آذر و احسان طبری
طبری
باید دوستدار حقیقت، جویاى حقیقت، مبارز راه حقیقت در کردار و گفتار، در نهان و عیان، در ظاهر و باطن بود.
چنین است یک شرط عمده انسانیت، نیک بودن، مثبت بودن.
این رهنمود و در حقیقت، اندرز انتزاعی طبری است:
تعریف حقیقت از دید طبری را دیده ایم:
انعکاس درست واقعیت.
طرز و طریق و ترفند کشف حقیقت از دید طبری را هم به نقد کشیده ایم:
تعیین نقش تعیین کننده در هر دیالک تیک.
در این اندرز
شرط عمده انسان بودن و نیک بودن و مثبت بودن
جای شرط عمده شخصیت و در واقع شخص ایدئال طبری بودن را می گیرد.
شخص ایدئال طبری
باید
حقیقت را دوست بدارد
حقیقت را بجوید
و
در راه حقیقت برزمد.
هم در کردار و هم در گفتار.
هم در نهان و هم در عیان
هم در ظاهر و هم در باطن.
طبری
در این اندرز انتزاعی
دیالک تیک تئوری و پراتیک
را
به صورت دیالک تیک کردار و گفتار بسط و تعمیم می دهد و در واقع افکار را از قلم می اندازد.
طبری
دیالک تیک پدیده و ماهیت (ظاهر و ذات)
را
به صورت دیالک تیک ظاهر و باطن بسط و تعمیم می دهد که از دوئآلیسم های فقهی و عهد بوقی است.
طبری
کسى که با انبانى از غرض و محاسبه قبلى وارد عرصه مى شود،
فقط قصد دارد آن بخشى از واقعیت را بپذیرد
که موافق خواست اوست و بقیه را انکار کند و مسخ نماید.
شخصیت و در واقع شخص منفی طبری
کسی است که دلی مملو از غرض (سوء نیت) دارد و اهل حساب و کتاب است.
تحلیل طبری از چنین کسی،
نه تحلیلی طبقاتی، بلکه قضاوتی تخیلی و پیشداوری ئی دلبخواهی است:
شخصیت منفی طبری
نه کل واقعیت را، بلکه بخشی از آن را می پذیرد.
بخشی را که موافق میلش (و نه مطابق با منافعش و نه مطابق با منافع طبقاتی اش) باشد.
چنین کسی مابقی واقعیت را منکر می شود و حتی مسخ می کند.
در این جمله طبری
واقعیت ستیزی (ایرئالیسم) مذموم قلمداد می شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر