۱۴۰۰ مهر ۲۲, پنجشنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۶۴۵)

 

Ist möglicherweise ein Bild von Kind, steht und außen


 موجودیت باوری کودکان به مجسمه ها و اسباب بازی ها

میم حجری



۹۰۵۸

سنگ سخنگو

سرمستی و شور و عاشقی یادم داد
یک حنجره ی بریده، فریاد م داد
بر شانه ی عشق سر نهادم ، ناگه
توفان شد و آتش زد و بر بادم داد
علی صبوری



سگ سخن جو


یکی از دستبردهای فکری و فرهنگی آخوندها
تخریب فرم نگارش است.
سیاوش کسرایی همیشه تلاش داشت که با دقت و وسواس در نگارش
 تفهیم شعرش را تسهیل کند.
 یادش به یاد باد.
ضمنا
عاشقی یاد دادنی نیست.
عشق پدیده ای طبیعی  ـ غریزی است.
عشق نوعی بدبختی است.
مثل انواع بیشمار بدبختی های دیگر است.


۹۰۵۹

سنگ سخنگو

 از کابل تا جهان

 ایستادگی زنان چه ستودنی ست و چه تسلای شیرینی.
بی شمار صورت بی نام،
بی شمار پرنده ی بی صدا،
بی شمار آزاد ه ی در راه،
آنان زنانند.
هنوز صورت عشق را نبوسیده اند،
طعم برابری را نچشیده اند،
بیرق آزادی را ننشانده اند.
آنان زنانند،
ایستادگان.
با ایمانی استوار،
حقی را می ستانند
که سر باز می زند،
از نابودی.!!
دور نیست ،
از رَدِ پاهای استوارشان،
شقایقی بروید،
با عطر خوش،
برابری،عشق و آزادی.
روهینا اخگر


سگ سخن جو


خلایق از فرط حواس پرتی
چنان وانمود می کنند که انگار تاریخ ایران و افغانستان با ملاها شروع شده است.
زنان در این دو دیار ملا زده
دو انقلاب ضد فئودالی شکوهمند
از سر گذرانده اند و
 وزیر و وکیل داشته اند
و برابر تر از برابر بوده اند.


۹۰۶۰

سنگ سخنگو

داوکینز
فردی عقب مانده و عوامفریب است.
 خیال میکند که خودش علامه است
و با این توهم
خرافه به خورد خلایق عقب مانده می دهد.


۹۰۶۱

سنگ سخنگو

آنجا که سُخن باز می ماند،
موسیقی آغاز می گردد.


سگ سخن جو


نه.
هنر
اولا قبل از تشکیل تفکر و تکلم
تشکیل شدده است.
مثلا موسیقی همزاد کار مادی است.
امتحانش آسان است.
خیاطی همان و زمزمه هماهنگ با صدای چرخ خیاطی همان
ثانیا
فرم های مختلف شعور
منحصر به فرد هستند.
آنچه با فرم هنری شعور
بیان می شود
نمی تواند با فرم اساطیری و مذهبی و فلسفی و علمی بیان شود.
 حتی عمیق تر از این:
انچه با موسیقی بیان می شود
نمیتواند با نقاشی و یا با رقص و یا با تندیس و شعر و قصه و غیره تبیین یابد.
تشکیل فرم های متنوع بی دلیل نیست.
فرم
همیشه تابع محتوا ست
به همان سان که ظرف
تابع مظروف است


۹۰۶۲

سنگ سخنگو

نه.
علم چیست؟
 فلسفه چیست؟
 این مفاهیم تعریف دارند.
ما ۲۰ سال است که این مفاهیم را از متعالی ترین علمای جهان
ترجمه و منتشر می کنیم.
فقط اجنه می خوانند.
 ایرانی ها اهل یادگیری نیستند.
اهل خودنمایی اند.


۹۰۶۳

سنگ سخنگو

نفی مولد توسط مولود
امری جبری، طبیعی، غریزی است.
دست خود مولود هم نیست
بسته به میل او هم نیست.
اگر نو مثلا نسل نو
کهنه را مثلا نسل کهنه را نفی دیالک تیکی نکند
توسعه محال می گردد.
فرزند تکرار مو به موی والدین می شود
تولید
سریال می شود


۹۰۶۴

سنگ سخنگو

شاملو شاعری خردستیز بوده است.
به قول بعضی ها
مزخرف در مزخرف بوده است.
 راز
 از مفاهیم مرکزی تئولوژی، عرفان و تئوری شناخت حافظ است.
 حافظ
در زمینه شناخت محیط
فرقی بین آدم و حیوان قایل نیست.
 آدمیان به نظر او
 همانقدر توان شناخت محیط خود را دارند که حشرات و حیوانات دارند.
 همه چیز به نظر او
 در کلافی از اسرار فرو رفته است و غیرقابل شناخت است.
 البته حافظ از جهان جانوران هم خبر ندارد.
جانوران

خر نیستند.



۹۰۶۵

سنگ سخنگو

"ریا کاری عمیق تمدن سرمایه داری و توحشی که در سرشت آن است هنگامی بی پرده در برابر چشمان ما آشکار می شود که از ظاهر آراسته ای که در وطن دارند نگاه بر گیریم و در مستعمراتشان به آنها بنگریم، آنجاست که خود را تمام و کمال عریان نشان می دهند."
کارل مارکس



۹۰۶۶

سنگ سخنگو

سوختیم اما سر فریاد نیست
شکوه کار مرد آتش زاد نیست
بیستون برجا وتیشه برزمین
صد هزار افسوس چون فرهاد نیست.

ایرج


۹۰۶۷

سنگ سخنگو

عجب خرافاتی.
بیگانگی از دید مارکس چی بوده که ایده ئولوژی امپریالیستی با علم کردنش عوامفریبی می کند؟


۹۰۶۸

سنگ سخنگو

مساله این است که دنیا داره تموم ، میشه.

 

سگ سخن جو

نه.
 به نظر ما دنیا داره تخریب میشه.
چاره به زیر کشیدن خرابکار است.
خرابکار کیست؟


۹۰۶۹

سنگ سخنگو

نترسیم از متفاوت بودن !
« عاشقِ مسافری هستم،
که با گامهایش،
بکارتِ جاده ی متروک را بر می دارد .»
پرویز شاپور

سگ سخن جو


 
تفاوت چه ربطی به رهروی دارد؟
  ضمنا
به شاپور بگویید:
جاده نمی تواند جاده باشد و باکره باشد.
باکره کوره راه است و نه جاده


۹۰۷۰

سنگ سخنگو

کسانی که به شعار های دهن پر کن متوسل می شوند،
شعور و شناخت درست و حسابی ندارند

۹۰۷۱

سنگ سخنگو

مرا عظیم تر از این آرزویی نمانده است
که به جستجوی فریادی گمشده برخیزم
با یاری فانوسی خرد
یا بی یاری آن
در هر جای این زمین
یا هر جای این آسمان
فریادی که نیمه شبی
از سر ندانم چه نیاز ناشناخته از جان من برآمد
و به آسمان نا پیدا گریخت
ای تمام دروازه های جهان
مرا به یافتن فریاد گمشده خویش
مدد کنید
  احمد شاملو


سگ سخن جو


با فانوس فقط هروئینی های خردستیز از خودراضی به جستجوی فریاد برمی خیزند


۹۰۷۲

سنگ سخنگو

آزادگی_من_در_آن_است_که_آن‌گونه_نباشم_که_می‌_خواهندم

سودا

سگ سخن جو


آزادی یک مفهوم فلسفی است
 و ربطی به خواست خود فرد و دیگران دارد.
آزادی = شناخت قوانیت عینی هستی.
آزادی با شناخت می افتد و برمی خیزد.
خر نمی تواند مختار باشد.


۹۰۷۳

سنگ سخنگو

عشق همیشه ناجی‌ست
صوفی


سگ سخن جو


معنی واژه ناجی چیست؟
خلایق خیال می کنند که ناجی از جنس جانی و راضی و قاضی است.
ولی این خیال باطلی است.
ناجی نه به معنی نجاتدهنده
بلکه به معنی نجات یابنده (نجات داده شونده) است
نجات دهنده می شود:
منجی
برای کشف تفاوت ناجی با جانی و راضی و قاضی به منشاء شان باید دقت کرد:
نجات
جنایت
رضایت
قضاوت

ضمنا

عشق نه نجات دهنده، بلکه بند است  وبدبختی است.

عقلا

عاشق نمی شوند.

 

۹۰۷۴

سنگ سخنگو

افغانستانی؟


سگ سخن جو

 

  افغانی نه افغانستانی
ایرانی نه ایرانستانی.
آلمانی نه آلمانستانی
مغول نه مغولستانی
ترک نه ترکستانی
فارس نه فارسستانی

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر