۱۳۹۲ خرداد ۲۴, جمعه

دیالک تیک استه تیک و تئوریک (2) (بخش آخر)


 
جعفر مرزوقی  
(برزین آذرمهر)  
مطلبی دریافتی 
با ویرایشی از یاسین

 

اثری از حسین رزاقی

حریف 
آیا شعار وطن دوستی با خصلت انترناسیونالیستی که معمولا  موضوع  اصلی سروده های شما ست، در تضاد نیست؟

برزین آذرمهر

·       انترناسیونالیسم و پاتریوتیسم (میهن دوستی) دو روی سکه واحدی اند.
·       هیچ انتظارنداشتم که با این قاطعیت امری چنین بدیهی را زیر علامت سئوال ببرید.

حریف
من چیزی با قاطعیت نگفتم.
فقط پرسیدم .
تا آنجا که من فهمیده ام در عصر امپریالیسم که سرمایه جهانی می شود و مرزی نمی شناسد مفهوم ملت و به طبع آن میهن نیز ناپدید می شود.

 برزین آذرمهر

1

·       انترناسیونالیسم، با پیش شرط شعور طبقاتی، از ایدئولوژی طبقه کارگر ریشه گرفته و در شعار «کارگران همه کشورها متحد شوید!» تجلی می یابد و با ناسیونالیسم ارتجاعی بورژوائی، شووینیسم، راسیسم (نژاد پرستی) و ایده‌ های سخیف جهان وطنی، سر سوزنی سازگاری ندارد.

2

·       کلاسیک های مارکسیسم اثبات کرده اند که مبارزه عام، میان سرمایه و کار، دارای خصلتی بین الملی بوده و در همه جای جهان جریان دارد.

3

·       بر این اساس، سوسیالیسم نه مسئله ای محلی، بلکه مسئله ای بین المللی است، که باید از راه مبارزه ی بین المللی کارگران حل گردد.

4

·       اما طبقه کارگر، برای اینکه اساسا قادر به مبارزه باشد، باید خود را در خانه خود، به مثابه طبقه سازمان دهد و میهنش میدان مبارزه بی‌ واسطه اش باشد و لذا مبارزه طبقاتی طبقه کارگر، اگر به لحاظ محتوا، بین المللی است ، بلحاظ فرم، ملی است.

حریف
ظاهرا شما حرف مرا تأیید کرده اید.
در پایان توضیح تان مبنی بر اینکه «مبارزه طبقاتی بلحاظ فرم ملی است» از کیست؟
اینکه حوزه عمل در محدوده ی جغرافیائی یا منطقه ای است بمفهوم ملی نیست.

برزین آذرمهر

1

·       اگر در نوشته ی من و نظر خودتان نقاطی مشترک می بینید، مطمئن باشید که تنها و تنها در فرم است.
·       و گرنه به لحاظ محتوی این دو دیدگاه هیچ گونه خویشاوندی با هم ندارند.

2

·       به اعتقاد شما «در عصر امپریالیسم که سرمایه جهانی می شود ومرزی نمی شناسد٬ مفهوم ملت وبه طبع میهن نیز ناپدید می شود.»
·       این نگرش حاکی از باور به گرایش موسوم به جهان وطنی است که در ایدئولوژی بورژوائی در عصرامپریالیسم٬ در ایدئولوژی انتگراسیون (همپیوندی) و درچشم پوشی برمنافع و حقوق ملی وسرانجام در نیهلیسم ملی باز تاب یافته است.

3

·       در حالی که موضع من حاکی از باور به انترناسیونالیسم (همبستگی بین المللی)  پرولتری است

4

·       این یعنی برابرحقوقی کامل ملت ها٬ حق تعیین سرنوشت ملل و اتحاد وهمبستگی کارگران و زحمتکشان همه ی ملت ها .

5

·       زوال ملت ها زیر سلطه ی سرمایه مالی و تسلط ابر قدرتانه ی امپریالیسم جهانی بر مبنای زور و تجاوز به حقوق ملی و تحمیل قلدرانه با هدف استثمار و استعمارملل ضعیف٬ که شما در موضع دفاع از آنید٬ امری است نا عادلانه، ضد انسانی، ضد تاریخی و مخالف تمدن بشری.

6

·       انترناسیونالیسم پرولتری جانبدار برابرحقوقی ملی، حق تعیین سرنوشت ملی و حقوق دموکراتیک ملل است و در برابر ستم ملی، تبعیضات ملی و برتری طلبی ملی، یگانگی همه زحمتکشان را قرار می دهد.

7

·       طبقه کارگر در آن واحد به منافع حیاتی ملت ساکن در کشور خود و منافع مشترک طبقه کارگر در سراسر جهان می اندیشد و در مبارزه اش، منافع ملی و بین المللی رنجبران را به هم پیوند می دهد.

8

·       انترناسیونالیسم پرولتری توجه به میهن٬ یعنی سطح رشد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی موجود را عامل مهمی در مبارزه طبقه کارگر می داند و به هیچ وجه نسبت به شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور خویش بی‌ تفاوت نیست.

9

·       مبارزه در راه پیشرفت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ملت خویش٬ شعور ملی، غرور ملی، عشق به ملت و احساس و عاطفه و احترام به ملل دیگر از انترناسیونالیسم پرولتری جدایی نا پذیر اند.

10

·       انترناسیونالیسم پرولتری زوال ملت ها را تنها و تنها در یک جامعه ی کمونیستی امکان پذیر می داند
·       جامعه ای که در آن، پس از رشد موزون و هماهنگ ملل٬ تفاوت های ملی به مرور رنگ می بازند و در شرایطی کاملآ عادلانه و به ویژه داوطلبانه، مقوله ملت به عنوان یک فرم توسعه ی اجتماعی به بایگانی تاریخ سپرده می شود.

11
·       در پایان با تأسی به شیوه خود تان می پرسم:
·       شما که پس و بیش نوشته شدن دو واژه را در مصرعی از یک شعر بر نمی تابید و آن را اهانتی به زبان شیرین فارسی می دانید٬ چه گونه زوال یک ملت با همه مشخصات زبانی٬ فرهنگی و میراث تاریخی اش را به این سادگی می پذیرید؟

حریف
من فقط یک سؤال ساده طرح کردم و بیان نظر خودم هم نبود.
باز تکرار می کنم.
این مطالب که شما می نویسید از کیست؟
تحلیل و موضع شخصی خودتان است؟
زیرا این ها ارتباطی با مارکس یا مارکسیسم ندارد.
من شخصا موضع مشخصی ندارم.
وطن پرستی یا وطن دوستی طبقاتی نیست و تمام طبقات را در بر می گیرد و آنها را در در تقابل با هم قرار می دهد.
وطن آنجا ست که بهتر است.
در ضمن بنده هیچ تعصبی نسبت به زبان پارسی یا زبان دیگر ندارم.
فقط بر این باورم که باید اصول را رعایت کرد.
همانطور که علیرغم نفرت از رانندگی، هنگام رانندگی قوانین آن را رعایت می کنم.

برزین آذرمهر

·       شما می گویید:

«من فقط یک سوال ساده طرح کردم و بیان نظر خودم هم نبود!»

1
·       تلاش من هم جز پا سخگویی نبود.

2

·       ولی اگر نظر خودتان نبود، پس به چه منظوری آن را مطرح کرده و دفاع از آن را بعهده گرفتید ؟

·       می گویید:
«باز تکرار می کنم. 
این مطالب که شما می نویسید از کیست؟ 
تحلیل و موضع شخصی خودتان است؟»

1

·       نخست آن که این طرز گفتار شما مرا به یاد مبصر کلاس های ابتدایی می اندازد.

2

·       ولی از این که بگذریم حقیقتآ فرد خاصی را ندارم که به شما معرفی کنم .

3

·       نوشته ها ی من بی شک ریشه در میراث فرهنگ مارکسیستی دارد که روی آن ها تأمل نموده وبه مرورجذب کرده ام و امروزه از آن ها به عنوان ایده ای پذیرفته شده و بمثابه نظر خودم دفاع می کنم.


·       می گویید:

«من شخصا موضع مشخصی مطرح نکردم.»

·        اگرچنین است لااقل به من بگویید، این نظر از سوی چه کسی مطرح شده تا روی سخن من با وی باشد.

·       می گویید:


«وطن پرستی یا وطن دوستی طبقاتی نیست و تمام طبقات را در بر می گیرد و آنها در در تقابل با هم قرار می دهد.»

1
·       در این جمله ی شما تناقضی هست.

2

·       اگر وطن دوستی طبقاتی نیست، چگونه می تواند تمام طبقات را در بر بگیرد؟

3
·       با این همه من با بخش دوم آن موافقم.
·       به نظر من هم، وطن، تمام طبقات اجتماعی هر کشور را در بر می گیرد.

4

·       ولی هر طبقه ای از دیدگاه طبقاتی خویش میهنش را دوست دارد.

5
·        البته با توجه به این نکته
که تا وقتی که جنبش های اجتماعی شکل نگرفته و منسجم نشده اند، ایدئولوژی حاکم، ایدئولوژی طبقات حاکمه است.

·       می گویید:
«وطن آنجا ست که بهتر است.»

·       این هم نظری است.
·       در این مورد چیزی ندارم بگویم.

·       می گویید:

«در ضمن بنده هیچ تعصبی نسبت به زبان پارسی یا زبان دیگر ندارم. 
فقط بر این باورم که باید اصول را رعایت کرد. 
همانطور که علیرغم نفرت از رانندگی هنگام رانندگی قوانین آنرا رعایت می کنم.»

·       سخنی هرگز از تعصب نبود.
·        اگر مثالی زدم منظورم، علاقه ی شما به زبان فارسی بود و محال است، باورکنم که شما به همان چشم بدان بنگرید که به قوانین رانندگی.

پایان

۱ نظر:

  1. یاسین

    « اما طبقه کارگر، برای اینکه اساسا قادر به مبارزه باشد، باید خود را در خانه خود، به مثابه طبقه سازمان دهد و میهنش میدان مبارزه بی‌ واسطه اش باشد (کاملا درست است)
    و لذا مبارزه طبقاتی طبقه کارگر، اگر به لحاظ محتوا، بین المللی ست ، بلحاظ فرم، ملی است.»
    (این فرمولبندی دقیق نیست و قابل تأمل است)

    البته کسان دیگری هم از فلاسفه مارکسیست همین فرمولبندی را به احتمال قوی نمایندگی کرده اند.
    چون این فرمولبندی برای ما خیلی آشنا جلوه می کند.
    شاید هانس هاینتس همین را هولتس نمایندگی کرده باشند.
    شاید دلیل این فرمولبندی شما و دیگر یاران به شرح زیر باشد:
    ارتش جهانی طبقه کارگر ماهیتا (بلحاط محتوای ماهوی) ارتش بین المللی واحدی در نظر گرفته می شود که (بلحاظ فرم نمودین) در فرم گردان های ملی سازمان بندی شده است.
    ما مبارزه طبقه کارگر را هم در مقیاس ملی در دیالک تیک فرم و محتوا می بینیم و هم در مقیاس بین الملی
    این دقیقتر است.
    برای اینکه هر مبارزه در هر مقیاس، فرم و محتوای خاص خود را هم دارد.
    دیالک تیک مناسب برای این مسئله شاید دیالک تیک داخلی و خارجی باشد:
    طبقه کارگر هم در داخل بر ضد طبقه حاکمه مبارزه می کند و هم در خارج
    هم در مقیاس تمام اجتماعی و هم در مقیاس تمام ارضی
    هم در مقیاس ملی و هم در مقیاس بین المللی

    ضمنا هم طبقه حاکمه و هم طبقه کارگر (هم سرمایه و هم کار) حاوی خصلت ملی و بین المللی است
    اصولا هر چیز بهتر است که در چارچوب شبکه ای از دیالک تیک های منتج از هم و مرتبط با هم در نظر گرفته شود و نه در چارچوب دیالک تیک واحدی مثلا فرم و محتوا

    پاسخحذف