شین میم شین
باب اول
در عدل و تدبیر و رأی
حکایت نوزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۴۷ ـ ۴۸)
بخش دوم
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
۱
اگر پیل زوری و گر شیر چنگ
به نزدیک من، صلح بهتر که جنگ
صلح میان رعیت و ارباب نه ممکن است و نه معنی دارد.
از این روست که احکام انتزاعی باید جامه مشخص بپوشند، تا قابل بحث باشند.
حتی جنگ میان خود اشراف فئودال، میان ملوک ممالک محروسه ایران
علت عینی ـ واقعی دارد.
جنگهای فئودالی از قانونمندی های درونی سیستم اجتماعی فئودالی ریشه می گیرند و فقط خاص ایران نبوده و نیستند.
فئودالیسم شیوه حکومتی ملوک الطوایفی دارد و جنگ میان ملوک مسخره مناطق به علل عینی و ذهنی مختلف امری طبیعی است.
با پند و اندرز نمی توان به این جنگها پایان داد.
برای پایان دادن به این گونه جنگهای ویرانگر و پیشرفت ستیز باید نظام اجتماعی ـ اقتصادی فئودالیسم را در هم کوبید، اشراف بنده دار، فئودال و روحانی و دربار را باید سلب مالکیت کرد و ثروت اجتماعی غصب شده از مردم را به خود مردم برگرداند.
۲
چو دست از همه حیلتی در گسست
حلال است، بردن به شمشیر دست
سعدی در این بیت شعر، در صورت ناکامی در حل مسالمت آمیز اختلافات، دو باره و به ناچار به دیالک تیک جنگ و صلح بر می گردد.
این بیت شعر در مجموع بیت شعر درستی است، که درایت فکری و درک دیالک تیکی حکیم قرون وسطی را نشان می دهد.
سؤال
سعدی از کسانی که در اواخر قرن بیستم با نارنجک و تفنگ خشک و خالی قصد مبارزه علیه طبقات حاکمه را داشتند و با (۱) انقلابی بیگانه بودند، فرسنگها فاصله دارد و هزاران بار علمی تر از آنها می اندیشد.
جواب
سعدی از کسانی که در اواخر قرن بیستم با نارنجک و تفنگ خشک و خالی قصد مبارزه علیه طبقات حاکمه را داشتند و با تدبیر انقلابی بیگانه بودند، فرسنگها فاصله دارد و هزاران بار علمی تر از آنها می اندیشد.
تفکر مفهومی را می توان از سعدی آموخت و باید هم آموخت.
۳
اگر صلح خواهد عدو، سر مپیچ
و گر جنگ جوید، عنان بر مپیچ
سعدی در این بیت شعر، معلق کاملی می زند و
دیالک تیک دوست و دشمن
را
وارونه می سازد.
آن سان
که
تصمیمگیری برای جنگ و یا صلح
به عهده دشمن محول می شود.
این نشاندهنده فقدان معیار عینی برای جنگ و صلح است.
جنگ های فئودالی
جنگ های خرکی و بی دلیل علمی و منطقی اند.
به همین دلیل سعدی از شاخه ای به شاخه ای می پرد و پایگاهی نمی یابد.
اگر سعدی قبلا موضع خود را نسبت به جنگ و صلح روشن کرده بود، اکنون موضع دشمن را در این مورد مورد بحث قرار می دهد:
اگر دشمن صلح بخواهد، بپذیر و اگر جنگ بجوید، عنان بر مپیچ.
هیچکدام از این رهنمودهای سعدی را نمی توان به تنهائی مورد استفاده قرار داد.
سعدی مستمع و خواننده افکار خود را گیج و سردر گم می سازد.
مستمع و یا خواننده باید با حلاجی دیالک تیکی افکار سعدی، خود به ترکیب رهنمودی راهگشا دست یابد.
سؤال
اشکال این رهنمود، عبارت از این است که صلح و جنگ همیشه صلح و جنگی (۲) است، نه انتزاعی.
جواب
اشکال این رهنمود، عبارت از این است که صلح و جنگ همیشه صلح و جنگی مشخص است، نه انتزاعی.
صلح و جنگ مشخص برخلاف صلح و جنگ انتزاعی،
شرط و شروط دارد.
بی خودی نیست که از قرارداد صلح و اعلام جنگ سخن می گویند.
وقتی قرارداد صلح را امضاء می کنی، چه بسا باید بخشی از کشورت را به دشمن واگذار کنی و یا پنجاه سال آزگار باج و خراج به دشمن بدهی.
این مسئله باید به صورت مشخص طرح و حل شود.
سؤال
رهنمودهای (۳) در این مورد دردی را دوا نمی کنند.
جواب
رهنمودهای انتزاعی در این مورد دردی را دوا نمی کنند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر