۱۳۹۲ خرداد ۱۸, شنبه

سیری در جهان بینی عمر خیام (55)


عمر خیام
(427 ـ 510) (1048 ـ 1131)
تحلیلی از شین میم شین

تحلیل  رباعی شمارهٔ  ۶۷   


بر پشت من از زمانه تو می آید
وز من همه کار نانکو می آید
جان عزم رحیل کرد و گفتم:
«بمرو!»
گفتا:
«چه کنم خانه فرو  می آید.»

·       معنی تحت اللفظی بیت:
·       پشتم از جور روزگار خم می شود.
·       دست به هر کاری که می زنم، معیوب صورت می گیرد.
·       روحم قصد کوچ داشت، گفتم:
·       «نرو!»
·       گفت:
·       «چاره ای جز رفتن ندارم.
·       چون خانه تن در حال فروپاشی است.»

1
بر پشت من از زمانه تو می آید

·       خیام در این مصراع از خم گشتن پشت خویش خبر می دهد، از تخریب عمارت جسم خویش، از پیر گشتن خویش.

2
وز من همه کار نانکو می آید

·       خیام پیامد تخریب جسم را در این مصراع توضیح می دهد:
·       معیوبیت کردوکار خود را.

·       این به چه معنی است؟
3

·       این بدان معنی است که خیام دیالک تیک ساختار و فونکسیون را به شکل دیالک تیک جسم و نتیجه کار بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن ساختار (جسم) می داند:
·       با تخریب تدریجی جسم، با خم گشتن پشت به عنوان مثال، فونکسیون محوله به جسم بطرزی ناقص و معیوب صورت می گیرد.

4

·       درست به همان سان که اگر چرخ خیاطی خراب شود، یعنی اگر ساختار آن تخریب شود، فونکسیون محوله بدان یعنی دوخت و دوز بطرز معیوبی صورت خواهد گرفت.
·       ساختار هر چیز تعیین کننده فونکسیون آن است.

5
جان عزم رحیل کرد و گفتم:
«بمرو!»
گفتا:
«چه کنم خانه فرو  می آید.»

·       خیام در این بیت، دیالک تیک ماده و روح را به شکل دیالک تیک جسم و جان بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را  بدرستی از آن ماده (جسم) می داند.

6
·       با تخریب ماده (جسم)، روح هم تخریب می شود.
·       عکس این هم صادق است.
·       تخریب روح نیز به تخریب جسم می انجامد.
·       به همین دلیل ما از دیالک تیک ماده و روح، جسم و جان سخن می گوییم.
·       خیلی از بیماری های جسمانی در نتیجه بیماری های روحی و روانی پدید می آیند و خیلی از اختلالات روحی و روانی در اثر بیماری های جسمانی.
·       تعیین کننده در دیالک تیک جسم و روح، اما جسم است.

7

·       شعار «جان سالم در بدن سالم است» هم نتیجه تقطیر دقت مند تجارب خلق ها ست و هم پاسخ درست به مسئله اساسی فلسفه است:
·       ماده تعیین کننده روح است.
·       جسم تعیین کننده جان است.
·       این پاسخ ماتریالیستی به مسئله اساسی فلسفه است.

8

جان عزم رحیل کرد و گفتم:
«بمرو!»
گفتا:
«چه کنم خانه فرو  می آید.»

·       خیام در این بیت، ضمنا دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک جسم و جان از سوئی و به شکل دیالک تیک خانه و کولی از سوی دیگر بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن فرم (جسم، خانه) می داند.
·       چون فرم (جسم، خانه) فرسوده و تخریب شده، محتوا (جان، کولی) قصد کوچ کرده است تا خانه بر سرش آوار نشود.

9
·       این همان کردوکار اهل طریقت و عرفان است:
·       مولوی هم جسم را به قفس تشبیه می کند و جان را به مرغ.

10

·       ظاهرا نه خیام از دیالک تیک جسم و جان خبر دارد و نه مولانا.
·       هر دو به دوئالیسم ماده و روح، جسم و جان باور دارند و فکر می کنند که یکی بدون دیگری می تواند ادامه حیات دهد.
·       بزعم حضرات جسم تجزیه می شود و خاک می شود، ولی روح بسان چلچله ای پر می کشد و به حیات ابدی خود ادامه می دهد.

11

·       وقتی می گوییم که مذهب شعور وارونه است، به همین دلیل است:
·       آنچه ابدی و فنا ناپذیر است، ماده است.

·       جسم انسانی فنا نمی پذیرد، بلکه به اجزا و عناصر مادی اولیه خود تجزیه می شود تا در فرم دیگری مجددا ترکیب شود.
·       آنچه از بین می رود، روح است:
·       با تخریب ساختار جسم، روح از بین می رود.

·       مذهب اما قضیه را وارونه جلوه می دهد:
·       روح را ابدی می داند و ماده را موقتی  و فانی.

12

·       مذهب ضمنا میان ماده و روح دیوار دوئالیستی می کشد و پیوند ناگسستنی جسم و جان را انکار می کند.
·       اگر منظور خیام هم حقیقتا همین باشد، همان طرز تفکر طبقه حاکمه در زمان خود را، یعنی همان طرز تفکر مذهبی را نمایندگی می کند.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر