۱۴۰۴ اردیبهشت ۱۳, شنبه

درنگی در شعری از هوشنگ ابتهاج (سایه) (۸)

   

درنگی 

از

شین میم شین

  

هوشنگ ابتهاج 

(سایه)


اما چه باید گفت
از انسان نمایانی که ننگ نام انسانند
درنده خویانی که هم دندان گرگانند
آنان که افکندند در گردنِ گردان (گردن؟) فرازان
حلقه های دار
آنان که عشق و مهربانی را
در دستهای بغض و کین کشتند
آنان که انسان بودن خود را

در پای این کشتند.

معنی تحت اللفظی:

بر خلاف «بسیار مردانی که خود میزان ِ شأن ِ آدمی» بودند،

کسانی هم هستند که درنده و گرگ واره اند، فقط به ظاهر آدم اند و ننگی برای آدمیت اند.

کسب و کار چنین کسان، افکندن حلفه دار بر گردن گردنفرازان، کشتن عشق و مهر در اثر بغض و کین و در نتیجه، کشتن آدمیت در خویشتن است.

شخصیت ـ تئوری سایه

علمی تر، رئالیستی (واقع بینانه تر) و راسیونالیستی تر (عقلائی تر) از  شخصیت ـ تئوری طبری است.

شخصیت ـ تئوری سایه، بر خلاف شخصیت ـ تئوری خرافی طبری 

  در تحلیل نهایی

  مارکسیستی  است.

مراجعه کنید

به

درنگی در پژوهشی از احسان طبری راجع به ارزیابی و شناخت شخصیت انسانی 

شخصیت

در

شخصیت ـ تئوری سایه

خادم ارجمند جامعه و تاریخ است.

ضد شخصیت (آنتی هیرو) در شخصیت ـ تئوری سایه،

 اصلا شخصیت نیست.

زباله است.

شخصیت (و در حقیقت، شخص) در شخصیت ـ تئوری کذایی طبری

هم می تواند مثبت باشد و هم می تواند منفی باشد.

هم می تواند انقلابی باشد  و هم می تواند ضد انقلابی و یا ارتجاعی (مرتجع) باشد. 

البته

شخصیت ـ تئوری سایه

عاری از ایرادات جدی و علمی نیست:

(سایه) 
 ای غم ! رها کن قصه ی خون بار
چون دشنه در دل می نشیند این سخن، اما
من دیده ام بسیار مردانی که خود میزان ِ شأن ِ آدمی بودند
وز کبریای روح بر میزان ِ شأن ِ آدمی بسیار افزودند.


 آری چنین بودند
آن زنده اندیشان که دست ِ مرگ را بر گردن ِ خود شاخ گل کردند

و مرگ را از پرتگاه ِ نیستی تا هستی ِ جاوید پُل کردند.

معنی تحت اللفظی:

این حقیقت امر، قصه خونبار غم انگیزی است

که بسان دشنه در دل می نشیند:

مردهایی که ملاک و معیار و میزان شأن و مقام و منزلت و عظمت بشریت بوده اند و با کبریای روحی شان بر شأن و مقام و منزلت و عظمت بشریت افزوده اند.

مردهایی که زنده اندیش بوده اند و حلقه گلی از مرگ به عنوان تجلیل بر گردن خود نهاده اند

و

مرگ را به پلی بین پرتگاه فنا و قله بقا تبدیل کرده اند.

مشخصه اصلی شخصیت

در

شخصیت ـ تئوری سایه

داشتن کبریای روحی و زنده اندیشی و از جان گذشتگی (ایثار) است.

نه سایه با  معیار ارزیابی مارکسیستی ـ لنینیستی شخصیت آشنا ست و نه طبری.

معیار ارزیابی مارکسیستی ـ لنینیستی شخصیت

خدمت به توسعه نیروهای مولده جامعه بشری است.

یعنی داشتن سمتگیری انقلابی است.

 

مراجعه کنید

به

شخصیت

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5072

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5071

 

زنده اندیشی کذایی

نتیجه جبری سمتگیری انقلابی است.

 از جان گذشتگی (ایثار) 

نه معیاری برای تعیین شخصیت است و نه تعیین  کننده است.

از قضا

شهادت و خودکشی و ایثار و شجاعت و شهامت و عظمت و خودستیزی (نیهلیسم) و خردستیزی

چه بسا

از خصایص  و خصال ضد شخصیت ها، یعنی زباله ها و لاشخورها

مثلا

آنارشیست ها، فاشیست ها، فوندامنتالیست ها، آوانتوریست ها و غیره
است.


سایه

  ای غم، تو با این کاروان ِ سوگواران تا کجا همراه می آیی؟
دیگر به یاد ِ کس نمی آید
آغاز ِ این راه ِ هراس انگیز
چونان که خواهد رفت از یاد ِ کسان افسانه ی ما نیز!

معنی تحت اللفظی:

غم همراه دیرین کاروان سوگواران شخصیت ها ست.

کاروانی که آغاز راه هراس انگیزش از یادها رفته است.

بسان افسانه ما که از یادها خواهد رفت.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر