۱۳۹۲ خرداد ۲۸, سه‌شنبه

سیری در جهان بینی به آذین (17)


7 سال پس از خاموشی به آذین
به قلم رضا نافعی
سرچشمه:
صفحه فیس بوک رضا نافعی
تحلیلی از شین میم شین 

رضا نافعی
گمان کردم می خواهد به من طعنه بزند و بگوید :
«رفیق حواست پرت است، چه توقعاتی داری !
ولی چنان بی وقفه سخن را پی گرفت که جائی برای بد گمانی های من  نماند و گفت:
«اما این قدر هست که مولانا توانگران را زکات خوار تهیدستان می داند:
از فقیر استت همه زر و حریر
هین زکاتی ده غنی را ای فقیر

در بارۀ  قدرتمندان جهان – شاهان، وزیران و امیران –  گزندگی سخن مولانا بیشتر است:
نـام مـیری و  وزیـری  و   شــهی
نیست الا درد و مرگ و جان دهی

سخت درمانده است امـیر سست   ریش
چون نه  پس  بیند نه پیش از احمقی اش

احمقان سرور شدستند و  ز بیم
عاقلان سرها  کشیده در   گلیم »

 به آذین
اما این قدر هست که مولانا توانگران را زکات خوار تهیدستان می داند:
از فقیر استت همه زر و حریر
هین زکاتی ده غنی را ای فقیر

·       معنی تحت اللفظی:
·       ای ثروتمند، فقرا منبع و سرچشمه ی ثروت تو (زر و حریرت) اند.
·       پس ای فقیر غنی را زکاتی بده.

·       این بیت مولانا به چه معنی است؟

1

·       مولانا در این بیت، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک اغنیا و فقرا بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن فرود (فقرا) می داند.

·       این موضعگیری ایدئولوژیکی مولانا، درست برعکس موضعگیری ایدئولوژیکی سعدی است.

·       وقتی ما از مبارزه طبقاتی شعله ور میان طبقه متوسط و اشرافیت بنده دار و فئودال در قرون وسطای واپسین سخن می گوییم، منظورمان همین است.

·       مبارزه ایدئولوژیکی میان سعدی و مولانا نیز فرمی از همین مبارزه طبقاتی است.

2
از فقیر استت همه زر و حریر

·       در این مصراع شعر مولانا، ضمنا «تئوری ثروت» او تبیین می یابد:
·       منشاء ثروت اغنیا بنظر مولانا فقرا هستند.

·       این اما به چه معنی است؟

3
از فقیر استت همه زر و حریر

·       برای درک معنی تئوریکی ـ طبقاتی این مصراع باید با موضع فکری سعدی و حافظ در این زمینه آشنا شد:
·       در تئوری ثروت سعدی و حافظ ثروت فرم مائده آسمانی ـ الهی به خود می گیرد:
·       خدای روزی رسان ثروت را بطور نا برابر میان بنی بشر تقسیم می کند:
·       به یکی صد گونه نعمت می دهد و به دیگری نان جو و چه بسا آلوده بر خون (بابا طاهر عریان)

 حافظ
گنج زر، گر نبود کنج قناعت باقی است
آن که آن داد به شاهان به گدایان این داد

·       معنی تحت اللفظی:
·       اگر گنج زر در خانه نیست، کنج قناعت که هست.
·       خدائی که به شاهان گنج زر داده به گدایان هم کنج قناعت داده است.

4

·       در قاموس سعدی و حافظ، از اجتماعی بودن ثروت خبری نیست.
·       ثروت نه پدیده ای اجتماعی، بلکه پدیده ای آسمانی ـ الهی است.
·       بدین طریق، ریشه و علت اصلی نابرابری های اجتماعی، خود خدا ست.

·       وقتی از ایراسیونالیزه کردن مسائل واقعی از سوی حافظ سخن می گوییم، منظورمان همین است:
·       حافظ برای توضیح نابرابری های اجتماعی، برای توضیح دره عمیق میان اغنیا و فقرا، پای قوای موهوم آسمانی و خیالی را به میان می کشد:
·       مسائل مربوط به طبیعت واقعا موجود را با توسل به قوای ماورای طبیعی و مسائل مربوط به جامعه واقعا موجود را با توسل به قوای ماورای اجتماعی توضیح می دهد.

·       این یعنی ایراسیونالیسم (خردستیزی)

5
از فقیر استت همه زر و حریر

·       مولانا به مثابه نماینده ایدئولوژیکی نطفه ای بورژوازی، واقع بین تر از نمایندگان ایدئولوژیکی فئودالیسم و بنده داری است و منشاء ثروت اغنیا را در غارت ثروت تولید شده بوسیله فقرا می داند.
·       وقتی از فیلتریزه شدن (از صافی گذشتن) انعکاس واقعیت عینی در آئینه ضمیر بشری سخن می گوییم، منظورمان همین است:

·       طرفدار نظام بنده داری ـ فئودالی بودن، سعدی و حافظ را از کشف حقیقت عینی باز می دارد و به خطه ی خرافه سوق می دهد.
·       در حالیکه طرفداری از طبقه متوسط (بورژوازی انقلابی آغازین) مولانا را به کشف منشاء حقیقی ثروت، به اجتماعی بودن پدیده ثروت رهنمون می شود.

6
از فقیر استت همه زر و حریر

·       معنای واقعی این مصراع، صرفنظر از اینکه مولانا به کنه گفته خود واقف باشد و یا نباشد، این است که ثروت تولید می شود.
·       ثروت پدیده ای اجتماعی است و نه آسمانی و الهی.
·       ولی در جامعه فئودالی و بنده داری، مولدین ثروت مورد استثمار قرار می گیرند و به فقر و فاقه محکوم می شوند.
·       در نتیجه ثروت در قطبی تلنبار می شود و فقر و فاقه در قطبی دیگر.
·       حضرت علی نیز در نهج البلاغه همین نظر را نمایندگی کرده اند.

7
از فقیر استت همه زر و حریر
هین زکاتی ده غنی را ای فقیر

·       مولانا در این بیت ـ ظاهرا به طنز ـ فقرا را به دادن زکات به اغنیا فرا می خواند و عملا تئوری ثروت سعدی و حافظ را به مصاف ایدئولوژیکی می طلبد.
·       دیگر نمایندگان بورژوازی آغازین از قبیل آدام اسمیت، ریکاردو، کانت، فیشته، هگل و غیره نیز همین موضع مولانا را با غنای نظری بیشتر و با صراحت فزونتر نمایندگی کرده اند.

8
به آذین
در بارۀ  قدرتمندان جهان – شاهان، وزیران و امیران –  گزندگی سخن مولانا بیشتر است.

·       تصور به آذین در این حکم از جامعه ظاهرا قرابت شدیدی به تصور سعدی از جامعه دارد:
·       سعدی هم جامعه را با دیالک تیک شاه و گدا، سلطان و درویش تصور و تصویر می کند.

·       دربار (شاهان و وزیران و امیران و غیره) تجسم چیزی جز هیئت حاکمه نبوده است، هیئت حاکمه ای که بر شالوه ای به نام طبقه حاکمه، بر شانه های طبقه حاکمه مربوطه تشکیل می شود:
·       شاه و وزیر شخصیت های حقوقی اند.
·       نمایندگان (و یا چه بسا جزئی از) طبقه حاکمه اند.

·       یعنی در دیالک تیک فراز و فرود، در دیالک تیک غنی و فقیر قرار می گیرند.

9
نـام مـیری و  وزیـری  و   شــهی
نیست الا درد و مرگ و جان دهی

·       معنی تحت اللفظی:
·       امیر و وزیر و شاه منشاء درد و مرگ و میر اند.

·       محتوای نظری این بیت هم در رابطه با محتوای نظری بیت پیشین است و هم به معنی تکمیل نظر موجود در بیت پیشین است:

10
نـام مـیری و  وزیـری  و   شــهی
نیست الا درد و مرگ و جان دهی

·       فقرا روزی رسان اغنیا هستند و اغنیا غارتگران بی رحم و بی مروت فقرا.
·       فقرا بخشندگان زکات اند و اغنیا آورندگان «درد و مرگ و میر»
·       برای درک بهتر منظور مولانا نظری بر تئوری ثروت سعدی می افکنیم:

11

 سعدی
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص 173.)

چه اندیشی از خود، که فعلم نکو ست؟
از آن در نگه کن، که تقدیر او ست:

برد بوستانبان به ایوان شاه
به تحفه ثمر هم ز بستان شاه.

·       معنی تحت اللفظی:
·       برای چی مرتب از کردوکار مثبت و مفید خود دم می زنی؟
·       از آن بابت مسئله را در نظر بگیر که تقدیر الهی است:
·       باغبان از باغ شاه، میوه به شاه می برد، میوه به عنوان تحفه می برد.

12

·       این بدان معنی است که باغبان (توده های مولد و زحمتکش) از کیسه ی خود خلیفه به خود خلیفه می بخشد.

·       بنظر سعدی تولید و کشت و کار و رنج و زحمت در بین نیست.

·       خدا ثروت اجتماعی را بسان باغی به شاه (طبقه حاکمه) عطا کرده است و توده های تهیدست و زحمتکش ثروت حاضر و آماده خدا و سایه خدا (طبقه حاکمه) را فقط می چینند و به طبقه حاکمه هدیه می کنند.
·       این پاسخ سعدی (ایدئولوژی بنده داری ـ فئودالی) به تئوری ثروت نطفه های بورژوازی آغازین (اهل طریقت و عرفان) است.
·       در این پاسخ سعدی از «زکات فقیر به غنی» و «از منشاء درد و مرگ و میر بودن شاه و امیر و  وزیر» خبری نیست.
·       یعنی از استثمار و ستم و چپاول و غارت حرفی در میان نیست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر