۱۳۹۲ خرداد ۲۷, دوشنبه

جهان و جهان بینی هوشنگ ابتهاج (21)



امیر هوشنگ ابتهاج (سایه)  (6 اسفند 1306)
تحلیلی از شین میم شین

زندگی

چه سهمناک بود سیل حادثه،
که همچو اژدها دهان گشود
زمین و آسمان ز هم گسیخت
ستاره خوشه خوشه ریخت
و آفتاب در کبود دره های آب غرق شد!

·       معنی تحت اللفظی:
·       سیل حادثه فوق العاده هول انگیز بود:
·       بسان اژدهائی دهن باز کرد و رشته پیوند زمین و آسمان را پاره نمود.
·       در نتیجه، ستارها خوشه خوشه فرو ریختند و آفتاب در دره های مملو از آب غرق شد.

1


·       این بند شعر سایه، بسان اکثر اشعار ایشان، جولانگاه دیالک تیک ملی و بین المللی است.
·       به عبارت دیگر، جولانگاه دیالک تیک داخلی  و خارجی است.

2

·       دلیل این خودویژگی، خودویژگی خود سایه است.
·       سایه سرباز سنگرهای خونین پرولتری است.
·       سایه با پرولتاریا می افتد و می خیزد، می خندد و می گرید.

·       و پرولتاریا طبقه ای است که جولانگاه دیالک تیک ملی و بین المللی است:
·   پاتریوتیسم و انترناسیونالیسم (میهن پرستی و همبستگی بین المللی) دو روی سکه ایدئولوژی پرولتاریا ست.

·       برای اینکه بورژوازی نیز جولانگاه دیالک تیک ملی و بین المللی است:
·       ناسیونالیسم و کوسموپولیتیسم (ملی گرائی و جهانوطنی) دو روی سکه ایدئولوژی بورژوازی است.

3

·       سایه در سنگری ملی ـ بین المللی همزمان جنگیده، می جنگد و می بایستی و می باید هم بجنگد.
·       برای اینکه دیالک تیک رهایش اجتماعی، چنین ضرورتی را ایجاب و چه بسا حتی دیکته و تحمیل می کند:
·       پرولتاریا تنها با رهایش اجتماعی بشریت است که به رهایش اجتماعی خود دست می یابد و با رهایش پرولتاریا ست که بشریت ماقبل تاریخ خویش را پشت سر می گذارد و وارد تاریخ حقیقی خویش می گردد:
·       یعنی سیر و سرگذشت آتی خود را خود رقم می زند:
·       تاریخ خود را خود، آگاهانه و خودآگاهانه می سازد.

4
چه سهمناک بود سیل حادثه،
که همچو اژدها دهان گشود
زمین و آسمان ز هم گسیخت
ستاره خوشه خوشه ریخت
و آفتاب در کبود دره های آب غرق شد!

·       به همین دلیل منظور سایه در این بند شعر حاوی شکست فجیع پرولتاریای جهانی نیز است:
·       کعبه امید سایه در هم شکسته و بورژوازی فرزندان لنین را به جنده وارگی و دریوزگی کشانده است.
·       ابر قدرت پرولتاریا به درجه نازل کشوری عقب مانده تنزل داده شده است که از طریق فروش بی بند و بار ثروت های زیر زمینی و ملی جامد و جاندار خویش روزگار می گذراند.

5

·       با شکست اردوگاه اصلی کار، عقب نشینی در همه جبهه های رهایش اجتماعی بطرز فجیعی شروع شده است.
·       حتی عناوین و اسامی و تابلوهای احزاب کارگری ـ یعنی فرم آنها ـ یکشبه تعویض شده است تا با محتوای طبقاتی ضد پرولتری پر شود.
·       جاکشان اند که میداندار جهان گشته اند و عربده گوشخراش خونین شان گوش فلک  را حتی کر کرده است:

6

 چه سهمناک بود سیل حادثه،

که همچو اژدها دهان گشود
زمین و آسمان ز هم گسیخت
ستاره خوشه خوشه ریخت
و آفتاب در کبود دره های آب غرق شد!

·       سهمناکی سیل حادثه به همین دلیل است:
·       هول انگیزی ابعاد فاجعه از همین رو ست. 
·       سقوط خوشه خوشه ستاره ها به همین معنا ست.

·       چرا که با سقوط کعبه آمال پرولتاریا، ستاره ها، به مثابه سمبل دیرین خوش بینی و تجسم فروزان امید خوشه خوشه فرو ریخته اند.
·       چرا که با سقوط دولت پرولتری شوراها، آفتاب روشنائی بخش و روشنگر در دره های آکنده از آب گلالود سیل سهمگین حادثه غروب کرده است.

·       سایه در همین زمان همین مسئله را در شعر دیگری با صراحت بی چون و چرائی به تبیین نشسته است.
·       شعری که در «نامه مردم» در آن زمان انتشار یافته بود.

هوا بد است
تو با کدام باد می روی؟

·       به همین دلیل است که سایه مخاطب خود را به خمپاره ی پرسش پر پرخاش بیدارنده می بندد:
·       هوا بد است و بادهای ناموافق در وزیدن اند.
·       تو در این میان، به همراه کدامین باد می روی؟

·       سایه در حقیقت سمتگیری بی پرنسیپ همراهان را به نقد می کشند:
·       تغییر سریع و هر روزه قبله آمال و ایدئال و نظر آنها را:
·       نان به نرخ روز خوردن آنها را.
·       سمتگیری مبتنی بر مد روز آنها را.


·       سایه مفهوم «باد» را به احتمال قوی در سنت خواجه شیراز بکار می برند.
·       حافظ هم احتمالا باد را به مثبت و منفی، سازنده و مخرب، امیدبخش و یأس آور طبقه بندی کرده است.
·       ما نظری به دیوان خواجه می اندازیم تا با مفهوم باد در قاموس او آشنا شویم:

حافظ
کشـتی شکستگانیم، ای باد شرطه برخیز
باشد کـه بازبینیم دیدار آشـنا را

·       حافظ در این بیت با مفهوم «باد شرطه»، بادی را در نظر دارد که بر وفق مراد می وزد:
·       باد رهائی بخش!

حافظ
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما:
«گل بی خار کجا ست؟»

گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند
ما و چراغ چشم و ره انتظار دوست

·       حافظ در این ابیات با مفهوم «باد خزان، باد فتنه»، بادی را در نظر دارد که بر خلاف مراد می وزد:
·       باد مخرب و ویرانگر.

حافظ
در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو
به هواداری آن عارض و قامت برخاست

·       حافظ در این بیت با مفهوم «باد بهاری»، بادی را در نظر دارد که ضد دیالک تیکی «باد خزانی» است و هوادار عارض و قامت یار است.
·       پاسدار زیبائی است.

حافظ
شکوه آصفی و اسب باد و منطق طیر
به باد رفت و از او خواجه هیچ طرف نبست

دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا:
«شراب نوش و غم دل ببر ز یاد!»
گفتم:
«به باد می‌دهدم باده، نام و ننگ»
گفتا:
«قبول کن سخن و هر چه باد باد!»

·       حافظ در این ابیات با مفهوم «به باد رفتن»، تار و مار گشتن و تخریب ایدئال ها را در نظر دارد.

حافظ
بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است
بیار باده که بنیاد عمر بر باد است

·       حافظ در این بیت با مفهوم «باد»، بی اعتباری و گذرائی عمر  را در نظر دارد.

حافظ
شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم
عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است

اگر چه باده فرح بخش و باد گلبیز است
به بانگ چنگ مخور می، که محتسب تیز است

سنگ و گل را کند از یمن نظر لعل و عقیق
هر که قدر نفس باد یمانی دانست


·       حافظ در این ابیات با مفهوم «باد خوش نسیم، گلبیز، یمانی»، باد مفید و مثبت را در نظر دارد.

حافظ
از بهر خدا زلف مپیرای که ما را
شب نیست که صد عربده با باد صبا نیست

دوش باد از سر کویش به گلستان بگذشت
ای گل این چاک گریبان تو بی چیزی نیست

دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
من نیز دل به باد دهم هر چه باد باد

از دست رفته بود وجود ضعیف من
صبحم به بوی وصل تو جان بازداد باد

·       حافظ در این ابیات با مفهوم «باد صبا، باد از سر کوی دوست»، باد بشرگرا و پیام آور و پیام بر و دوست وار را در نظر دارد.

حافظ
«گره به باد مزن گر چه بر مراد رود»
که این سخن به مثل باد با سلیمان گفت.

حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد
یعنی از وصل تو اش نیست بجز باد، به دست

به کام تا نرساند مرا لبش چون نای
نصیحت همه عالم به گوش من باد است

بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رود به باد

·        حافظ در این ابیات مفهوم «باد» را به مثابه هیچ و پوچ بکار می برد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر