابی، ضد فئودالی ـ روحانی عرفان آشکار می شود.
·       عرفان انقلابی قرون وسطی در دیالک تیک لذت و ریاضت نقش تعیین کننده را از آن ریاضت می داند.

2

·       این سمتگیری اخلاقی و ایدئولوژیکی عرفان، درست بر خلاف سمتگیری اخلاقی و ایدئولوژیکی طبقات واپسین برده داری و فئودالی در آن زمان است که نقش تعیین کننده را از آن لذت (دم غنیمت دانی، خوشگذرانی) می داند.

3

·       این سمتگیری اخلاقی و ایدئولوژیکی مولانا ضد سمتگیری اخلاقی و ایدئولوژیکی خیام و حافظ و غیره بوده است.

4

·       این سمتگیری اخلاقی و ایدئولوژیکی عرفان آلترناتیو اخلاقی و ایدئولوژیکی نسبت به سمتگیری اخلاقی و ایدئولوژیکی طبقه حاکمه بوده است و محتوای انقلابی و ضد بنده داری ـ فئودالی ـ روحانی داشته است.

5

·       اما در همان زمان، عناصر ایراسیونالیستی عرفان از سوی ایدئولوژی طبقه حاکمه مورد تأیید قرار می گرفت و حتی توسعه و تکامل داده می شد.
·       سعدی در این زمینه سنگ تمام گذاشته است.

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص  1 ـ 3.)
در ستایش خداوند تعالی

و گر سالکی محرم راز گشت
ببندند، بر وی در بازگشت

کسی را در این بزم ساغر دهند
که داروی بی هوشی اش در دهند

یکی باز را دیده بر دوخته است
یکی دیده ها باز و پر سوخته است

کسی ره، سوی گنج قارون نبرد
و گر برد، ره باز بیرون نبرد

اگر طالبی، کاین زمین طی کنی
نخست اسب باز آمدن پی کنی

تأمل در آئینه دل کنی
صفائی به تدریج حاصل کنی

مگر بوئی از عشق مستت کند
طلبکار عهد الستت کند

به پای طلب ره بدانجا بری
و ز آنجا به بال محبت پری

بدرد یقین پرده های خیال
نماند سراپرده، الا جلال

دگر مرکب عقل را پویه نیست
عنانش بگیرد تحیر که بیست (به ایست)

در این بحر جز مرد راعی نرفت
گم آن شد که دنبال داعی نرفت

کسانی کز این راه بر گشته اند
برفتند بسیار و سر گشته اند.

·       این سمتگیری سعدی و سمتگیری های ایدئولوژیکی مشابه حافظ به ایراسیونالیسم (خردستیزی) عرفان سرشته است.

6

·       آنچه انگلس در رابطه با ریاضت عرفان می گوید، بلحاظ محتوا، کماکان اعتبار دارد.
·       نمایندگان سیاسی و ایدئولوژیکی طبقه کارگر نیز تجسم و تبلور ریاضت انقلابی طراز نوین بوده اند و کماکان هستند:
·       یعنی کیش ریاضت انقلابی و طراز نوین را به مثابه آلترناتیوی (بدیل و برابرنهادی) در مقابل کیش لذت (هدونیسم) بورژوازی واپسین و دیگر طبقات ارتجاعی واپسین قرار می دهند.

7

 زرشناس، زهره، باقرزاده، فرجاد

·       تجسم نمونه وار این ریاضت انقلابی طراز نوین علاوه بر بنیانگذاران و سران مارکسیسم ـ لنینیسم، سرداران سلحشور طبقه کارگر ایران از قبیل ژاله اصفهانی و مریم فیروز و آریانپور و انصاری و کبیری و افضلی و حجری و عموئی و شلتوکی و باقرزاده و کی منش و قربان نژاد و کسرائی و به آذین و طبری و کیانوری و صدها دلاور مرتاض دیگر بوده اند.
·       یاد خروشان همه به یاد باد!

 به آذین سری تکان داد و گفت :
«بدبختانه در پاره ای از مکتب ها و بویژه در برخی سازمان های تخته پوست نشینی  که نهان و آشکار سر بر آستان قدرت ها دارند، چنین است.

·       برای درک منظور به آذین از مفهوم انتزاعی «سازمان های تخته پوست نشینی» یا باید به هندوستان سفر کرد و یا باید به فانتزی و تخیل غول آسائی مجهز بود.
·       ولی معلوم هم نیست که رضا با چند من سریش این جمله به آذین را به نقل قول طبری از انگلس ربط و پیوند می دهد.
·       انگلس ریاضت مشخص مرتاضین قرون وسطی را به مثابه واکنشی انقلابی بر ضد ایدئولوژی طبقه حاکمه،  مثبت ارزیابی می کند.
·       در حالیکه به آذین سازمان های ریاضت طلب انتزاعی را معلوم نیست به چه دلیل، وابسته و سرسپرده به طبقه حاکمه می داند.
·       ایکاش اندکی زحمت به خود می داد و نامی از این سازمان های ریاضت طلب می برد.

به آذین
اما عرفان مثنوی با نفی جهان محسوس، جهانی که در جامعه ستم و آز و محرومیت توانگر و درویش تبلور می یابد  و با تأکید بر کناره گیری از آن، اگر ژرفتر نگریسته شود ، دراز دستی  و فریب و خودکامگی و جنگ را نفی می کند، راه دوستی و یگانگی را در آشتی کل – هم در جهان بیرنگی و هم به قدر توان در همین جهان اضداد – به آدم نشان می دهد.»

·       فرمولبندی مفهوم زیر بوسیله به آذین مغشوش است:
·       «جهانی که در جامعه ستم و آز و محرومیت توانگر و درویش تبلور می یابد.»

1
·       شاید منظور به آذین به شرح زیر بوده است:
·       «جهانی که در جامعه مبتنی بر ستم و آز توانگر و محرومیت درویش تبلور می یابد.»

2

·       به آذین به احتمال قوی تسلطی به مارکسیسم ـ لنینیسم ندارد.

·       او با مفاهیمی منظور خود را بیان می دارد که در دوره های قبل از مارکس رواج داشته اند.
·       اما منظور از جامعه مبتنی بر ستم و آز مشخصا کدام فرماسیون اجتماعی است؟
·       منظور فئودالیسم است و یا سرمایه داری؟

3

·       مفاهیم قناعت و آز از مقولات اساسی در فلسفه اجتماعی سعدی و حافظ اند.
·       سعدی در بوستان و گلستان فصلی را به قناعت اختصاص داده است.
·       آز (حرص، طمع) یکی از منفورترین مفاهیم در فلسفه فئودالی سعدی است.
·       سعدی و حافظ با این مفاهیم طبقه متوسط  (بورژوازی آغازین) را مورد حمله ایدئولوژیکی و اخلاقی قرار می دهند:

 سعدی
قناعت توانگر کند مرد را
خبر کن حریص جهانگرد را

·       منظور سعدی از حریص جهانگرد فقط می تواند طبقه متوسط و بویژه بورژوازی تجاری باشد.

حافظ
ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم
با پادشه بگو که روزی مقرر است

4

·       مولانا و عرفان قرون وسطی ـ به مثابه نماینده بورژوازی آغازین ـ اصولا نمی توانند مخالف حرص و آز و خست خارق العاده طبقه متوسط (بورژوازی) و مخالف دغدغه خاطر مدام این طبقه به انباشت سرمایه باشند.
·       این موضع سعدی است.
·       این کسب و کار سعدی است که طبقه متوسط را به سبب خست و حرص و آز و ثروت اندوزی (انباشت سرمایه) مورد انتقاد بی وقفه قرار می دهد و نه کسب و کار مولانا.

به آذین
اما عرفان مثنوی با نفی جهان محسوس، اگر ژرفتر نگریسته شود ، دراز دستی  و فریب و خودکامگی و جنگ را نفی می کند، راه دوستی و یگانگی را در آشتی کل – هم در جهان بیرنگی و هم به قدر توان در همین جهان اضداد – به آدم نشان می دهد.»

·       این مسئله باید در روند تحلیل دیالک تیکی مثنوی مولوی مورد بررسی عمیقتر قرار گیرد.

1

·       احتمال آن می رود که طرفداری از صلح و مخالفت با جنگ از طرف اهل طریقت و عرفان به منظور تقویت مواضع اقتصادی و سیاسی طبقه متوسط بوده است.
·       برای اینکه جنگ یکی از عادی ترین طرق تصرف غنایم و ثروت های این و آن در قرون وسطای فئودالی در سراسر جهان بوده است.
·       جنگ ضمنا به امنیت راه ها و داد و ستد و تجارت لطمه می زده است و چه بسا به مصادره اموال طبقه متوسط از طرف خوانین و سلاطین خودی و بیگانه منجر می شده است.

2
راه دوستی و یگانگی را در آشتی کل

·       شاید در اصل مبتنی بر «وحدت وجود» بتوان نطفه های تریاد آزادی ـ برابری ـ برادری بورژوائی آغازین را پیدا کرد.
·       این موضعگیری در هر صورت هم برتری اصل و نسب و خون و تبار اشرافیت فئودالی را زیر علامت سؤال قرار می دهد و هم نقش روحانیت به مثابه حلقه واسط میان خدا وخلق را.
·       یعنی در تحلیل نهائی ماهیت ضد فئودالی ـ روحانی دارد و آب به آسیاب طبقه متوسط می ریزد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر