۱۳۹۲ خرداد ۲۲, چهارشنبه

هماندیشی بامریم

مغول ها آمدند، خراب کردند، سوزاندند، کشتند، بردند و رفتند.
باز هم دم شان گرم که رفتند!
نقل از صفحه فیس بوک جوکفا

مریم
هر دم از این باغ بری می رسد.
دال
تازه تر از تازه تری می رسد.
فکر نکنم اینها رفتنی باشند.
 البته،.جا خوش کرده اند.
توپ، تانک، مسلسل و بمب اتم هم تاثیر ندارد.
فقط اندیشه بیدار می خواهد که آنهم قربان شکل ماه تان یه سری ها رو حسابی خریدند.
·        دوست مان چنان از «اینها» سخن می گوید که انگار بیگانه اند و از کره مریخ آمده اند، انگار چیزی از جنس تاتار و مغول اند.
·        واقعیت این است که اینها همیشه بوده اند و همیشه هم مؤثر بوده اند.
·        از خودمان اند، جزئی از جامعه بوده اند  و کماکان هستند و در آینده نیز خواهند بود.
·        فریب عمامه و ظواهر چیزها و آدم ها را نباید خورد. 
1
·        همیشه هیئت حاکمه ای روی کار می آید که پشت سرش طبقه حاکمه ای ایستاده باشد.
·        میان هیئت حاکمه و طبقه حاکمه رابطه دیالک تیکی برقرار است:
·        دیالک تیک حکومت و حاکمیت.
·        دیالک تیک هیئت حاکمه و طبقه حاکمه.
2
·        بدون حمایت طبقاتی، بدون حمایت طبقه و توده، هیچ هیئت حاکمه ای نمی تواند روی کار بیاید و پایدار بماند.

3
·        هیئت های حاکمه هم اصولا وقتی سرنگون می شوند که طبقه حاکمه بلحاظ سیاسی، ایدئولوژیکی، اقتصادی خلع ید شود.
·        یعنی حاکمیت عوض شود.
·        حاکمیت در رابطه با مالکیت بر وسایل تولید (کارخانجات، اراضی، مستغلات، بانک ها و غیره) است.

4
·        روشنگری بخشی از پروژه رهایش می تواند باشد.
·        ولی بدون خیزش توده ها زیر پرچم مولدین یدی و فکری رهایش حقیقی محال است.

5
·        اما از چاله در آمدن و به چاه افتادن امکان پذیر است.
دال
بله به خاطر همین گفتم که اندیشه بیدار لازم است..
سیاست است و خطر مستعمره شدن همیشه بوده است تا تاریخ بوده است.
مریم
ملت ایران از چاله در آمدن و به چاه افتادن را چندین بار تجربه کرده اند.
شاید علت اینکه بی حرکت مانده اند و در انتظار امدادهای غیبی هستند، همین ترس باشد.
تلاش زیادی باید صورت گیرد تا توده ها همفکر و هم جهت شوند و با هدف رهایی واقعی به حرکت درآیند.
پیشتر هم هدف اولیه حرکت همین بود ولی به نظر من به درستی رهبری نشد.
·        این مسئله خیلی مهمی است که مریم مطرح می کنند.
·        ولی باید علت یابی شود.
·        بی دلیل نیست.
·        شعور خودرو و خودپو وجود ندارد و اگر هم کم و بیش پدید آید، به هیچ دردی نمی خورد.
·        چون چنین شعوری خیلی سست بنیاد و کوتاهعمر و زودگذر و سطحی است.
مریم
متاسفانه ملت ما به شدت گرفتار خرافات مذهبی شده است و از همین قسمت چندین بار ضربه خورده است.
اما چنان دچار این افکار گردیده که حتی اجازه تفکر به خود نمی دهد.
ترس از عقوبت و گرفتار آتش دوزخ شدن، توسل به واسطه هایی غیر واقعی و انتزاعی، ترس از خدایی مهیب و عذاب دهنده....
چطور می توان اینهمه افکار و اعتقادات مخرب را از ذهن عوام پاک کرد؟
حتی بسیاری از اقشار تحصیل کرده هم گرفتار این اعتقاداتند.
·        تفکر لدنی و مادر زادی نداریم.
·        حتی خرافه لدنی و مادر زادی نداریم.
·        خرافه هم تبلیغ می شود.
·         
·        تفکر علم است.
·        تفکر را باید تمرین کرد و آموخت.
·        تفکر هم باید آموخته شود و هم باید پیگیرانه اشاعه داده شود.
·        برای روشنگری بدیلی و آلترناتیوی وجود ندارد.
·        اما برای تغییر اساسی شعور اجتماعی باید وجود اجتماعی عوض شود و برای تغییر وجود اجتماعی به شعور رهائی بخش نیاز بی چون و چرا هست.
·        دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی همین جا ست که هم گره است و هم گره گشا ست:
·        بدون آگاهی انقلابی نمی توان جامعه را تحول انقلابی بخشید  و بدون تحول انقلابی جامعه  نمی توان شرایط عینی و ذهنی لازم برای اشاعه شعور رهایی بخش را فراهم آورد و جامعه را آگاه ساخت.
مریم
موافقم.
ولی باید انسان به حدی از شعور برسد که نیاز به تغییر را احساس کند.
هنوز مردم ما به این نقطه نرسیده اند.
 
دال
دلیلش شاید این باشد که تمام کشورهای جهان سوم به دوای درد احتیاج دارند و می گردند تا این دوا را پیدا کنند.
ولی متاسفانه بعضی راه شان را کج می کنند.
مریم
من فکر نمی کنم که انحراف از مسیر اصلی تقصیر ملت باشد.
همیشه حرکت ملت ها هدایت شده است و بقول دوست عزیزمان اگر خودپو و حودرو و براساس شعور اجتماعی شکل نگرفته باشد، براحتی منحرف می شود.
چه از جانب نیروهای داخلی یا خارجی
·        اشاعه شعور از طریق روشنگری پیگیر ومستمر امکان پذیر است.
·        امروزه وسایل ارتباط جمعی بیشماری در این زمینه وجود دارد.
·        کمتر کسی اما آنها را به خدمت می گیرد. 
·        بیشتر یاوه اشاعه داده می شود.
·        این سد ابتذال بهتر است که بشکند. 
·        بدون تغییر وجود اجتماعی اما شعور باید از هفتصد خوان رستم بگذرد و چه بسا حتی خنثی و بی اثر شود.
·        از این رو ست که دیالک تیک وجود اجتماعی (شرایط زیست) و شعور اجتماعی (طزر تفکر) باید در نظر گرفته شود.
·        تغییر مناسبات تولیدی، شعور و طرز تفکر مردم را بطرز برق آسائی زیر و رو می کند، ولی بدون نفوذ اگاهی در توده هم تغییر مناسبات تولیدی محال است.
·        دشواری مسئله در همین دیالک تیک است.
مریم
بله متاسفانه از ایزارها هم استفاده نادرست می شود.
تغییر وجود اجتماعی به تنهایی در دست توده نیست.
شرایط حاکم فعلی نمونه ای از این دست است.
توده تا وقتی فقط به فکر تامین معاش است و از پس هزینه های گزافش برنمی آید، جایی برای تفکر برایش نمی ماند.
شاید اینهم حربه ای است برای عقب نگه داشتن مردم.
به نوعی فقط زندگی حیوانی داشتن
البته قصد توهین به هیچ قشری را ندارم.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر