پروفسور دکتر ورنر هوفمن
(۱۹۲۲ ـ ۱۹۶۹)
برگردان
میم حجری
پیشکشی به رنج برندگان و اندیشندگان
بخش دوم
رابطه استالینیسم با تئوری مارکسیستی
۲
۸
· بعدها در کتاب موسوم به «تاریخ حزب کمونیست اتحاد شوروی»، که استالین نیز جزو نویسندگان آن محسوب می شود، خواهد آمد که «ماتریالیسم دیالک تیکی جهان بینی حزب مارکسیستی ـ لنینیستی است.»
· («تاریخ ح. ک. شوروی»، ص ۱۲۶)
۹
· و بعدها، مارکسیسم به مثابه یک «سیستم فلسفی» مختوم تلقی خواهد شد، که مفاهیم و براهین آن، از این به بعد، مجزا و منفصل از چیزها، پدیده ها و روندهای مشخص زندگی واقعی و بی اعتنا به علوم مثبته، به موضوع آموزش خاص انتزاعی بدل خواهند گشت.
۱۰
· کسب استقلال اجتماعی موقتی روشنفکریت نوین در خطه تفکر استالینیستی، خود را در جدا کردن «تئوری عام» مارکسیسم از جهان موضوعات آن تکرار می کند.
۱۱
· تا اینکه بالاخره، فاکت های زندگی واقعی به مواد رسم و نقاشی تغییر یابنده صرف برای براهین لایتغیر تنزل می یابند.
۱۲
· روح خلاق مارکس ـ اما ـ به طرز به کلی دیگری پیش می رود.
۱۳
· مارکس، خود، عناصر ماهوی هر فرماسیون اجتماعی، قوانین و گرایشات ذاتی آن را بر مبنای تجزیه و تحلیل انتقادی بلاواسطه واقعیات امور اجتماعی به دست می آورد.
۱۴
· تئوری باید ملموس باشد.
(تئوری باید چیزها، پدیده ها و سیستم ها را آنسان که واقعا هستند، منعکس کند.
مترجم)
۱۵
· حسیت شاداب جهان تجربی باید در اندام تئوری جاری شود.
۱۶
· و تئوری، بدین طریق، تحت کنترل واقعیت عینی قرار گیرد.
· واقعیت عینی ئی که از بررسی اش، تئوری، هر لحظه ـ انگار ـ قدم به آغازمندی نوینی می نهد.
(واژه «حسیت» را ما به تقلید از واژه «واقعیت» و امثالهم ساخته ایم:
حسی و حسیت به تقلید از واقعی و واقعیت.
مترجم)
۱۷
· از این رو ست که مسائل ملموس از قبیل «آزادی مطبوعات، چوبدزدی، حق طلاق در دولت پروس» اولین موضوعات فعالیت ادبی مارکس را تشکیل می دهند.
۱۸
· بانیان سوسیالیسم علمی، نگرش خاص خود را در کشمکش فکری با مهمترین متفکران زمان خود، با هگل و فویرباخ و پرودون، با اشتیرنر و با «سوسیالیسم حقیقی» در آلمان، با هگلیانیست های جوان و با پیش سوسیالیست های فرانسوی و انگلیسی و بعدها با دورینگ و لاسال توسعه می دهند و به محک می زنند.
۱۹
· مارکس با نیت تعلیم محض، مطلقا بیگانه بوده است.
۲۰
· بعدها، ارواح پر پشتکار شورمند، خود را به دریای بیکرانه میراث زندگی مارکس می زنند، تا بلکه تئوری «عام» مارکسیسم را که بر کلیه آثار مارکس پخش شده بود، گرد آورند و طبقه بندی کنند.
۲۱
· بدین طریق بوده که کشته های نیروی خلاق عظیمی را در گلدان های بزرگ می نهند.
· (انگلس، البته از تمایل معینی به تخلیص فکری، همیشه رها نبوده است.
· برای مقایسه مارکس با انگلس، در این مورد، می توان به «آنتی دورینگ» نظر کرد که شتابزده، به مثابه درسنامه جنبش مارکسیستی تعیین می شود.
· تمایل به ساده کردن دیالک تیکی سیر فکری، مثلا تفسیر بزرگوارانه تاریخ، بعدها مرسوم شد.
· مقایسه کنید، به ویژه کتاب «منشاء خانواده، مالکیت خصوصی و دولت» (۱۸۸۴) را.)
۲۲
· جالب است که استالین، هر وقت اظهار نظر «فلسفی» می کند، اغلب اوقات، از انگلس نقل قول می کند، تا از مارکس.
۲۳
· از آموزه ای که استالین تحت عنوان سیستم فلسفی مطرح می کند، باید توقع داشت، که ـ حداقل ـ وضوح مفهومی داشته باشد.
۲۴
· تفاوت گذاری استالین میان متد دیالک تیکی و تئوری ماتریالیستی، در نقل قول فوق الذکر و در کتاب موسوم به «تاریخ حزب کمونیست اتحاد شوروی»، این انتظار حداقل را برآورده نمی کند.
۲۵
· آیا متد ربطی به تئوری ندارد؟
۲۶
· آیا متد ربطی به تئوری شناخت ندارد؟
(متد و تئوری پیوند دیالک تیکی ناگسستنی با هم دارند:
از این رو از دیالک تیک متد و تئوری سخن می رود.
مراجعه کنید به دیالک تیک متد و تئوری، تئوری شناخت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
مترجم)
(تئوری شناخت عبارت است از نظریه فلسفی در باره قانونمندی های شناخت.
تئوری شناخت در فلسفه، رشته مستقلی را با حوزه موضوعی نسبتا مستقلی تشکیل می دهد و مسائل اصلی زیرین را شامل می شود:
۱
موضوع، منشاء و ماهیت شناخت
۲
مبانی و نیروهای محرکه شناخت
۳
مراحل، فرم ها و متدهای شناخت
۴
سمیوتیک، حقیقت، رابطه تئوری و پراتیک.
مراجعه کنید به دیالک تیک پراتیک و تئوری در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
۵
مسائل علمی و نظری.
مترجم)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر